انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
غزلیات کمالالدین اسماعیل
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Alex" data-source="post: 39682" data-attributes="member: 498"><p>زهی از روی تو گل شرمساری</p><p>بنفشه از سر زلف تو تاری</p><p>کشیده خطبت از عنبر هلالی</p><p>گرفته لعلت از باده عیاری</p><p>ز لشکرگاه خوبی بر نیامد</p><p>بدل بردن چو تو چابک سواری</p><p>بنا میزد!رخی داری و قدّی</p><p>چو بر سروی شکفته لاله زاری</p><p>سر زلفت چو عقد حسن گیرد</p><p>نیاید آفتاب اندر شماری</p><p>رخ و خطّت بچشم من چنانست</p><p>که بر گلبرگ از عنبر غباری</p><p>ز قدّ تو بمانده پای در گل</p><p>کجا سروی بود در جویباری</p><p>ز شرم روی تو هر روز خورشید</p><p>برآید سرخ همچون شرمساری</p><p>ز بهر بندگیّت ماه هر ماه</p><p>شود در گوس گردون گوشواری</p><p>چو تیغ و غمزة تو یار کردند</p><p>نماند زندگانی را قراری</p><p>همه لطفی سراسر، چشم بد دور</p><p>نباشد از تو خرّم تر نگاری</p><p>مرا در دولت وصل تو می رفت</p><p>باقبال تو خوش روزگاری</p><p>دل من شاد بود آخر که هر روز</p><p>بخدمت می رسیدم یک دوباری</p><p>فلک چون زلف تر بر من بشورید</p><p>چو رخسارت برونق کار و باری</p><p>مرا از خدمتت بگسست ایّام</p><p>همین صنعت کند ایّام آری</p><p>جهان را در جهان کام دل اینست</p><p>که می گردد جدا یاری ز یاری</p><p>پی هر تندیی آرد نشیبی</p><p>پی هر مستیی آرد خماری</p><p>بقصد جان من برخاست اکنون</p><p>سپاه حادثات از هر گناری</p><p>کنون تا تو بشادی باز گردی</p><p>من و درد دلی و انتظاری</p><p>چو ابروی تو پیوسته بلایی</p><p>چو زلفین تو در هم بسته کاری</p><p>نه جز وصل تو مارا هیچ درمان</p><p>نه جز یاد تو ما را غمگساری</p><p>خبر پرسان و آب از دیده ریزان</p><p>نشسته بر سر هر رهگذاری</p><p>منم کز مهربانی بر نتابم</p><p>بسمّ اسب تو اسیب خاری</p><p>بنامه گه گهی یاد آور از من</p><p>که نه ننگی ازین خیزد نه عاری</p><p>مکن یکبارگی ما را فراموش</p><p>که چون من بد نباشد دوستاری</p><p>اگر من زنده مانم خیره، ورنی</p><p>بود این گفته از من یادگاری</p><p>سلامت همرهت بادا همه راه</p><p>سعادت یار تو در هر دیاری</p><p>ز هر گامی که اسبت برگرفته</p><p>گشاده چشمه یی در مرغزاری</p><p>مرادت حاصل و باز آمدن زود</p><p>مبارک آمده هر اختیاری</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Alex, post: 39682, member: 498"] زهی از روی تو گل شرمساری بنفشه از سر زلف تو تاری کشیده خطبت از عنبر هلالی گرفته لعلت از باده عیاری ز لشکرگاه خوبی بر نیامد بدل بردن چو تو چابک سواری بنا میزد!رخی داری و قدّی چو بر سروی شکفته لاله زاری سر زلفت چو عقد حسن گیرد نیاید آفتاب اندر شماری رخ و خطّت بچشم من چنانست که بر گلبرگ از عنبر غباری ز قدّ تو بمانده پای در گل کجا سروی بود در جویباری ز شرم روی تو هر روز خورشید برآید سرخ همچون شرمساری ز بهر بندگیّت ماه هر ماه شود در گوس گردون گوشواری چو تیغ و غمزة تو یار کردند نماند زندگانی را قراری همه لطفی سراسر، چشم بد دور نباشد از تو خرّم تر نگاری مرا در دولت وصل تو می رفت باقبال تو خوش روزگاری دل من شاد بود آخر که هر روز بخدمت می رسیدم یک دوباری فلک چون زلف تر بر من بشورید چو رخسارت برونق کار و باری مرا از خدمتت بگسست ایّام همین صنعت کند ایّام آری جهان را در جهان کام دل اینست که می گردد جدا یاری ز یاری پی هر تندیی آرد نشیبی پی هر مستیی آرد خماری بقصد جان من برخاست اکنون سپاه حادثات از هر گناری کنون تا تو بشادی باز گردی من و درد دلی و انتظاری چو ابروی تو پیوسته بلایی چو زلفین تو در هم بسته کاری نه جز وصل تو مارا هیچ درمان نه جز یاد تو ما را غمگساری خبر پرسان و آب از دیده ریزان نشسته بر سر هر رهگذاری منم کز مهربانی بر نتابم بسمّ اسب تو اسیب خاری بنامه گه گهی یاد آور از من که نه ننگی ازین خیزد نه عاری مکن یکبارگی ما را فراموش که چون من بد نباشد دوستاری اگر من زنده مانم خیره، ورنی بود این گفته از من یادگاری سلامت همرهت بادا همه راه سعادت یار تو در هر دیاری ز هر گامی که اسبت برگرفته گشاده چشمه یی در مرغزاری مرادت حاصل و باز آمدن زود مبارک آمده هر اختیاری [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
غزلیات کمالالدین اسماعیل
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین