انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
مجموعه داستان شب های خونین|فاطمه فرخی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="فندوق کوشولو🧸🍪" data-source="post: 107728" data-attributes="member: 1784"><p>نقابدار</p><p></p><p>نیمهشب بود که زنی هراسان به پلیس زنگ زد و خبر قتل یک دختر و پسر جوان را داد.</p><p></p><p>بازپرس به همراه افرادش در صحنه حاضر شدن،به گفته شاهدان دو ساعت قبل از وقوع قتل یک دختر و پسر جوان و زیبا با خوش و بش کردن داخل یک خیابان تاریک شدن و بعد از یک ساعت صدای جیغ و دادشان کل خیابان را برداشته و همگی را ترسانده.</p><p></p><p>افرادی که با عجله به ان سمت رفتعاند مردی را با نقاب مشکی مشاهده میکنند که با سرعت زیاد از انجا در حال دور شدن بوده و دستکشهای مشکی او آلوده به خون بوده.</p><p></p><p>بازپرس بعد از ثبت شواهد و مدارک به دفترش بازگشته و کمی بعد هویت ان دو برایش روشن شده.</p><p></p><p>دختر جوان المیرا نام داشته و حدود ۲۳سال سن داشته و متاهل بوده ولی فردی که کنار او کشته شده و در گفتههای شاهدان کنارش بوده همسر وی نبوده!</p><p></p><p>پسر حسام نام داشته و ۲۸سال سن داشته و از قضا صاحبکار المیرا بوده.</p><p></p><p>هردوی انها به ضرب دو گلوله در قفسه سینه و جای کبودی در زانو و دست کشته شدهاند.</p><p></p><p>بازپرس دستور داد شوهر المیرا را برای بازجویی نزد او بیاورند.</p><p></p><p>چند ساعت بعد همسر المیرا که شایان نام داشت در دفتر حاضر شده و منتظر به بازپرس خیره شدهاست.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="فندوق کوشولو🧸🍪, post: 107728, member: 1784"] نقابدار نیمهشب بود که زنی هراسان به پلیس زنگ زد و خبر قتل یک دختر و پسر جوان را داد. بازپرس به همراه افرادش در صحنه حاضر شدن،به گفته شاهدان دو ساعت قبل از وقوع قتل یک دختر و پسر جوان و زیبا با خوش و بش کردن داخل یک خیابان تاریک شدن و بعد از یک ساعت صدای جیغ و دادشان کل خیابان را برداشته و همگی را ترسانده. افرادی که با عجله به ان سمت رفتعاند مردی را با نقاب مشکی مشاهده میکنند که با سرعت زیاد از انجا در حال دور شدن بوده و دستکشهای مشکی او آلوده به خون بوده. بازپرس بعد از ثبت شواهد و مدارک به دفترش بازگشته و کمی بعد هویت ان دو برایش روشن شده. دختر جوان المیرا نام داشته و حدود ۲۳سال سن داشته و متاهل بوده ولی فردی که کنار او کشته شده و در گفتههای شاهدان کنارش بوده همسر وی نبوده! پسر حسام نام داشته و ۲۸سال سن داشته و از قضا صاحبکار المیرا بوده. هردوی انها به ضرب دو گلوله در قفسه سینه و جای کبودی در زانو و دست کشته شدهاند. بازپرس دستور داد شوهر المیرا را برای بازجویی نزد او بیاورند. چند ساعت بعد همسر المیرا که شایان نام داشت در دفتر حاضر شده و منتظر به بازپرس خیره شدهاست. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
مجموعه داستان شب های خونین|فاطمه فرخی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین