انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان پشت پلکهای ناخودآگاه | دمیورژ
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دمیــــــورژ" data-source="post: 112164" data-attributes="member: 123"><p><strong>رمان پشت پلکهای ناخودآگاه</strong></p><p><strong>به قلم سرخ</strong></p><p><strong>نویسنده: آرمیتا حسینی(دمیورژ)</strong></p><p><strong>ژانر: جنایی، عاشقانه، علمی تخیلی، رئال</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>خلاصه :</strong></p><p><strong>مدلین که تا آن لحظه خود را بدون نقطه ضعف میدانست، نسبت به تمام اتفاقات زندگی بی اهمیت بود. با ربوده شدن و قرار گرفتن مقابل دستگاهی که زندگیش را مقابل چشمانش به رقص در میآورد، دچار وحشت شد و در انکار وحشتی که آن دستگاه به او تلقین میکرد، دنبال راهی برای رهایی از ذهنش بود. در این میان با رئیس تمام این تشکیلات که شخصی دیوانه بود، رو به رو میشود. اکنون مدلین دنبال حقایق و سرنوشت میلیونها انسان در دستگاه بود و تمام حقایق در ذهن دیوانهای پروش مییافت.</strong></p><p><strong>مقدمه:</strong></p><p><strong>تنم در وحشت فرو رفته</strong></p><p><strong>موهایم دور گلوی آلوده به هوا، میپیچد و میپیچد </strong></p><p><strong>میخواهد ویروس هوا را از گلویم بیرون بکشاند</strong></p><p><strong>پاهایم در خیانت به من، صحنه را ترک نمیکند و میخواهد همانجا در باتلاق عظیمی از خون، بماند</strong></p><p><strong>من نقاشیای خواهم شد که درد را در خود میکشاند و خون را در سفید صورت من میپاشد</strong></p><p><strong>چشمانم یکدیگر را میبندند اما هنوز میبینم</strong></p><p><strong>با چیزی شبیه به قلب، مشغول دیدن مرگم هستم</strong></p><p><strong>میدانم مادرم که زندگی بود، شبی آخرین ب×و×س×هاش را به پیشانیم بخشید و او مرا بخشید به جهانی سرد</strong></p><p><strong>شیر آب سرد باز بود و دستم از شدت سرما بی حس شده بود و هنوز به چهره خیس از آبم در آیینه نگاه میکردم و خوابم در بیداری ادامه داشت</strong></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دمیــــــورژ, post: 112164, member: 123"] [B]رمان پشت پلکهای ناخودآگاه به قلم سرخ نویسنده: آرمیتا حسینی(دمیورژ) ژانر: جنایی، عاشقانه، علمی تخیلی، رئال خلاصه : مدلین که تا آن لحظه خود را بدون نقطه ضعف میدانست، نسبت به تمام اتفاقات زندگی بی اهمیت بود. با ربوده شدن و قرار گرفتن مقابل دستگاهی که زندگیش را مقابل چشمانش به رقص در میآورد، دچار وحشت شد و در انکار وحشتی که آن دستگاه به او تلقین میکرد، دنبال راهی برای رهایی از ذهنش بود. در این میان با رئیس تمام این تشکیلات که شخصی دیوانه بود، رو به رو میشود. اکنون مدلین دنبال حقایق و سرنوشت میلیونها انسان در دستگاه بود و تمام حقایق در ذهن دیوانهای پروش مییافت. مقدمه: تنم در وحشت فرو رفته موهایم دور گلوی آلوده به هوا، میپیچد و میپیچد میخواهد ویروس هوا را از گلویم بیرون بکشاند پاهایم در خیانت به من، صحنه را ترک نمیکند و میخواهد همانجا در باتلاق عظیمی از خون، بماند من نقاشیای خواهم شد که درد را در خود میکشاند و خون را در سفید صورت من میپاشد چشمانم یکدیگر را میبندند اما هنوز میبینم با چیزی شبیه به قلب، مشغول دیدن مرگم هستم میدانم مادرم که زندگی بود، شبی آخرین ب×و×س×هاش را به پیشانیم بخشید و او مرا بخشید به جهانی سرد شیر آب سرد باز بود و دستم از شدت سرما بی حس شده بود و هنوز به چهره خیس از آبم در آیینه نگاه میکردم و خوابم در بیداری ادامه داشت[/B] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان پشت پلکهای ناخودآگاه | دمیورژ
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین