انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان قصاص احساس | تیام قربانی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="DINO" data-source="post: 102732" data-attributes="member: 957"><p><span style="font-family: 'Parastoo'">#پارت_سیزدهم</span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">از زبان ترسا:</span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">بعد خوردن صبحانه هر کدوم به سمتی رفتن، منم میز رو جمع کردم و رفتم توی اتاقم. </span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">گوشیم رو برداشتم و یه تکس جدید رو توی چنلم گذاشتم، اسم چنلم غریبه همیشگی بود. وقتی واقعاً حرفی چیزی واسه توصیف حالم ندارم تکس مینویسم. </span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">روزها اونقدر کسل کننده داره میگذره که گاهی وقتها به خودم میام میبینم چقدر از زندگی جا موندم، زندگی که انتخاب من بود چطور بگذره به هر حال خوب یا بد داره میگذره و من در تکاپوی این زندگی هنوز که هنوزه گذشته رو برای خودم به تصویر میکشم. گذشتهای که وجودش باعث آینده مزخرف الان من شد. </span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">باعث بانی این آینده کی بود؟ من یا اون!؟ من یا مامانم!؟ نمیدونم! </span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">تکس دیگهای به ذهنم رسید و شروع کردم به تایپ نیمه شبی رها میکنم دنیایی رو که پر از آدمهای نقابداره که یکیش تو باشی.</span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">امواج کلمات به ساحل زبونم رسیده بودن، باز نوشتم و باز نوشتم اونقدر نوشتم تو چنلهای مختلف یادداشت کردم. چشمهام خیره به آینهای موند که چهره درمونده و سرگشته من رو قاب گرفته بود. چهرهای که من رو یاد زنی میاندازه که وقتی احتیاج داشتم کنارم باشه نبود. واسه بودن کسی تلاش نکنید! رفتنی راه رفتن رو بلده، بلدهم نباشه یه بار که بخواد بره یاد میگیره.</span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'">تکرار واقعههای گذشته برای من مثل این بود که یک بیمار مشکل ریه داشته باشه و سیگار و هر دود و دمی براش منع باشه اما احتیاج داره واسه آروم شدن سیگار بکشه همینقدر حاد.</span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="DINO, post: 102732, member: 957"] [FONT=Parastoo]#پارت_سیزدهم از زبان ترسا: بعد خوردن صبحانه هر کدوم به سمتی رفتن، منم میز رو جمع کردم و رفتم توی اتاقم. گوشیم رو برداشتم و یه تکس جدید رو توی چنلم گذاشتم، اسم چنلم غریبه همیشگی بود. وقتی واقعاً حرفی چیزی واسه توصیف حالم ندارم تکس مینویسم. روزها اونقدر کسل کننده داره میگذره که گاهی وقتها به خودم میام میبینم چقدر از زندگی جا موندم، زندگی که انتخاب من بود چطور بگذره به هر حال خوب یا بد داره میگذره و من در تکاپوی این زندگی هنوز که هنوزه گذشته رو برای خودم به تصویر میکشم. گذشتهای که وجودش باعث آینده مزخرف الان من شد. باعث بانی این آینده کی بود؟ من یا اون!؟ من یا مامانم!؟ نمیدونم! تکس دیگهای به ذهنم رسید و شروع کردم به تایپ نیمه شبی رها میکنم دنیایی رو که پر از آدمهای نقابداره که یکیش تو باشی. امواج کلمات به ساحل زبونم رسیده بودن، باز نوشتم و باز نوشتم اونقدر نوشتم تو چنلهای مختلف یادداشت کردم. چشمهام خیره به آینهای موند که چهره درمونده و سرگشته من رو قاب گرفته بود. چهرهای که من رو یاد زنی میاندازه که وقتی احتیاج داشتم کنارم باشه نبود. واسه بودن کسی تلاش نکنید! رفتنی راه رفتن رو بلده، بلدهم نباشه یه بار که بخواد بره یاد میگیره. تکرار واقعههای گذشته برای من مثل این بود که یک بیمار مشکل ریه داشته باشه و سیگار و هر دود و دمی براش منع باشه اما احتیاج داره واسه آروم شدن سیگار بکشه همینقدر حاد.[/FONT] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان قصاص احساس | تیام قربانی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین