انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان گرداب خاطرات | محیا
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="فائزه میرانی" data-source="post: 73731" data-attributes="member: 1576"><p>پارت پنجم: </p><p>نمیدونم چرا وقتی گفت:ل*ع*ن*ت*ی چشم هاش سگ داره دلم میخاست خ*ف*ش کنم خودم رو زدم به بی خیالی و به حرف های خان جون گوش کردم</p><p>_ سهیل تنها نوه پسریشون هستند و یک نوه دختر هم دارند که ایران نیست</p><p>- خب چرا خانواده احتشام اومدند اینجا؟</p><p>این حرف رو رویا به زبان آورد که خان جون گفت:</p><p>- چون که از آشنایان و دوستان خانوادگی ما هستند و برای آشنایی بیشتر شماها رو دور هم جمع کرده ام</p><p>چون قرار شد شب خونه خان جون بمونیم با دختر ها به سمت طبقه بالا رفتیم همه آنها در مورد سهیل حرف میزدند؛ ولی من فقط گوش میکردم، بعد از فوت مامان آدم توداری شده بودم و هر حرفی به زبان نمی آوردم</p><p>- وای دیدیش رویا عجب اُبهتی داشت</p><p>- اره ل*ع*ن*ت*ی معلومه مثل خودمون پولدارن دیدی همه لباس هاش مارک دار بود</p><p>- ای بابا همه چیزش به کنار دیدید توی دستش حلقه نبود؟!</p><p>نمیدونم چرا وقتی حرف سدنا رو شنیدم گوش هام رو تیز کردم</p><p>رها: - چی واقعاً نداشت؟!</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="فائزه میرانی, post: 73731, member: 1576"] پارت پنجم: نمیدونم چرا وقتی گفت:ل*ع*ن*ت*ی چشم هاش سگ داره دلم میخاست خ*ف*ش کنم خودم رو زدم به بی خیالی و به حرف های خان جون گوش کردم _ سهیل تنها نوه پسریشون هستند و یک نوه دختر هم دارند که ایران نیست - خب چرا خانواده احتشام اومدند اینجا؟ این حرف رو رویا به زبان آورد که خان جون گفت: - چون که از آشنایان و دوستان خانوادگی ما هستند و برای آشنایی بیشتر شماها رو دور هم جمع کرده ام چون قرار شد شب خونه خان جون بمونیم با دختر ها به سمت طبقه بالا رفتیم همه آنها در مورد سهیل حرف میزدند؛ ولی من فقط گوش میکردم، بعد از فوت مامان آدم توداری شده بودم و هر حرفی به زبان نمی آوردم - وای دیدیش رویا عجب اُبهتی داشت - اره ل*ع*ن*ت*ی معلومه مثل خودمون پولدارن دیدی همه لباس هاش مارک دار بود - ای بابا همه چیزش به کنار دیدید توی دستش حلقه نبود؟! نمیدونم چرا وقتی حرف سدنا رو شنیدم گوش هام رو تیز کردم رها: - چی واقعاً نداشت؟! [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان گرداب خاطرات | محیا
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین