انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
فن فیکشن
فیلمنامه فرصتی برای تغییر| masy297
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="masy297" data-source="post: 120606" data-attributes="member: 6202"><p>داخلی- اتاق خواب Joon-Soo - شب</p><p></p><p>Min-Jee با درد چشمانش را باز می کند و پهلو راستش را می گیرد و همانطور که روی زمین چهار زانو نشسته است روی زمین دراز می کشد و از درد پهلوهاش را فشار می دهد و دهانش را به دندان می گیرد.</p><p></p><p>داخلی- واحد آپارتمانی Joon-Soo (نشیمن/ آشپزخانه) – شب</p><p></p><p>Min-Jee آهسته در اتاق را باز می کند. نشیمن تاریک است و فقط نور کم آباژوری درون نشیمن روشن است. Min-Jee آرام به سمت آشپزخانه می رود و از یکی از کابینتها، درون جعبه کمکهای اولیه چسب ضد دردی را بر میدارد. میخواهد به سمت اتاق برود که چشمش به میز پایه کوتاه وسط نشیمن میافتد که برگه ها و عکسهایی شلخته رویش قرار دارد. کنجکاو میشود و به سمت آن میرود. از میان عکسهایی که آنجا است عکس Hyun-Woo را میبیند. به سختی خم میشود و آن را بر میدارد. همان لحظه Joon-Soo پشت او میایستد و او را مخاطب قرار میدهد.</p><p><strong>Joon-Soo: </strong>برای چی اون عکس رو برداشتی؟</p><p>Min-Jee باز لحظه ای میترسد و بعد دوباره به سمت Joon-Soo بر می گردد.</p><p><strong>Min-Jee: </strong>میشه از این کارا نکنی ؟گفتم که میترسم!</p><p><strong>Joon-Soo: </strong>شرمنده... .</p><p>Min-Jee عکس را نگاهی میاندازد.</p><p><strong>Min-Jee: </strong>دارید دنبال این شخص می گردید؟</p><p><strong>Joon-Soo: </strong>چطور؟ میشناسیش؟</p><p>Min-Jee عکس را روی میز پایه کوتاه پرت می کند.</p><p><strong>Min-Jee: </strong>نه اصلاً... از کجا بشناسمش؟</p><p>و با این حرف نگاهش را از Joon-Soo می گیرد.</p><p>Min-Jee<strong> :Joon-Soo... .</strong></p><p><strong>Min-Jee: </strong>ای بابا گفتم که نمیش... .</p><p><strong>Joon-Soo: </strong>خوبی؟</p><p>Min-Jee که انتظار این حرف رو نداشت با گیجی نگاهش میکند.</p><p><strong>Min-Jee: </strong>هان؟</p><p><strong>Joon-Soo: </strong>درد داری؟ چیزی شده؟</p><p><strong>Min-Jee: </strong>چطور؟</p><p>Joon-Soo به چسب ضد درد که Min-Jee در دستش گرفته است با چشم اشاره میکند. Min-Jee که میفهمد سوتی داده است آن را سریع پشتش پنهان می کند.</p><p><strong>Min-Jee </strong>(ادامه): نه بابا... هیچی نشده... نگران نباش.</p><p>و با این حرف سریع به داخل اتاق میرود و در را میبندد تا Joon-Soo دیگر نتواند چیزی بگوید.</p><p></p><p>داخلی-شرکت Hyun-Woo (اتاق Hyun-Woo) - روز</p><p></p><p><strong>رئیس Kim</strong> (مردی 50 ساله) و Hyun-Woo روی دو مبل تکی کنار هم نشستهاند. روی میز جلوی مبل دو فنجان چای قرار دارد.</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>ممنونم که یه وقت ملاقات به من دادین.</p><p><strong>Hyun-Woo: </strong>منشی Pai می گفت کار مهمی با من دارید!</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>بله همینطوره... .</p><p>رئیس Kim فنجانش را بلند می کند و جرئه ای از چایش مینوشد.</p><p><strong>رئیس Kim </strong>(ادامه): در واقع مطلب مهمی رو میدونم که فکر کردم شما هم باید از اون خبر داشته باشید!</p><p>Hyun-Woo متعجب و منتظر او را نگاه می کند. رئیس Kim فلشی را از جیبش در میآورد و روی میز جلوی مبل می گذارد.</p><p><strong>رئیس Kim</strong>(ادامه): اینه.</p><p><strong>Hyun-Woo </strong>(متعجب): این چیه؟</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>خودتون چک کنید.</p><p>Hyun-Woo با تردید بلند میشود و فلش را از روی میز جلوی مبل بر میدارد و به سمت میزش میرود. فلش را به کامپیوتر وصل می کند تا آن را چک کند و همزمان روی صندلی پشت میزش مینشیند.</p><p>Hyun-Woo چند لحظه به مانیتور خیره میشود و بعد چشمانش را ریز می کند تا دقیقتر نگاه کند. تصویری که از مانیتور نمایش داده می شود تصویری ضبط شده از بیست و دو سال قبل از دوربین آشپزخانه، خانه Hyun-Woo است.</p><p></p><p><strong>تصویری که مانیتور نمایش می دهد</strong></p><p>"زنی در آشپزخانه در حال درست کردن غذا است که مردی سر تا پا سیاه درحالی که جورابی به صورتش پوشانده است تا شناسایی نشود از پشت به زن نزدیک میشود. زن روبهروی دوربین است و قیافهاش قابل دیدن است. زن که در حال درست کردن غذا است متوجه حضور او نمیشود. ناگهان مرد از پشت سر طنابی را دور گردن زن میپیچد و شروع به خفه کردن او می کند. زن دستش را به طناب دور گردنش می گیرد و در اثر نیرویی که مرد وارد می کند از پشت به روی زمین میافتد. مرد همچنان در حال خفه کردن اوست. زن شروع به دست و پا زدن می کند و سعی در رها کردن خودش دارد"</p><p></p><p>Hyun-Woo با دقت به صورت زن خیره می شود و یکدفعه وحشتزده و ترسان از روی صندلی میپرد و به عقب گام بر میدارد. درحالی که چشمانش هنوز وحشتزده روی مانیتور مانده است. Hyun-Woo با دیدن تقلا های زن بیش از پیش عصبی و مضطرب میشود. نگاهش همچنان به مانیتور است.</p><p></p><p><strong>تصویری دوباره از مانیتور</strong></p><p>" چند لحظه بعد زن از تلاش دست بر میدارد و بیجان روی زمین میافتد."</p><p></p><p>Hyun-Woo چند لحظه همانطور مسخ شده به مانیتور خیره میشود و بعد سرش را بالا میآورد و رئیس Kim را نگاه می کند.</p><p><strong>Hyun-Woo: </strong>این... این چیه؟</p><p>رئیس Kim از جایش بلند میشود.</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>همونطور که میبینید مادر مرحومتون خودکشی نکرده به قتل رسیده!</p><p>Hyun-Woo با شنیدن حرف رئیس Kim عصبیتر میشود و با سرعت به طرفش گام بر میدارد و یقهاش را می گیرد و داد میزند.</p><p><strong>Hyun-Woo: </strong>گفتم این لعنتی چیه؟</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>میخواستی چی باشه؟ فیلم ضبط شدهای از دوربین داخل خونتونه!</p><p>Hyun-Woo یقهاش را بیشتر در دستش فشار میدهد.</p><p><strong>Hyun-Woo: </strong>اینو از کجا آوردی؟</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>معلوم نیست واقعاً؟ خونتون!</p><p>Hyun-Woo با حرص یقه رئیس Kim را رها می کند و در حین رها کردن یقهاش او را هل میدهد.</p><p><strong>Hyun-Woo: </strong>فکر کردی با احمق طرفی؟</p><p>رئیس Kim که در اثر هل دادن Hyun-Woo گامی به عقب برداشته است، یقهاش را مرتب می کند.</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>فکر میکنی فیلم ساختگیه؟ خودت میتونی چک کنی ببینی واقعیه یا نه! من با دروغ گفتن به تو چی عایدم میشه مگه؟</p><p><strong>Hyun-Woo: </strong>مسخرست... یعنی پدرم نفهمید که... .</p><p>رئیس Kim میان حرفش می پرد.</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>پدرت میدونست!</p><p><strong>Hyun-Woo </strong>(متعجب): چی؟!!</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>پدرت میدونسته... خودش مخفیش کرده بوده.</p><p><strong>Hyun-Woo: </strong>چی؟؟</p><p>رئیس Kim نگاهی به Hyun-Woo که در مانده او را نگاه می کند، می اندازد و بعد خودش ادامه میدهد.</p><p><strong>رئیس Kim: </strong>اون زمان انگار پدرت با یه سری همکاراش به مشکل خورده بوده... رؤسای چند تا باندی که پدرت باهاشون همکاری میکرد فکر میکردن رئیس Jong بهشون خیانت کرده... میدونستن نقطه ضعفش زنشه برای همین برای تلافی زنشو که یعنی مادرته می کشند... .</p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>امکان نداره...امکان نداره... اگه اینی که میگی درست باشه پدر حتما دخل همشونو می آورد نه اینکه رو مسئله سر پوش بذاره..</p><p></p><p><strong>رئیس Kim</strong></p><p></p><p>دخلشونو آورد.. ولی نه اون موقع.. وضع اعتبار شرکتش (باندش) زیر سوال بود.. اون زمان مجبور بود روش سر پوش بزاره.. بعدا به حساب تک تکشون رسید البته!</p><p></p><p>Hyun-Woo به سمت مانیتور اشاره می کند.</p><p></p><p></p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>(عصبی)</p><p></p><p>تو پس چطوری این فیلمو داری؟</p><p></p><p><strong>رئیس Kim</strong></p><p></p><p>میدونی که من یکی از رفقای رئیس Jong بودم.. موقعی که پدرت از قتل مادرت مطلع شد من اونجا بودم.. ازم خواست این موضوع بین خودمون بمونه..</p><p></p><p>(مکث)</p><p></p><p>خوب البته منو که میشناسی نمی تونم از فرصت های مناسبی که برام ایجاد میشه دست بکشم ازش میتونستم باج بگیرم...</p><p></p><p>به اینجا که می رسد لبخند احمقانه ای تحویل Hyun-Woo می دهد. Hyun-Woo بعد از شنیدن این حرف، ابتدا عصبی خنده کوتاهی می کند و بعد دوباره خنده ای دیگر و بعد عصبی بلند می خندد.</p><p></p><p><strong>رئیس Kim </strong>(ادامه)</p><p></p><p>(متعجب)</p><p></p><p>می خندی؟</p><p></p><p>Hyun-Woo بعد از خنده اش، با چشمانی به خون نشسته (قرمز) سریع و با عجله به طرف رئیس Kim گام بر می دارد و دوباره یقه اش را می چسبد.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>بهم بگو کار کیه؟</p><p></p><p><strong>رئیس Kim</strong></p><p></p><p>بابات دخلشونو آورده بازم می خوای بدونی کیه؟</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong></p><p></p><p>(داد می زند)</p><p></p><p>کار کدوم عوضیه ای؟</p><p></p><p><strong>رئیس Kim</strong></p><p></p><p>خب منم دقیقا برای همین اینجام...</p><p></p><p>(مکث همراه با لبخند)</p><p></p><p>به یه شرط بهت میگم...</p><p></p><p>Hyun-Woo خشمگین و منتظر او را نگاه می کند.</p><p></p><p>داخلی- خانه Hyun-Woo (اتاق کنترل) - روز</p><p></p><p>Hyun-Woo در را به هم می کوبد و وارد اتاق می شود. کسی پشت سیستم نیست. منشی Pai همراهش وارد اتاق می شود.</p><p></p><p><strong>منشی Pai </strong></p><p></p><p>قربان اگه شما...</p><p></p><p>Hyun-Woo بین حرفش می پرد</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>خفه شو منشی Pai</p><p></p><p>Hyun-Woo با این حرف پشت سیستم می نشیند، موس را در دست می گیرد و شروع می کند به پیدا کردن فیلم های بیست و دو سال پیش دقیقا همان زمان و ساعتی که در فلش نشان داده شده بود. عصبی موس را تکان می دهد و کلیک می کند. Hyun-Woo نمی تواند بیش از سه سال قبل را آنجا پیدا کند.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong>(ادامه)</p><p></p><p>آه..لعنتی نیستند..</p><p></p><p>Hyun-Woo عصبی به منشی Pai نگاه می کند.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong>(ادامه)</p><p></p><p>فیلم های قبل تر کجان؟</p><p></p><p><strong>منشی Pai </strong></p><p></p><p>الان براتون میارم قربان..</p><p></p><p>و درحالی که از در خارج می شود زیر لب می غرد.</p><p></p><p><strong>منشی Pai </strong>(ادامه)</p><p></p><p>من که از اول میخواستم بهتون بگم صبر کنید براتون بیارم.. گوش ندادید ...</p><p></p><p>داخلی- خانه Hyun-Woo (اتاق کنترل) - روز</p><p></p><p>(LATER) Hyun-Woo همراه با منشی Pai به مانیتور خیره شده اند.</p><p></p><p><strong>منشی Pai </strong></p><p></p><p>میگم قربان حالا خوبه پدرتون عادت داشت فیلم های ضبط شده رو نگهداره ها...</p><p></p><p>Hyun-Woo با اخم و عصبی بدون اینکه به منشی Pai جوابی دهد به مانیتور خیره شده است.</p><p></p><p><strong>فیلمی که مانیتور نمایش می دهد</strong></p><p></p><p>"فیلم درحال نشان دادن چند دقیقه قبل از حادثه است که <strong>مادر Hyun-Woo</strong> <strong>خانم Jong</strong> (زنی 35 ساله) در حال غذا درست کردن است."</p><p></p><p>یکدفعه فیلم قطع می شود. Hyun-Woo و منشی Pai هر دو متعجب مانیتور را نگاه می کنند.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>چی شد؟</p><p></p><p>بعد از گذشت چند دقیقه دوباره فیلم پخش می شود ولی دیگر اثری از خانم Jong در آشپزخانه نیست. Hyun-Woo نگران بار دیگر فیلم را عقب می زند و دوباره هیچی.</p><p></p><p>دوربین های دیگر را هم چک می کند آن ها هم هیچی نشان نمی دهند.</p><p></p><p>Hyun-Woo ناخودآگاه چشمش به دوربین اتاق مادرش می خورد که برای چند دقیقه قطع می شود و بعد تصویر خانم Jong را نمایش می دهد.</p><p></p><p><strong>تصویری که از اتاق خانم Jong نمایش داده می شود</strong></p><p></p><p>" خانم Jong آویخته شده به سقف همراه با همان طنابی که با آن توسط آن مرد خفه شده است دور گردنش نمایش داده می شود."</p><p></p><p>Hyun-Woo این صحنه را که می بیند چشمانش را می بندد و سرش را می چرخاند.</p><p></p><p>همین که او سرش را می چرخاند منشی Pai را نگران بالا سرش می بیند. لحظه ای نگاهش می کند و بعد بلند می شود و روبرویش قرار می گیرد درحالی که عصبی تر شده است.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>تو میدونستی آره؟</p><p></p><p>منشی Pai با شرمندگی سرش را به زیر می کشد.</p><p></p><p><strong>منشی Pai </strong></p><p></p><p>پدرتون ازم خواهش کردن به خاطر خودتون بهتون چیزی نگم متاسفم ...</p><p></p><p>Hyun-Woo پوزخندی میزند.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>(عصبی)</p><p></p><p>به خاطر خودم...</p><p></p><p>و عصبی از در خارج می شود.</p><p></p><p>داخلی- یکی از اتاق های کلوب Hyun-Woo - شب</p><p></p><p>Hyun-Woo در یکی از اتاق های کلوبش ناراحت روی مبلی نشسته است و در افکارش غوطه ور است.</p><p></p><p>خارجی- حیاط خانه Hyun-Woo - روز (فلش بک)</p><p></p><p>جشنی در خانه بر پاست و حیاط برای مهمانی تزئین شده است. Hyun-Woo هشت ساله در حیاط مشغول بازی با ماشین اسباب بازی اش هست که خانم Jong او را صدا می زند.</p><p></p><p><strong>خانم Jong </strong></p><p></p><p>Hyun-Woo ...</p><p></p><p>Hyun-Woo به سمت راستش نگاه می کند. مادر در حالی که لباس مجلسی به تن دارد و نخ بادبادکی را در دست گرفته است به سمت <strong>پدر Hyun-Woo</strong> (<strong>رئیس Jong</strong> مردی 45 ساله) که جلوی در حیاط کت و شلواری پوشیده است و در حال حرف زدن با یکی از مهمانان است اشاره می کند و بعد دستش را به سمت بینی اش می برد و " ششش" می گوید و به Hyun-Woo اشاره می کند به طرفش بیاید. Hyun-Woo با ذوق ماشین اش را می اندازد و به سمت مادر می آید. مادر بادبادک را به دست Hyun-Woo می دهد.</p><p></p><p><strong>خانم Jong </strong></p><p></p><p>همون که میخواستی...</p><p></p><p>Hyun-Woo می خندد و مادر با خنده دنبالش می کند. هر دو با بادبادک بازی می کنند و دنبال هم می دوند.</p><p></p><p><strong>بازگشت به زمان حال</strong></p><p></p><p>Hyun-Woo از افکارش بیرون می آید که Min-Jee (کمرنگ)روبرویش ظاهر می شود. Hyun-Woo ابتدا متعجب نگاهش می کند و بعد او را نادیده می گیرد و از روی مبل بلند می شود و به سمت در اتاق می رود که Min-Jee لحظه ای به (حالت عادی) برمی گردد و مچ دست او را می گیرد و متوقفش می کند.</p><p></p><p><strong>Min-Jee</strong></p><p></p><p>یه لحظه صبر کن..</p><p></p><p>Hyun-Woo به دست Min-Jee که دست او را گرفته است نگاه می کند که Min-Jee متوجه آن می شود و سریع دستش را می کشد و دوباره (کمرنگ) می شود. Hyun-Woo پوزخند میزند.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>از من میترسی مجبوری دنبالم بیای؟</p><p></p><p></p><p></p><p><strong>Min-Jee</strong></p><p></p><p>(آرام زمزمه می کند)</p><p></p><p>نمی ترسم.. فقط بهت اعتماد ندارم</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo</strong></p><p></p><p>(همراه با پوزخند)</p><p></p><p>دیگه بدتر، دنبال کسی که بهش اعتماد نداری راه می افتی؟! حالت خوبه؟</p><p></p><p><strong>Min-Jee</strong></p><p></p><p>میخوام کمکت کنم نمی خوام پلیسا بگیرنت.. پلیسا دنبالتن..</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong></p><p></p><p>غیب گفتی؟ من بدون کمک یک روحم از پس خودم بر میام..</p><p></p><p><strong>Min-Jee </strong></p><p></p><p>من روح نیستم.. انسانم..فقط توانایی پرواز روح رو دارم..</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong></p><p></p><p>چی داری؟</p><p></p><p><strong>Min-Jee </strong></p><p></p><p>میتونم بدون اینکه نیاز باشه خودم جایی برم... هر جا میخوام باشم..</p><p></p><p>Hyun-Woo به حالت تمسخر آمیزی می خندد.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong></p><p></p><p>همینه پس ازم نمیترسی .. راه به راه دنبالم میای.. برو خداروشکر کن به دستم نیفتادی.. وگرنه بلایی به سرت می آوردم که دیگه هوس موش و گربه بازی به سرت نزنه..</p><p></p><p>Min-Jee با ترس و وحشت Hyun-Woo را نگاه می کند.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong>(ادامه)</p><p></p><p>چی شد؟ تازه ترسیدی؟</p><p></p><p>Min-Jee چیزی نمی گوید و فقط با ترس او را نگاه می کند. Hyun-Woo می خواهد از در خارج شود که بر می گردد و به Min-Jee نگاهی می اندازد.</p><p></p><p><strong>Hyun-Woo </strong>(ادامه)</p><p></p><p>دفعه دیگه اگه جرئت کردی بیای.. مثل آدم بیا.. وگرنه اگه دستم بهت نرسه به خانوادت آسیب میزنم</p><p></p><p>Min-Jee وحشت زده او را نگاه می کند که Hyun-Woo از در خارج می شود. Min-Jee با چند ثانیه تاخیر پشت او راه می افتد.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="masy297, post: 120606, member: 6202"] داخلی- اتاق خواب Joon-Soo - شب Min-Jee با درد چشمانش را باز می کند و پهلو راستش را می گیرد و همانطور که روی زمین چهار زانو نشسته است روی زمین دراز می کشد و از درد پهلوهاش را فشار می دهد و دهانش را به دندان می گیرد. داخلی- واحد آپارتمانی Joon-Soo (نشیمن/ آشپزخانه) – شب Min-Jee آهسته در اتاق را باز می کند. نشیمن تاریک است و فقط نور کم آباژوری درون نشیمن روشن است. Min-Jee آرام به سمت آشپزخانه می رود و از یکی از کابینتها، درون جعبه کمکهای اولیه چسب ضد دردی را بر میدارد. میخواهد به سمت اتاق برود که چشمش به میز پایه کوتاه وسط نشیمن میافتد که برگه ها و عکسهایی شلخته رویش قرار دارد. کنجکاو میشود و به سمت آن میرود. از میان عکسهایی که آنجا است عکس Hyun-Woo را میبیند. به سختی خم میشود و آن را بر میدارد. همان لحظه Joon-Soo پشت او میایستد و او را مخاطب قرار میدهد. [B]Joon-Soo: [/B]برای چی اون عکس رو برداشتی؟ Min-Jee باز لحظه ای میترسد و بعد دوباره به سمت Joon-Soo بر می گردد. [B]Min-Jee: [/B]میشه از این کارا نکنی ؟گفتم که میترسم! [B]Joon-Soo: [/B]شرمنده... . Min-Jee عکس را نگاهی میاندازد. [B]Min-Jee: [/B]دارید دنبال این شخص می گردید؟ [B]Joon-Soo: [/B]چطور؟ میشناسیش؟ Min-Jee عکس را روی میز پایه کوتاه پرت می کند. [B]Min-Jee: [/B]نه اصلاً... از کجا بشناسمش؟ و با این حرف نگاهش را از Joon-Soo می گیرد. Min-Jee[B] :Joon-Soo... . Min-Jee: [/B]ای بابا گفتم که نمیش... . [B]Joon-Soo: [/B]خوبی؟ Min-Jee که انتظار این حرف رو نداشت با گیجی نگاهش میکند. [B]Min-Jee: [/B]هان؟ [B]Joon-Soo: [/B]درد داری؟ چیزی شده؟ [B]Min-Jee: [/B]چطور؟ Joon-Soo به چسب ضد درد که Min-Jee در دستش گرفته است با چشم اشاره میکند. Min-Jee که میفهمد سوتی داده است آن را سریع پشتش پنهان می کند. [B]Min-Jee [/B](ادامه): نه بابا... هیچی نشده... نگران نباش. و با این حرف سریع به داخل اتاق میرود و در را میبندد تا Joon-Soo دیگر نتواند چیزی بگوید. داخلی-شرکت Hyun-Woo (اتاق Hyun-Woo) - روز [B]رئیس Kim[/B] (مردی 50 ساله) و Hyun-Woo روی دو مبل تکی کنار هم نشستهاند. روی میز جلوی مبل دو فنجان چای قرار دارد. [B]رئیس Kim: [/B]ممنونم که یه وقت ملاقات به من دادین. [B]Hyun-Woo: [/B]منشی Pai می گفت کار مهمی با من دارید! [B]رئیس Kim: [/B]بله همینطوره... . رئیس Kim فنجانش را بلند می کند و جرئه ای از چایش مینوشد. [B]رئیس Kim [/B](ادامه): در واقع مطلب مهمی رو میدونم که فکر کردم شما هم باید از اون خبر داشته باشید! Hyun-Woo متعجب و منتظر او را نگاه می کند. رئیس Kim فلشی را از جیبش در میآورد و روی میز جلوی مبل می گذارد. [B]رئیس Kim[/B](ادامه): اینه. [B]Hyun-Woo [/B](متعجب): این چیه؟ [B]رئیس Kim: [/B]خودتون چک کنید. Hyun-Woo با تردید بلند میشود و فلش را از روی میز جلوی مبل بر میدارد و به سمت میزش میرود. فلش را به کامپیوتر وصل می کند تا آن را چک کند و همزمان روی صندلی پشت میزش مینشیند. Hyun-Woo چند لحظه به مانیتور خیره میشود و بعد چشمانش را ریز می کند تا دقیقتر نگاه کند. تصویری که از مانیتور نمایش داده می شود تصویری ضبط شده از بیست و دو سال قبل از دوربین آشپزخانه، خانه Hyun-Woo است. [B]تصویری که مانیتور نمایش می دهد[/B] "زنی در آشپزخانه در حال درست کردن غذا است که مردی سر تا پا سیاه درحالی که جورابی به صورتش پوشانده است تا شناسایی نشود از پشت به زن نزدیک میشود. زن روبهروی دوربین است و قیافهاش قابل دیدن است. زن که در حال درست کردن غذا است متوجه حضور او نمیشود. ناگهان مرد از پشت سر طنابی را دور گردن زن میپیچد و شروع به خفه کردن او می کند. زن دستش را به طناب دور گردنش می گیرد و در اثر نیرویی که مرد وارد می کند از پشت به روی زمین میافتد. مرد همچنان در حال خفه کردن اوست. زن شروع به دست و پا زدن می کند و سعی در رها کردن خودش دارد" Hyun-Woo با دقت به صورت زن خیره می شود و یکدفعه وحشتزده و ترسان از روی صندلی میپرد و به عقب گام بر میدارد. درحالی که چشمانش هنوز وحشتزده روی مانیتور مانده است. Hyun-Woo با دیدن تقلا های زن بیش از پیش عصبی و مضطرب میشود. نگاهش همچنان به مانیتور است. [B]تصویری دوباره از مانیتور[/B] " چند لحظه بعد زن از تلاش دست بر میدارد و بیجان روی زمین میافتد." Hyun-Woo چند لحظه همانطور مسخ شده به مانیتور خیره میشود و بعد سرش را بالا میآورد و رئیس Kim را نگاه می کند. [B]Hyun-Woo: [/B]این... این چیه؟ رئیس Kim از جایش بلند میشود. [B]رئیس Kim: [/B]همونطور که میبینید مادر مرحومتون خودکشی نکرده به قتل رسیده! Hyun-Woo با شنیدن حرف رئیس Kim عصبیتر میشود و با سرعت به طرفش گام بر میدارد و یقهاش را می گیرد و داد میزند. [B]Hyun-Woo: [/B]گفتم این لعنتی چیه؟ [B]رئیس Kim: [/B]میخواستی چی باشه؟ فیلم ضبط شدهای از دوربین داخل خونتونه! Hyun-Woo یقهاش را بیشتر در دستش فشار میدهد. [B]Hyun-Woo: [/B]اینو از کجا آوردی؟ [B]رئیس Kim: [/B]معلوم نیست واقعاً؟ خونتون! Hyun-Woo با حرص یقه رئیس Kim را رها می کند و در حین رها کردن یقهاش او را هل میدهد. [B]Hyun-Woo: [/B]فکر کردی با احمق طرفی؟ رئیس Kim که در اثر هل دادن Hyun-Woo گامی به عقب برداشته است، یقهاش را مرتب می کند. [B]رئیس Kim: [/B]فکر میکنی فیلم ساختگیه؟ خودت میتونی چک کنی ببینی واقعیه یا نه! من با دروغ گفتن به تو چی عایدم میشه مگه؟ [B]Hyun-Woo: [/B]مسخرست... یعنی پدرم نفهمید که... . رئیس Kim میان حرفش می پرد. [B]رئیس Kim: [/B]پدرت میدونست! [B]Hyun-Woo [/B](متعجب): چی؟!! [B]رئیس Kim: [/B]پدرت میدونسته... خودش مخفیش کرده بوده. [B]Hyun-Woo: [/B]چی؟؟ رئیس Kim نگاهی به Hyun-Woo که در مانده او را نگاه می کند، می اندازد و بعد خودش ادامه میدهد. [B]رئیس Kim: [/B]اون زمان انگار پدرت با یه سری همکاراش به مشکل خورده بوده... رؤسای چند تا باندی که پدرت باهاشون همکاری میکرد فکر میکردن رئیس Jong بهشون خیانت کرده... میدونستن نقطه ضعفش زنشه برای همین برای تلافی زنشو که یعنی مادرته می کشند... . [B]Hyun-Woo[/B] امکان نداره...امکان نداره... اگه اینی که میگی درست باشه پدر حتما دخل همشونو می آورد نه اینکه رو مسئله سر پوش بذاره.. [B]رئیس Kim[/B] دخلشونو آورد.. ولی نه اون موقع.. وضع اعتبار شرکتش (باندش) زیر سوال بود.. اون زمان مجبور بود روش سر پوش بزاره.. بعدا به حساب تک تکشون رسید البته! Hyun-Woo به سمت مانیتور اشاره می کند. [B]Hyun-Woo[/B] (عصبی) تو پس چطوری این فیلمو داری؟ [B]رئیس Kim[/B] میدونی که من یکی از رفقای رئیس Jong بودم.. موقعی که پدرت از قتل مادرت مطلع شد من اونجا بودم.. ازم خواست این موضوع بین خودمون بمونه.. (مکث) خوب البته منو که میشناسی نمی تونم از فرصت های مناسبی که برام ایجاد میشه دست بکشم ازش میتونستم باج بگیرم... به اینجا که می رسد لبخند احمقانه ای تحویل Hyun-Woo می دهد. Hyun-Woo بعد از شنیدن این حرف، ابتدا عصبی خنده کوتاهی می کند و بعد دوباره خنده ای دیگر و بعد عصبی بلند می خندد. [B]رئیس Kim [/B](ادامه) (متعجب) می خندی؟ Hyun-Woo بعد از خنده اش، با چشمانی به خون نشسته (قرمز) سریع و با عجله به طرف رئیس Kim گام بر می دارد و دوباره یقه اش را می چسبد. [B]Hyun-Woo[/B] بهم بگو کار کیه؟ [B]رئیس Kim[/B] بابات دخلشونو آورده بازم می خوای بدونی کیه؟ [B]Hyun-Woo [/B] (داد می زند) کار کدوم عوضیه ای؟ [B]رئیس Kim[/B] خب منم دقیقا برای همین اینجام... (مکث همراه با لبخند) به یه شرط بهت میگم... Hyun-Woo خشمگین و منتظر او را نگاه می کند. داخلی- خانه Hyun-Woo (اتاق کنترل) - روز Hyun-Woo در را به هم می کوبد و وارد اتاق می شود. کسی پشت سیستم نیست. منشی Pai همراهش وارد اتاق می شود. [B]منشی Pai [/B] قربان اگه شما... Hyun-Woo بین حرفش می پرد [B]Hyun-Woo[/B] خفه شو منشی Pai Hyun-Woo با این حرف پشت سیستم می نشیند، موس را در دست می گیرد و شروع می کند به پیدا کردن فیلم های بیست و دو سال پیش دقیقا همان زمان و ساعتی که در فلش نشان داده شده بود. عصبی موس را تکان می دهد و کلیک می کند. Hyun-Woo نمی تواند بیش از سه سال قبل را آنجا پیدا کند. [B]Hyun-Woo [/B](ادامه) آه..لعنتی نیستند.. Hyun-Woo عصبی به منشی Pai نگاه می کند. [B]Hyun-Woo [/B](ادامه) فیلم های قبل تر کجان؟ [B]منشی Pai [/B] الان براتون میارم قربان.. و درحالی که از در خارج می شود زیر لب می غرد. [B]منشی Pai [/B](ادامه) من که از اول میخواستم بهتون بگم صبر کنید براتون بیارم.. گوش ندادید ... داخلی- خانه Hyun-Woo (اتاق کنترل) - روز (LATER) Hyun-Woo همراه با منشی Pai به مانیتور خیره شده اند. [B]منشی Pai [/B] میگم قربان حالا خوبه پدرتون عادت داشت فیلم های ضبط شده رو نگهداره ها... Hyun-Woo با اخم و عصبی بدون اینکه به منشی Pai جوابی دهد به مانیتور خیره شده است. [B]فیلمی که مانیتور نمایش می دهد[/B] "فیلم درحال نشان دادن چند دقیقه قبل از حادثه است که [B]مادر Hyun-Woo[/B] [B]خانم Jong[/B] (زنی 35 ساله) در حال غذا درست کردن است." یکدفعه فیلم قطع می شود. Hyun-Woo و منشی Pai هر دو متعجب مانیتور را نگاه می کنند. [B]Hyun-Woo[/B] چی شد؟ بعد از گذشت چند دقیقه دوباره فیلم پخش می شود ولی دیگر اثری از خانم Jong در آشپزخانه نیست. Hyun-Woo نگران بار دیگر فیلم را عقب می زند و دوباره هیچی. دوربین های دیگر را هم چک می کند آن ها هم هیچی نشان نمی دهند. Hyun-Woo ناخودآگاه چشمش به دوربین اتاق مادرش می خورد که برای چند دقیقه قطع می شود و بعد تصویر خانم Jong را نمایش می دهد. [B]تصویری که از اتاق خانم Jong نمایش داده می شود[/B] " خانم Jong آویخته شده به سقف همراه با همان طنابی که با آن توسط آن مرد خفه شده است دور گردنش نمایش داده می شود." Hyun-Woo این صحنه را که می بیند چشمانش را می بندد و سرش را می چرخاند. همین که او سرش را می چرخاند منشی Pai را نگران بالا سرش می بیند. لحظه ای نگاهش می کند و بعد بلند می شود و روبرویش قرار می گیرد درحالی که عصبی تر شده است. [B]Hyun-Woo[/B] تو میدونستی آره؟ منشی Pai با شرمندگی سرش را به زیر می کشد. [B]منشی Pai [/B] پدرتون ازم خواهش کردن به خاطر خودتون بهتون چیزی نگم متاسفم ... Hyun-Woo پوزخندی میزند. [B]Hyun-Woo[/B] (عصبی) به خاطر خودم... و عصبی از در خارج می شود. داخلی- یکی از اتاق های کلوب Hyun-Woo - شب Hyun-Woo در یکی از اتاق های کلوبش ناراحت روی مبلی نشسته است و در افکارش غوطه ور است. خارجی- حیاط خانه Hyun-Woo - روز (فلش بک) جشنی در خانه بر پاست و حیاط برای مهمانی تزئین شده است. Hyun-Woo هشت ساله در حیاط مشغول بازی با ماشین اسباب بازی اش هست که خانم Jong او را صدا می زند. [B]خانم Jong [/B] Hyun-Woo ... Hyun-Woo به سمت راستش نگاه می کند. مادر در حالی که لباس مجلسی به تن دارد و نخ بادبادکی را در دست گرفته است به سمت [B]پدر Hyun-Woo[/B] ([B]رئیس Jong[/B] مردی 45 ساله) که جلوی در حیاط کت و شلواری پوشیده است و در حال حرف زدن با یکی از مهمانان است اشاره می کند و بعد دستش را به سمت بینی اش می برد و " ششش" می گوید و به Hyun-Woo اشاره می کند به طرفش بیاید. Hyun-Woo با ذوق ماشین اش را می اندازد و به سمت مادر می آید. مادر بادبادک را به دست Hyun-Woo می دهد. [B]خانم Jong [/B] همون که میخواستی... Hyun-Woo می خندد و مادر با خنده دنبالش می کند. هر دو با بادبادک بازی می کنند و دنبال هم می دوند. [B]بازگشت به زمان حال[/B] Hyun-Woo از افکارش بیرون می آید که Min-Jee (کمرنگ)روبرویش ظاهر می شود. Hyun-Woo ابتدا متعجب نگاهش می کند و بعد او را نادیده می گیرد و از روی مبل بلند می شود و به سمت در اتاق می رود که Min-Jee لحظه ای به (حالت عادی) برمی گردد و مچ دست او را می گیرد و متوقفش می کند. [B]Min-Jee[/B] یه لحظه صبر کن.. Hyun-Woo به دست Min-Jee که دست او را گرفته است نگاه می کند که Min-Jee متوجه آن می شود و سریع دستش را می کشد و دوباره (کمرنگ) می شود. Hyun-Woo پوزخند میزند. [B]Hyun-Woo[/B] از من میترسی مجبوری دنبالم بیای؟ [B]Min-Jee[/B] (آرام زمزمه می کند) نمی ترسم.. فقط بهت اعتماد ندارم [B]Hyun-Woo[/B] (همراه با پوزخند) دیگه بدتر، دنبال کسی که بهش اعتماد نداری راه می افتی؟! حالت خوبه؟ [B]Min-Jee[/B] میخوام کمکت کنم نمی خوام پلیسا بگیرنت.. پلیسا دنبالتن.. [B]Hyun-Woo [/B] غیب گفتی؟ من بدون کمک یک روحم از پس خودم بر میام.. [B]Min-Jee [/B] من روح نیستم.. انسانم..فقط توانایی پرواز روح رو دارم.. [B]Hyun-Woo [/B] چی داری؟ [B]Min-Jee [/B] میتونم بدون اینکه نیاز باشه خودم جایی برم... هر جا میخوام باشم.. Hyun-Woo به حالت تمسخر آمیزی می خندد. [B]Hyun-Woo [/B] همینه پس ازم نمیترسی .. راه به راه دنبالم میای.. برو خداروشکر کن به دستم نیفتادی.. وگرنه بلایی به سرت می آوردم که دیگه هوس موش و گربه بازی به سرت نزنه.. Min-Jee با ترس و وحشت Hyun-Woo را نگاه می کند. [B]Hyun-Woo [/B](ادامه) چی شد؟ تازه ترسیدی؟ Min-Jee چیزی نمی گوید و فقط با ترس او را نگاه می کند. Hyun-Woo می خواهد از در خارج شود که بر می گردد و به Min-Jee نگاهی می اندازد. [B]Hyun-Woo [/B](ادامه) دفعه دیگه اگه جرئت کردی بیای.. مثل آدم بیا.. وگرنه اگه دستم بهت نرسه به خانوادت آسیب میزنم Min-Jee وحشت زده او را نگاه می کند که Hyun-Woo از در خارج می شود. Min-Jee با چند ثانیه تاخیر پشت او راه می افتد. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
فن فیکشن
فیلمنامه فرصتی برای تغییر| masy297
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین