انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
فن فیکشن
فن فیکشن پلی به گذشته| masy297
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="masy297" data-source="post: 117149" data-attributes="member: 6202"><p>امروز روز خوشحال کنندهای برای خانواده کیم <a href="https://romanik.ir/forums/#_ftn1" target="_blank">[1]</a> بود. خانواده کیم برای تعطیلاتی یک روزه به کنار دریا آمدند.</p><p>از وقتی آنها کنار ساحل مستقر شدند، اینسوک <a href="https://romanik.ir/forums/#_ftn2" target="_blank">[2]</a> -تنها فرزند خانواده- تمام مدت فینهای غواصیاش را به تن کرده بود و در دریا درحال شنا و تفریحی بود.</p><p>با غروب کردن آفتاب دیگر زمان برگشتن آنها به شهر خودشان سئول<a href="https://romanik.ir/forums/#_ftn3" target="_blank">[3]</a> فرا رسید. آقا کیم به کنار ساحل رفت تا اینسوک را صدا کند.</p><p>- بجنب عزیزم میخوایم حرکت کنیم.</p><p>اینسوک با صدای پدرش سرش را از زیر آب بیرون آورد و درحالیکه صدفهایی که از کف دریا جمع کرده بود را در دستش جابهجا میکرد گفت:</p><p>- اومدم!</p><p>با گفتن این حرف به طرف ساحل شنا کرد. قبل از اینکه از آب خارج شود، پایش به چیزی روی شن ها کف دریا برخورد کرد. خم شد و آن جسم را برداشت.</p><p>- این دیگه چیه؟!</p><p>یک جسم دایرهای شکل سفید رنگ، شبیه یک گوی، یک مهره به اندازهای متوسط که کاملا به راحتی در دست جا میشد. زیبایی خاص مهره و براقیت آن نظر اینسوک را به خود جلب کرد.</p><p>- هرچی هست خیلی محشره، پیش خودم نگهش میدارم. اینم هدیه من از دریا! مرسی دریا جونم.</p><p>اینسوک با گفتن این حرف همان دستی را که با آن مهره را گرفته بود نزدیک دهانش برد و لبهایش را به انگشتانش زد و ب×و×س×ه ای به طرف دریا فرستاد.</p><p>خانم کیم که درحال گذاشتن سبد مواد غذایی داخل صندوق عقب ماشین بود با دیدن اینسوک که هنوز در آب بود گفت:</p><p>- بجنب اینسوک داریم راه میافتیم، هنوز تو آبی که!</p><p>- اومدم مامان اومدم.</p><p>با گفتن این حرف خوشحال از داخل آب بیرون آمد و با عجله صدفهای تو دستش را روی شنهای ساحل ریخت. فینها را با عجله از پایش درآورد و به طرف ماشین دوید.</p><p>-مامان، مامان نگاه کن چی پیدا کردم.</p><p>خانم کیم نگاهی به مهره انداخت و با تعجب گفت:</p><p>-این چیه، از کجا پیداش کردی؟</p><p>اینسوک با خوشحالی جواب داد:</p><p>- دریا، خیلی خوشگله نه، میخوام نگهش دارم.</p><p>خانم کیم با خنده گفت:</p><p>- خیلی خوب بدو، داره دیرمون میشه وسایلت رو جمع کن باید بریم، بابا فردا باید بره شرکت، لباستم عوض کن.</p><p>-چشم.</p><p></p><p>*</p><p></p><p>اینسوک و دوستش پارک هی جو<a href="https://romanik.ir/forums/#_ftn4" target="_blank">[4]</a> در کنسرت بیتیاس<a href="https://romanik.ir/forums/#_ftn5" target="_blank">[5]</a> بودند. صدای موزیک و جیغ و سوت همه جا را فرا گرفته بود. بیتیاس مثل همیشه پر انرژی و با هیجان و با تمام توان در حال خواندن و رقصیدن بودند. همه فنهای حاضر در آن کنسرت بزرگ هیجان زده و ذوقزده آهنگها رو یکی پس از دیگری با بی تی اس میخواندند.</p><p></p><p>Mic Drop</p><p>.....</p><p>V:</p><p>Did you see my bag?</p><p>Did you see my bag?</p><p>트로피들로 백이 가득해 (가득해, 가득해)</p><p>Jungkook:</p><p>How you think 'bout that?</p><p>How you think 'bout that?</p><p>Hater들은 벌써 학을 떼 (학을 떼)</p><p>Jimin:</p><p>이미 황금빛 황금빛 나의 성공</p><p>I'm so firin' firin' 성화봉송</p><p>Jin:</p><p>너는 황급히 황급히 도망 숑숑</p><p>Jungkook:</p><p>How you dare, how you dare, how you dare</p><p>…..</p><p> همه در حال خواندن آهنگ همراه با بیتیاس بودند. بعد از اتمام این آهنگ، آهنگ بعد بلافاصله شروع شد که بیتیاس از هم جدا شدند و هر کدام روی استیج پخش شدند و به سمتی رفتند.</p><p>فنها با نزدیک شدن اعضا بیتیاس به سمتشان بیشتر جیغ کشیدند و سر و صدا کردند.</p><p>یکی از فنها که نزدیک اینسوک و هی جو بود داد زد:</p><p>-وی<a href="https://romanik.ir/forums/#_ftn6" target="_blank">[6]</a> داره به این سمت میاد!</p><p>فنها با شنیدن این خبر ذوقزده و جیغکشان شروع به عکسبرداری و فیلمبرداری کردند.</p><p>در همان لحظه هی جو به شانه اینسوک زد و دهانش را به گوش اینسوک نزدیک کرد تا اینسوک صدایش را بشنود.</p><p>- اینسوک یه چیزی ته کیفت روشن شد!</p><p>اینسوک مبهم نگاهش کرد و با گفتن "هان" رد نگاه هی جو را گرفت و به کولهپشتیاش که روی زمین افتاده بود نگاه کرد. هی جو درست میگفت چیزی انگار درون کیفش روشن شده بود که نورش کمی به بیرون هم میزد.</p><p>اینسوک با تعجب کولهاش را از زمین بلند کرد و دستش را درون کولهاش برد و مهرهای را که دو روز پیش از کف دریا پیدا کرده بود، بیرون آورد.</p><p>اینسوک متعجب:</p><p>- مهره؟!</p><p>هی جو با دیدن مهره ذوقزده شد و پرسید:</p><p>-این دیگه چیه؟ چقدر خوشگله، از کجا پیداش کردی؟</p><p>و با جیغ ادامه داد:</p><p>- چرا میدرخشه؟!</p><p>اینسوک دستش را روی گوشش گذاشت و گفت:</p><p>- سیس.. جیغ نزن... من از کجا بدونم؟!</p><p>در همان لحظه یکی از فنهای بیاعصاب که نور مهره اذیتش می کرد داد زد:</p><p>- این لعنتی دیگه چیه؟ با خودت چراغ آوردی! اه خاموشش کن.</p><p>اینسوک مهره را تو دستش فشرد اما کافی نبود نورش هنوز باعث آزار اطرافیانش می شد.</p><p>همان فن بیاعصاب:</p><p>- نمیتونی خاموشش کنی ببرش بیرون دیگه!</p><p>هی جو با ترشرویی:</p><p>-آخه چطوری تو این جمعیت بره بیرون نمیشه که!</p><p>-به من ربطی نداره، خیلی رو اعصابه ببرش بیرون!</p><p>اینسوک به طرف هی جو برگشت و گفت:</p><p>-اشکال نداره هی جو، راست میگه نورش اذیت میکنه؛ میبرمش بیرون ببینم کاریش میتونم بکنم.</p><p>اینسوک با گفتن این حرف به سمت در خروج حرکت کرد و خود را به سختی از میان جمعیت به بیرون کشاند و از یکی از درهای سالن خارج شد.</p><p>اینسوک پشت در سالن ایستاده بود و هاج و واج به مهره نگاه می کرد.</p><p>-خب الان چی کارش کنم؟ چطوری خاموش میشه؟</p><p>اینسوک چندین بار پشت هم مهره را فشار داد به امید این که خاموش شود که فایدهای نداشت.</p><p>همانطور که داشت با مهره ور میرفت، ناگهان احساس کرد به سمت مهره کشیده میشود و یکدفعه جلو چشم افرادی که آن اطراف بودند ناپدید شد!</p><p></p><hr /><p><a href="https://romanik.ir/forums/#_ftnref1" target="_blank">[1]</a> Kim</p><p><a href="https://romanik.ir/forums/#_ftnref2" target="_blank">[2]</a> Insook</p><p><a href="https://romanik.ir/forums/#_ftnref3" target="_blank">[3]</a> Seoul</p><p><a href="https://romanik.ir/forums/#_ftnref4" target="_blank">[4]</a> Park Hi Joo</p><p><a href="https://romanik.ir/forums/#_ftnref5" target="_blank">[5]</a> BTS</p><p><a href="https://romanik.ir/forums/#_ftnref6" target="_blank">[6]</a> V from BTS</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="masy297, post: 117149, member: 6202"] امروز روز خوشحال کنندهای برای خانواده کیم [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftn1'][1][/URL] بود. خانواده کیم برای تعطیلاتی یک روزه به کنار دریا آمدند. از وقتی آنها کنار ساحل مستقر شدند، اینسوک [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftn2'][2][/URL] -تنها فرزند خانواده- تمام مدت فینهای غواصیاش را به تن کرده بود و در دریا درحال شنا و تفریحی بود. با غروب کردن آفتاب دیگر زمان برگشتن آنها به شهر خودشان سئول[URL='https://romanik.ir/forums/#_ftn3'][3][/URL] فرا رسید. آقا کیم به کنار ساحل رفت تا اینسوک را صدا کند. - بجنب عزیزم میخوایم حرکت کنیم. اینسوک با صدای پدرش سرش را از زیر آب بیرون آورد و درحالیکه صدفهایی که از کف دریا جمع کرده بود را در دستش جابهجا میکرد گفت: - اومدم! با گفتن این حرف به طرف ساحل شنا کرد. قبل از اینکه از آب خارج شود، پایش به چیزی روی شن ها کف دریا برخورد کرد. خم شد و آن جسم را برداشت. - این دیگه چیه؟! یک جسم دایرهای شکل سفید رنگ، شبیه یک گوی، یک مهره به اندازهای متوسط که کاملا به راحتی در دست جا میشد. زیبایی خاص مهره و براقیت آن نظر اینسوک را به خود جلب کرد. - هرچی هست خیلی محشره، پیش خودم نگهش میدارم. اینم هدیه من از دریا! مرسی دریا جونم. اینسوک با گفتن این حرف همان دستی را که با آن مهره را گرفته بود نزدیک دهانش برد و لبهایش را به انگشتانش زد و ب×و×س×ه ای به طرف دریا فرستاد. خانم کیم که درحال گذاشتن سبد مواد غذایی داخل صندوق عقب ماشین بود با دیدن اینسوک که هنوز در آب بود گفت: - بجنب اینسوک داریم راه میافتیم، هنوز تو آبی که! - اومدم مامان اومدم. با گفتن این حرف خوشحال از داخل آب بیرون آمد و با عجله صدفهای تو دستش را روی شنهای ساحل ریخت. فینها را با عجله از پایش درآورد و به طرف ماشین دوید. -مامان، مامان نگاه کن چی پیدا کردم. خانم کیم نگاهی به مهره انداخت و با تعجب گفت: -این چیه، از کجا پیداش کردی؟ اینسوک با خوشحالی جواب داد: - دریا، خیلی خوشگله نه، میخوام نگهش دارم. خانم کیم با خنده گفت: - خیلی خوب بدو، داره دیرمون میشه وسایلت رو جمع کن باید بریم، بابا فردا باید بره شرکت، لباستم عوض کن. -چشم. * اینسوک و دوستش پارک هی جو[URL='https://romanik.ir/forums/#_ftn4'][4][/URL] در کنسرت بیتیاس[URL='https://romanik.ir/forums/#_ftn5'][5][/URL] بودند. صدای موزیک و جیغ و سوت همه جا را فرا گرفته بود. بیتیاس مثل همیشه پر انرژی و با هیجان و با تمام توان در حال خواندن و رقصیدن بودند. همه فنهای حاضر در آن کنسرت بزرگ هیجان زده و ذوقزده آهنگها رو یکی پس از دیگری با بی تی اس میخواندند. Mic Drop ..... V: Did you see my bag? Did you see my bag? 트로피들로 백이 가득해 (가득해, 가득해) Jungkook: How you think 'bout that? How you think 'bout that? Hater들은 벌써 학을 떼 (학을 떼) Jimin: 이미 황금빛 황금빛 나의 성공 I'm so firin' firin' 성화봉송 Jin: 너는 황급히 황급히 도망 숑숑 Jungkook: How you dare, how you dare, how you dare ….. همه در حال خواندن آهنگ همراه با بیتیاس بودند. بعد از اتمام این آهنگ، آهنگ بعد بلافاصله شروع شد که بیتیاس از هم جدا شدند و هر کدام روی استیج پخش شدند و به سمتی رفتند. فنها با نزدیک شدن اعضا بیتیاس به سمتشان بیشتر جیغ کشیدند و سر و صدا کردند. یکی از فنها که نزدیک اینسوک و هی جو بود داد زد: -وی[URL='https://romanik.ir/forums/#_ftn6'][6][/URL] داره به این سمت میاد! فنها با شنیدن این خبر ذوقزده و جیغکشان شروع به عکسبرداری و فیلمبرداری کردند. در همان لحظه هی جو به شانه اینسوک زد و دهانش را به گوش اینسوک نزدیک کرد تا اینسوک صدایش را بشنود. - اینسوک یه چیزی ته کیفت روشن شد! اینسوک مبهم نگاهش کرد و با گفتن "هان" رد نگاه هی جو را گرفت و به کولهپشتیاش که روی زمین افتاده بود نگاه کرد. هی جو درست میگفت چیزی انگار درون کیفش روشن شده بود که نورش کمی به بیرون هم میزد. اینسوک با تعجب کولهاش را از زمین بلند کرد و دستش را درون کولهاش برد و مهرهای را که دو روز پیش از کف دریا پیدا کرده بود، بیرون آورد. اینسوک متعجب: - مهره؟! هی جو با دیدن مهره ذوقزده شد و پرسید: -این دیگه چیه؟ چقدر خوشگله، از کجا پیداش کردی؟ و با جیغ ادامه داد: - چرا میدرخشه؟! اینسوک دستش را روی گوشش گذاشت و گفت: - سیس.. جیغ نزن... من از کجا بدونم؟! در همان لحظه یکی از فنهای بیاعصاب که نور مهره اذیتش می کرد داد زد: - این لعنتی دیگه چیه؟ با خودت چراغ آوردی! اه خاموشش کن. اینسوک مهره را تو دستش فشرد اما کافی نبود نورش هنوز باعث آزار اطرافیانش می شد. همان فن بیاعصاب: - نمیتونی خاموشش کنی ببرش بیرون دیگه! هی جو با ترشرویی: -آخه چطوری تو این جمعیت بره بیرون نمیشه که! -به من ربطی نداره، خیلی رو اعصابه ببرش بیرون! اینسوک به طرف هی جو برگشت و گفت: -اشکال نداره هی جو، راست میگه نورش اذیت میکنه؛ میبرمش بیرون ببینم کاریش میتونم بکنم. اینسوک با گفتن این حرف به سمت در خروج حرکت کرد و خود را به سختی از میان جمعیت به بیرون کشاند و از یکی از درهای سالن خارج شد. اینسوک پشت در سالن ایستاده بود و هاج و واج به مهره نگاه می کرد. -خب الان چی کارش کنم؟ چطوری خاموش میشه؟ اینسوک چندین بار پشت هم مهره را فشار داد به امید این که خاموش شود که فایدهای نداشت. همانطور که داشت با مهره ور میرفت، ناگهان احساس کرد به سمت مهره کشیده میشود و یکدفعه جلو چشم افرادی که آن اطراف بودند ناپدید شد! [HR][/HR] [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftnref1'][1][/URL] Kim [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftnref2'][2][/URL] Insook [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftnref3'][3][/URL] Seoul [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftnref4'][4][/URL] Park Hi Joo [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftnref5'][5][/URL] BTS [URL='https://romanik.ir/forums/#_ftnref6'][6][/URL] V from BTS [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
فن فیکشن
فن فیکشن پلی به گذشته| masy297
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین