انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان پوچی| عطیه ابراهیمی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="عطیه ابراهیمی" data-source="post: 103024" data-attributes="member: 1222"><p>عنوان رمان: پوچی</p><p>نویسنده: عطیه ابراهیمی</p><p>ژانر: تخیلی، ماجراجویی، معمایی</p><p>ناظر: [USER=123]@نویسنده بیگانه:)[/USER]</p><p>خلاصه:</p><p>گاهی در لابهلای شاخههای درختان</p><p>در میان موجهای دریا و مه جنگل</p><p>در عمق باتلاق غرق کننده و گوشهکناری از آسمان</p><p>در انبوهِ انبار کاه...</p><p>به دنبال سوزنی از احساس میگردم</p><p>تاکه با آن بادکنکِ پوچیهایم را به دست رهایی بسپارم.</p><p></p><p>مقدمه:</p><p>باز هم دلم گرفته است</p><p>خنده را میخواهم،</p><p>خندهای که حالم را سرشار از مهربانی کند.</p><p></p><p>و نیاز دارم به اشک</p><p>اشکی که چه دلگیر؛ اما</p><p>غصههایم را بشورد و دلم را صاف کند</p><p></p><p>باز میخواهم دلتنگت شوم</p><p>استرس بگیرم و طعمِ تلخ</p><p> اما شیرینِ انتظار را </p><p>در تمامِ سلولهای تنم حس کنم.</p><p></p><p>دلم کمی، تنها کمی هم عصبانیت میخواهد</p><p>من داد بزنم و تو</p><p> با اشکهایت به من بفهمانی</p><p> که چه اشتباه بزرگی کردهام </p><p>و سپس با شاخهای گل رز عشقم را ثابت کنم.</p><p></p><p></p><p>این دلِ تنگ ترس و خجالت و کمی غرور هم هوس کردهاست</p><p>بترسم از شکستنِ غرورم</p><p>اما با دیدنِ خجالت و گونههای سرخ شدهات </p><p>روبهرویت زانو بزنم و غرورم را بشکنم</p><p>و با افتخار از تویی که تمامِ جانم هستی بخواهم که با من بمانی.</p><p></p><p>حال، عشقِ من را در دلت بکار و در تمام سختیها با من بمان که بیتو انسانِ پوچی بیش نیستم.</p><p></p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>______________________________________________</p><p>توجه!</p><p></p><p>تمام مکانها، اسمها، و وقایعِ این داستان زاده ذهنِ نویسندهست و واقعیت ندارند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="عطیه ابراهیمی, post: 103024, member: 1222"] عنوان رمان: پوچی نویسنده: عطیه ابراهیمی ژانر: تخیلی، ماجراجویی، معمایی ناظر: [USER=123]@نویسنده بیگانه:)[/USER] خلاصه: گاهی در لابهلای شاخههای درختان در میان موجهای دریا و مه جنگل در عمق باتلاق غرق کننده و گوشهکناری از آسمان در انبوهِ انبار کاه... به دنبال سوزنی از احساس میگردم تاکه با آن بادکنکِ پوچیهایم را به دست رهایی بسپارم. مقدمه: باز هم دلم گرفته است خنده را میخواهم، خندهای که حالم را سرشار از مهربانی کند. و نیاز دارم به اشک اشکی که چه دلگیر؛ اما غصههایم را بشورد و دلم را صاف کند باز میخواهم دلتنگت شوم استرس بگیرم و طعمِ تلخ اما شیرینِ انتظار را در تمامِ سلولهای تنم حس کنم. دلم کمی، تنها کمی هم عصبانیت میخواهد من داد بزنم و تو با اشکهایت به من بفهمانی که چه اشتباه بزرگی کردهام و سپس با شاخهای گل رز عشقم را ثابت کنم. این دلِ تنگ ترس و خجالت و کمی غرور هم هوس کردهاست بترسم از شکستنِ غرورم اما با دیدنِ خجالت و گونههای سرخ شدهات روبهرویت زانو بزنم و غرورم را بشکنم و با افتخار از تویی که تمامِ جانم هستی بخواهم که با من بمانی. حال، عشقِ من را در دلت بکار و در تمام سختیها با من بمان که بیتو انسانِ پوچی بیش نیستم. ______________________________________________ توجه! تمام مکانها، اسمها، و وقایعِ این داستان زاده ذهنِ نویسندهست و واقعیت ندارند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان پوچی| عطیه ابراهیمی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین