انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان گرداب خاطرات | محیا
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="فائزه میرانی" data-source="post: 73539" data-attributes="member: 1576"><p>پارت دوم</p><p>- ای بابا دیدم یه گاوی داشت جلو آیینه از خودش و کمالات نداشته اش تعریف میکرد گفتم اگه از توی اون حس و حال درت نیارم سکته رو میزنی</p><p>سدنا خواهر کوچیک تر از من بود و شانزده سال سن داشت از لحاظ عقلیم البته به نظر من کمبود داشت وگرنه سالم سالم بود چهره اش درست شبیه به مادرم بود موهای فرفری ریز با چشمانی به رنگ دریاش که آبی تر و پاک تر از هرچیز دیگری بود با صدای زهره جان خدمتکارمون به حال برگشتم</p><p>- انگار که تا قبلش تو آشپز خونه بودین هه!</p><p>- باز تو پیدات شد ندای درون؟</p><p>- یوهاهاها گفتم اعلام حضور کنم یه وقت تنها نباشی</p><p>- برو بابا حست نیست خلاصه که داشتم میگفتم با صدای زهره جان خدمتکارمون به حال برگشتیم وبه طرف آشپز خونه رفتیم تا صبحونه رو کنار پدر نوش جان کنیم بعد از صبحونه به طرف اتاقم راه افتادم یه بافت طوسی بخاطر اینکه پاییز بود وهوا رو به سردی میرفت با کیف و کفش ست که به بافت طوسیام میومد تنم کردم در آخرهم یک شال مشکی انداختم سرم؛ سدناهم درست مثل من یه بافت پاییزه پوشید که فقط رنگ لباسش بامن فرق میکرد</p><p>بعد از لباس پوشیدن یک آرایش ملایم و ساده کردیم و راه افتادیم به طرفه خونه خان جون</p><p></p><p>ادامه دارد...</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="فائزه میرانی, post: 73539, member: 1576"] پارت دوم - ای بابا دیدم یه گاوی داشت جلو آیینه از خودش و کمالات نداشته اش تعریف میکرد گفتم اگه از توی اون حس و حال درت نیارم سکته رو میزنی سدنا خواهر کوچیک تر از من بود و شانزده سال سن داشت از لحاظ عقلیم البته به نظر من کمبود داشت وگرنه سالم سالم بود چهره اش درست شبیه به مادرم بود موهای فرفری ریز با چشمانی به رنگ دریاش که آبی تر و پاک تر از هرچیز دیگری بود با صدای زهره جان خدمتکارمون به حال برگشتم - انگار که تا قبلش تو آشپز خونه بودین هه! - باز تو پیدات شد ندای درون؟ - یوهاهاها گفتم اعلام حضور کنم یه وقت تنها نباشی - برو بابا حست نیست خلاصه که داشتم میگفتم با صدای زهره جان خدمتکارمون به حال برگشتیم وبه طرف آشپز خونه رفتیم تا صبحونه رو کنار پدر نوش جان کنیم بعد از صبحونه به طرف اتاقم راه افتادم یه بافت طوسی بخاطر اینکه پاییز بود وهوا رو به سردی میرفت با کیف و کفش ست که به بافت طوسیام میومد تنم کردم در آخرهم یک شال مشکی انداختم سرم؛ سدناهم درست مثل من یه بافت پاییزه پوشید که فقط رنگ لباسش بامن فرق میکرد بعد از لباس پوشیدن یک آرایش ملایم و ساده کردیم و راه افتادیم به طرفه خونه خان جون ادامه دارد... [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان گرداب خاطرات | محیا
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین