انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان زمستان بنفش | *احساس*
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="*احساس*" data-source="post: 96940" data-attributes="member: 2935"><p>پارت اول</p><p></p><p>مقدمه:</p><p>چه جنگی! امان از وقتی که قلب و عقل بیوفتن به جون هم و آخرش دل ببره! عشق م×س×ت میکنه، لایعقل میکنه، ازخود بیخود میکنه. تاریخ انقضای عقل با تولد عشق یکیه؛ ولی عقل عقب نمیکشه، صبر میکنه تا روزی که همون عشق، قلب رو بشکنه و بهش بخنده. اونجاست که بازی شروع میشه و پای انتقام وسط میاد! عقل پوسیده به بهونهی حمایت از دل انتقام میگیره، در صورتی که پشت این نقاب هدف داره. میخواد قلب رو سیاهتر کنه و ازش انتقام بگیره. دو انتقامی که با هم ادغام شده و بیچاره دل سوختهای که هم از عشق میکشه هم از عقل!</p><p>عشق شهامت میخواد. فرق بین دوست داشتن و عشق همینه. دوستی دل مهربون لازم داره و عشق جرئت! خیلیها فرار میکنن و بعضیها باهاش مواجه میشن. عشق دردسر داره، دلتنگی داره، ترس داره و دوستی راحتتر و کم دردسرتره؛ اما کیه که حاضر باشه از لذت عشق دست بکشه و به خاطرش خطر نکنه؟شجاعترین قلبها رو عاشقها دارن. بعد از عشق دیگه هیچی براشون سخت نیست؛ این قدرت عشقه! عشق!</p><p>***</p><p>صدای ضجه و ناله هر لحظه بالاتر میرفت و قطرههای اشکی که روی گونهی صاحبان عزا میچکید، شدت گرفته بود. غم ازدست دادنش، کمر کوه را خم میکرد، چه برسد به پدر و مادری که هیچ درکی از حال خود نداشتند و با تمام توان زار میزدند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="*احساس*, post: 96940, member: 2935"] پارت اول مقدمه: چه جنگی! امان از وقتی که قلب و عقل بیوفتن به جون هم و آخرش دل ببره! عشق م×س×ت میکنه، لایعقل میکنه، ازخود بیخود میکنه. تاریخ انقضای عقل با تولد عشق یکیه؛ ولی عقل عقب نمیکشه، صبر میکنه تا روزی که همون عشق، قلب رو بشکنه و بهش بخنده. اونجاست که بازی شروع میشه و پای انتقام وسط میاد! عقل پوسیده به بهونهی حمایت از دل انتقام میگیره، در صورتی که پشت این نقاب هدف داره. میخواد قلب رو سیاهتر کنه و ازش انتقام بگیره. دو انتقامی که با هم ادغام شده و بیچاره دل سوختهای که هم از عشق میکشه هم از عقل! عشق شهامت میخواد. فرق بین دوست داشتن و عشق همینه. دوستی دل مهربون لازم داره و عشق جرئت! خیلیها فرار میکنن و بعضیها باهاش مواجه میشن. عشق دردسر داره، دلتنگی داره، ترس داره و دوستی راحتتر و کم دردسرتره؛ اما کیه که حاضر باشه از لذت عشق دست بکشه و به خاطرش خطر نکنه؟شجاعترین قلبها رو عاشقها دارن. بعد از عشق دیگه هیچی براشون سخت نیست؛ این قدرت عشقه! عشق! *** صدای ضجه و ناله هر لحظه بالاتر میرفت و قطرههای اشکی که روی گونهی صاحبان عزا میچکید، شدت گرفته بود. غم ازدست دادنش، کمر کوه را خم میکرد، چه برسد به پدر و مادری که هیچ درکی از حال خود نداشتند و با تمام توان زار میزدند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان زمستان بنفش | *احساس*
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین