انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان زمستان بنفش | *احساس*
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="*احساس*" data-source="post: 97717" data-attributes="member: 2935"><p>پارت دوازدهم</p><p></p><p>سویل، دوست قدیمی و نزدیک پینار، به همراه خواهرش سحر، برای عکس جلو آمد و قباد و نسرین هم از فرصت استفاده کردند تا قاب یادگاری را دوستانهتر کنند. سویل پیش پینار جا گرفت و با صدای آرامی که به گوش شاهرخ هم برسد، حین نگاه به دوربین گفت:</p><p>- شما دوتا امشب میدرخشین.</p><p>قباد که کنار شاهرخ بود شنید و با لبخند پرسید:</p><p>- فقط این دوتا؟ ما آدم نیستیم؟</p><p>جوابش چشم غرهای غلیظ بود که تحویل گرفت. زنان جمع به طبقهی اول تالار و مردان به طبقهی دوم روانه شدند تا شادی امشب را تکمیل کنند. همین که شاهرخ دست در دست عروس به سمت آسانسور میرفت تا به طبقهی پایین برود و کمی برقصد، قباد یواشکی زمزمه کرد:</p><p>- خدایی دست کمی از عروسی نداره. بیا و امشب میکروفون بگیر دستت اعلام کن مهمانان گرامی، عروسی بوده، سرتونو کلاه گذاشتیم.</p><p>فقط لب زد:</p><p>- بیخیال.</p><p>وقتی بله را بگیری بدنت گرمتر از چیزی میشود که بخواهی حتی به این حرفها توجه کنی. صدای موزیک در کل طبقات پیچید و شاهرخ تا به خودش آمد در پیست رقص بخش بانوان با مادر زن و مادر و بیشتر با همسرش میرقصید؛ رومیزیها از صورتی روشن، روکش صندلیها از طوسی و ستونهای شیک وخوش طرح سالن هم سفید رنگ بود. رنگ بندیش حرف نداشت و محل رقص نیز بالای سالن روی سکویی به مساحت شصت تا هفتاد متر بود تا برای همه قابل دید باشد. پروژکتور و لیزرهای رنگی فضا را برای مهمانان رنگارنگ و نیمه روشن کرده بود. رقص نور با رنگهای مختلف بنفش و صورتی به دل پیست رقص میتابید و تمام توجه را معطوف آن قسمت میکرد. شاهرخ کمی با نسرین و سویل و در ادامه با پینار رقصید. نوبت که به رقص تانگو رسید داخل پیست فقط مخصوص عروس و داماد شد و دونفرهای که با چشم دنبال میکردند. دست شاهرخ روی کمر پینار رفت و دست عروس هم روی شانهی داماد، دست آزاد دیگر را هم گرفتند و خیلی نرم با ریتم آهنگ به عقب و بعد سمت چپ رفتند. شاهرخ پیشانیش را به پیشانی پینار چسباند و محو تیلهی سبزش شد. همین که آرام جلو و عقب میشدند تنها مرد مجلس زمزمه کرد:</p><p>- خیلی خوشگل شدی عروسک خانم، فقط اگه یه لبخند هم بزنی بد نیستا.</p><p>پینار که سعی میکرد مستقیم به او خیره نشود و جایی نزدیک یقهاش را میدید لبش از دو طرف به طور مصنوعی کش آمد. آرایشگر بخشی از جلوی موهای مشکیش را به حالت فر درشت درآورده و دوطرف صورتش ریخته، باقیش هم مدل داده و از پشت بسته بود. حداقل این همه زحمت کشیده و نقل مجلس شده، حیف است لذتش را نبرد! همانطورکه دستش در دست شاهرخ بود دور خودش چرخید و کمی از او فاصله گرفت؛ اما دوباره با همان چرخ زدن به بغل داماد برگشت، دست شاهرخ پشت عروس حلقه شد تا او را از کمر روی دستش خم کند و به رقصش زیبایی بدهد، درتمام این لحظهها چشم ازهم برنداشتند و لذت اصلی را تقدیم نگاه هم کردند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="*احساس*, post: 97717, member: 2935"] پارت دوازدهم سویل، دوست قدیمی و نزدیک پینار، به همراه خواهرش سحر، برای عکس جلو آمد و قباد و نسرین هم از فرصت استفاده کردند تا قاب یادگاری را دوستانهتر کنند. سویل پیش پینار جا گرفت و با صدای آرامی که به گوش شاهرخ هم برسد، حین نگاه به دوربین گفت: - شما دوتا امشب میدرخشین. قباد که کنار شاهرخ بود شنید و با لبخند پرسید: - فقط این دوتا؟ ما آدم نیستیم؟ جوابش چشم غرهای غلیظ بود که تحویل گرفت. زنان جمع به طبقهی اول تالار و مردان به طبقهی دوم روانه شدند تا شادی امشب را تکمیل کنند. همین که شاهرخ دست در دست عروس به سمت آسانسور میرفت تا به طبقهی پایین برود و کمی برقصد، قباد یواشکی زمزمه کرد: - خدایی دست کمی از عروسی نداره. بیا و امشب میکروفون بگیر دستت اعلام کن مهمانان گرامی، عروسی بوده، سرتونو کلاه گذاشتیم. فقط لب زد: - بیخیال. وقتی بله را بگیری بدنت گرمتر از چیزی میشود که بخواهی حتی به این حرفها توجه کنی. صدای موزیک در کل طبقات پیچید و شاهرخ تا به خودش آمد در پیست رقص بخش بانوان با مادر زن و مادر و بیشتر با همسرش میرقصید؛ رومیزیها از صورتی روشن، روکش صندلیها از طوسی و ستونهای شیک وخوش طرح سالن هم سفید رنگ بود. رنگ بندیش حرف نداشت و محل رقص نیز بالای سالن روی سکویی به مساحت شصت تا هفتاد متر بود تا برای همه قابل دید باشد. پروژکتور و لیزرهای رنگی فضا را برای مهمانان رنگارنگ و نیمه روشن کرده بود. رقص نور با رنگهای مختلف بنفش و صورتی به دل پیست رقص میتابید و تمام توجه را معطوف آن قسمت میکرد. شاهرخ کمی با نسرین و سویل و در ادامه با پینار رقصید. نوبت که به رقص تانگو رسید داخل پیست فقط مخصوص عروس و داماد شد و دونفرهای که با چشم دنبال میکردند. دست شاهرخ روی کمر پینار رفت و دست عروس هم روی شانهی داماد، دست آزاد دیگر را هم گرفتند و خیلی نرم با ریتم آهنگ به عقب و بعد سمت چپ رفتند. شاهرخ پیشانیش را به پیشانی پینار چسباند و محو تیلهی سبزش شد. همین که آرام جلو و عقب میشدند تنها مرد مجلس زمزمه کرد: - خیلی خوشگل شدی عروسک خانم، فقط اگه یه لبخند هم بزنی بد نیستا. پینار که سعی میکرد مستقیم به او خیره نشود و جایی نزدیک یقهاش را میدید لبش از دو طرف به طور مصنوعی کش آمد. آرایشگر بخشی از جلوی موهای مشکیش را به حالت فر درشت درآورده و دوطرف صورتش ریخته، باقیش هم مدل داده و از پشت بسته بود. حداقل این همه زحمت کشیده و نقل مجلس شده، حیف است لذتش را نبرد! همانطورکه دستش در دست شاهرخ بود دور خودش چرخید و کمی از او فاصله گرفت؛ اما دوباره با همان چرخ زدن به بغل داماد برگشت، دست شاهرخ پشت عروس حلقه شد تا او را از کمر روی دستش خم کند و به رقصش زیبایی بدهد، درتمام این لحظهها چشم ازهم برنداشتند و لذت اصلی را تقدیم نگاه هم کردند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان زمستان بنفش | *احساس*
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین