انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
اشعار کاربران
شعر معراج سقوط| دمیورژ
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دمیــــــورژ" data-source="post: 122394" data-attributes="member: 123"><p style="text-align: center">سخنانِ افلیج</p> <p style="text-align: center">به کلیساها و مساجد</p> <p style="text-align: center">به معابد</p> <p style="text-align: center">میریزند</p> <p style="text-align: center">با دهانی رو به معجزه...</p> <p style="text-align: center">با دهانی چشم به راه</p> <p style="text-align: center">و چشمهایی تشنه که در لالهزارها پلک میزنند</p> <p style="text-align: center">در لالهزارها، معجزه میکارند</p> <p style="text-align: center">در لالهزارها، لال میشوند</p> <p style="text-align: center">که صدایی بیاید</p> <p style="text-align: center">صدای تخت</p> <p style="text-align: center">که از پهلو به دروغ</p> <p style="text-align: center">از پهلو به ریا</p> <p style="text-align: center">غلت میخورد</p> <p style="text-align: center">گویا معجزه خوابیده</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">سخنانم که پای صدایشان</p> <p style="text-align: center">از معابد آویزان</p> <p style="text-align: center">که مسیرشان به حلقوم مسجد پیچیده</p> <p style="text-align: center">عطسه میکنند حرف را</p> <p style="text-align: center">حروفی که میمیرند نرسیده به لامسه گوشها</p> <p style="text-align: center">و بالا میآورند سخن افلیج را</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">سخن افلیج</p> <p style="text-align: center">تولد اشکهای سینه خیز و</p> <p style="text-align: center">پافشاری سکوت در گلوی زندگیست</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">و من برای ما</p> <p style="text-align: center">برای سخنان افلیجمان</p> <p style="text-align: center">از پرتگاه دستانم</p> <p style="text-align: center">به گلو میریزم</p> <p style="text-align: center">به مردگی صدایی که</p> <p style="text-align: center">از پنجره حنجره</p> <p style="text-align: center">گردن خم میکند</p> <p style="text-align: center">و به خودکشی دست تکان میدهد</p> <p style="text-align: center">و تنها این دم است که صدا میدهد</p> <p style="text-align: center">صدای مرگ</p> <p style="text-align: center">صدای شکستن شیشه</p> <p style="text-align: center">صدای جـ×ر خوردن گلو</p> <p style="text-align: center">صدای پاره شدن امید</p> <p style="text-align: center">صدای مرگ</p> <p style="text-align: center">و برای خود میبارم که</p> <p style="text-align: center">باران سنگینی نگاه آسمان</p> <p style="text-align: center">روی زخمهای ماست</p> <p style="text-align: center">و اگر دهان، زخم باز کند</p> <p style="text-align: center">شهر را سیل میبرد</p> <p style="text-align: center">سیلی از خون گلوهای بریده شده</p> <p style="text-align: center">نزدیک به گشودن پای سخن</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">از تولد سخن افلیج بگو</p> <p style="text-align: center">که در جنازه منتقدی رویید</p> <p style="text-align: center">از انتقادی بگو که کلاه منتقدی را انداخت</p> <p style="text-align: center">از سکوت بگو</p> <p style="text-align: center">که</p> <p style="text-align: center">این انتهای سکوت است</p> <p style="text-align: center">نقدی تمجیدپوش</p> <p style="text-align: center">این انتهای سکوت است</p> <p style="text-align: center">لبی که به تحسین گشود</p> <p style="text-align: center">این انتهای سکوت است</p> <p style="text-align: center">و شاید تنها شاید</p> <p style="text-align: center">سقوط آخرین منتقد</p> <p style="text-align: center">مرگ آخرین صدا باشد</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">به لبهایمان خیره شوید</p> <p style="text-align: center">به انعکاس معابد</p> <p style="text-align: center">مسجدها</p> <p style="text-align: center">کلیساها</p> <p style="text-align: center">به انعکاس کلمات افلیج</p> <p style="text-align: center">و واژگان بی دست و پایی که</p> <p style="text-align: center">همه را جز خودمان</p> <p style="text-align: center">سوار زندگیمان کرده</p> <p style="text-align: center">و اگر مرگ</p> <p style="text-align: center">تماشای زندگیمان از فاصله نزدیک نباشد</p> <p style="text-align: center">پس چیست؟</p> <p style="text-align: center">اگر مرگ </p> <p style="text-align: center">نگاه غبارآلود دردپوش در آیینه نباشد</p> <p style="text-align: center">پس چیست؟</p> <p style="text-align: center">که من مقابل خودم</p> <p style="text-align: center">تا یقه فرو رفتم</p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center">شاید که مدادم</p> <p style="text-align: center">بوی لاله بدهد</p> <p style="text-align: center">بوی خون در دیواره گلو</p> <p style="text-align: center">بوی تلخ سخنانی که</p> <p style="text-align: center">به زور فرو دادیم</p> <p style="text-align: center">بوی جنازه صدساله</p> <p style="text-align: center">در گوشه قلبمان</p> <p style="text-align: center">که بی ضربان ضربه میزد</p> <p style="text-align: center">شاید هم بوی ع×ر×ق تنی را بدهد که</p> <p style="text-align: center">دنبال زندگیش دوید</p> <p style="text-align: center">و هرگز نرسید</p> <p style="text-align: center">هرگز نرسید</p> <p style="text-align: center">با سخنانی افلیج</p> <p style="text-align: center">هرگز نرسید</p> <p style="text-align: center">شاید که مدادم</p> <p style="text-align: center">بوی آخرین منتقد را بدهد</p> <p style="text-align: center">که مُرد</p> <p style="text-align: center">و من نیز...</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دمیــــــورژ, post: 122394, member: 123"] [CENTER]سخنانِ افلیج به کلیساها و مساجد به معابد میریزند با دهانی رو به معجزه... با دهانی چشم به راه و چشمهایی تشنه که در لالهزارها پلک میزنند در لالهزارها، معجزه میکارند در لالهزارها، لال میشوند که صدایی بیاید صدای تخت که از پهلو به دروغ از پهلو به ریا غلت میخورد گویا معجزه خوابیده سخنانم که پای صدایشان از معابد آویزان که مسیرشان به حلقوم مسجد پیچیده عطسه میکنند حرف را حروفی که میمیرند نرسیده به لامسه گوشها و بالا میآورند سخن افلیج را سخن افلیج تولد اشکهای سینه خیز و پافشاری سکوت در گلوی زندگیست و من برای ما برای سخنان افلیجمان از پرتگاه دستانم به گلو میریزم به مردگی صدایی که از پنجره حنجره گردن خم میکند و به خودکشی دست تکان میدهد و تنها این دم است که صدا میدهد صدای مرگ صدای شکستن شیشه صدای جـ×ر خوردن گلو صدای پاره شدن امید صدای مرگ و برای خود میبارم که باران سنگینی نگاه آسمان روی زخمهای ماست و اگر دهان، زخم باز کند شهر را سیل میبرد سیلی از خون گلوهای بریده شده نزدیک به گشودن پای سخن از تولد سخن افلیج بگو که در جنازه منتقدی رویید از انتقادی بگو که کلاه منتقدی را انداخت از سکوت بگو که این انتهای سکوت است نقدی تمجیدپوش این انتهای سکوت است لبی که به تحسین گشود این انتهای سکوت است و شاید تنها شاید سقوط آخرین منتقد مرگ آخرین صدا باشد به لبهایمان خیره شوید به انعکاس معابد مسجدها کلیساها به انعکاس کلمات افلیج و واژگان بی دست و پایی که همه را جز خودمان سوار زندگیمان کرده و اگر مرگ تماشای زندگیمان از فاصله نزدیک نباشد پس چیست؟ اگر مرگ نگاه غبارآلود دردپوش در آیینه نباشد پس چیست؟ که من مقابل خودم تا یقه فرو رفتم شاید که مدادم بوی لاله بدهد بوی خون در دیواره گلو بوی تلخ سخنانی که به زور فرو دادیم بوی جنازه صدساله در گوشه قلبمان که بی ضربان ضربه میزد شاید هم بوی ع×ر×ق تنی را بدهد که دنبال زندگیش دوید و هرگز نرسید هرگز نرسید با سخنانی افلیج هرگز نرسید شاید که مدادم بوی آخرین منتقد را بدهد که مُرد و من نیز...[/CENTER] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
اشعار کاربران
شعر معراج سقوط| دمیورژ
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین