انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان کولادا | معصومه فخیری
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="معصومه فخیری" data-source="post: 131482" data-attributes="member: 8077"><p>انسانها اذیتت کردن؟ من بخاطر تو هم که شده همشون رو میکشم شده حتی یکیشونم زنده نمیزارم. خداحافظ کلبهی زیبای من.</p><p>***</p><p>(راوی)</p><p>پسرک با تعجب به حرکات دختر روبهروی کلبه نگاه میکرد و با خودش چنین زمزمه میکرد.</p><p>- اول میخنده بعد گریه میکنه؛ خودش کلبه رو سوزوند و الان انتقام یک کلبهی ناچیز و سوخته رو میخواد از انسانها بگیره؟ واقعا این حرکات برای یک انسان عادیه؟ نه من مطمئنم اون یک روانیه!</p><p>***</p><p>(ستاره)</p><p>- ببین، بهتره که به حرفهام گوش کنی. اصلا الان تو موقعیتی نیستم که باهات بیام خرید.</p><p>یلدا با لحن التماسانهای گفت:</p><p>- خواهش میکنم ساحل. نمیتونم تنها برم و تو تنها دوستی هستی که من دارم. خواهش میکنم فقط این یه بار و بیا!</p><p>به چشمهاش نگاه کردم و دیدم واقعا بعد از این همه خواهشی که ازم میکنه زشته بخوام رد کنم.</p><p>- باشه میام.</p><p>باذوق بغلم کرد.</p><p>- ساحل مرسی واقعا! همینجا صبر کن تا من برم ماشین و بیارم.</p><p>سرم و تکون دادم و اونم رفت. یلدا یکی از بچههای دانشگاه بود که تازه باهاش آشنا شده بودم. دختر خوبی بود و مثل خودم زیادی تنها بود. خیلی از موضوع که به خاطر یاقوت قرمز بهش نزدیک شدم ناراحتم ولی اون من رو بیشتر از همه مظنون میکنه. از کجا معلوم یاقوت قرمز خودش رو جای دانشجو جا نزده باشه؟! ولی اگه یه درصدم احتمال بدیم؛ من به یلدا شک میکنم. توی خانوادهای نه پولدار و نه فقیر بزرگ شده. خانواده متوسط که خیلی معمولیه، ولی احتیاطش برای نزدیک شدن به کسی و اینکه تا الان به غیر از من با هیچکس دیگهای دوست نیست چیزیه که من رو بهش مظنون میکنه. اگه از نزدیک شدن به آدمها متنفر بود، طبیعیتر بود تا اینکه بخاطر ترسش به آدمها نزدیکشون نشه و چیزی که خیلی مشکوک ترش میکنه اینکه من رو به عنوان دوست قبول کرده. شاید فهمیده من یک مأمور پلیسم و با این وجود بهم نزدیک شده. با همهی این شواهد نمیتونم نادیدش بگیرم.</p><p>با قرار گرفتن ماشین یلدا روبهروم از فکر و خیال اومدم بیرون و در کمک راننده رو باز کردم و نشستم. توی راه هیچ کدوممون حرفی نزدیم. شاید برای دوتا دوست عجیب باشه ولی این رابطهی دوستی ماست!</p><p>نمیدونم بعد چه مدتی اما فهمیدم که رسیدیم؛ از ماشین پیاده شدیم و به سمت پاساژ حرکت کردیم.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="معصومه فخیری, post: 131482, member: 8077"] انسانها اذیتت کردن؟ من بخاطر تو هم که شده همشون رو میکشم شده حتی یکیشونم زنده نمیزارم. خداحافظ کلبهی زیبای من. *** (راوی) پسرک با تعجب به حرکات دختر روبهروی کلبه نگاه میکرد و با خودش چنین زمزمه میکرد. - اول میخنده بعد گریه میکنه؛ خودش کلبه رو سوزوند و الان انتقام یک کلبهی ناچیز و سوخته رو میخواد از انسانها بگیره؟ واقعا این حرکات برای یک انسان عادیه؟ نه من مطمئنم اون یک روانیه! *** (ستاره) - ببین، بهتره که به حرفهام گوش کنی. اصلا الان تو موقعیتی نیستم که باهات بیام خرید. یلدا با لحن التماسانهای گفت: - خواهش میکنم ساحل. نمیتونم تنها برم و تو تنها دوستی هستی که من دارم. خواهش میکنم فقط این یه بار و بیا! به چشمهاش نگاه کردم و دیدم واقعا بعد از این همه خواهشی که ازم میکنه زشته بخوام رد کنم. - باشه میام. باذوق بغلم کرد. - ساحل مرسی واقعا! همینجا صبر کن تا من برم ماشین و بیارم. سرم و تکون دادم و اونم رفت. یلدا یکی از بچههای دانشگاه بود که تازه باهاش آشنا شده بودم. دختر خوبی بود و مثل خودم زیادی تنها بود. خیلی از موضوع که به خاطر یاقوت قرمز بهش نزدیک شدم ناراحتم ولی اون من رو بیشتر از همه مظنون میکنه. از کجا معلوم یاقوت قرمز خودش رو جای دانشجو جا نزده باشه؟! ولی اگه یه درصدم احتمال بدیم؛ من به یلدا شک میکنم. توی خانوادهای نه پولدار و نه فقیر بزرگ شده. خانواده متوسط که خیلی معمولیه، ولی احتیاطش برای نزدیک شدن به کسی و اینکه تا الان به غیر از من با هیچکس دیگهای دوست نیست چیزیه که من رو بهش مظنون میکنه. اگه از نزدیک شدن به آدمها متنفر بود، طبیعیتر بود تا اینکه بخاطر ترسش به آدمها نزدیکشون نشه و چیزی که خیلی مشکوک ترش میکنه اینکه من رو به عنوان دوست قبول کرده. شاید فهمیده من یک مأمور پلیسم و با این وجود بهم نزدیک شده. با همهی این شواهد نمیتونم نادیدش بگیرم. با قرار گرفتن ماشین یلدا روبهروم از فکر و خیال اومدم بیرون و در کمک راننده رو باز کردم و نشستم. توی راه هیچ کدوممون حرفی نزدیم. شاید برای دوتا دوست عجیب باشه ولی این رابطهی دوستی ماست! نمیدونم بعد چه مدتی اما فهمیدم که رسیدیم؛ از ماشین پیاده شدیم و به سمت پاساژ حرکت کردیم. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان کولادا | معصومه فخیری
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین