انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دنیا شجری بخشایش" data-source="post: 127422" data-attributes="member: 5878"><p>*پارت بیست و هفتم*</p><p></p><p>علی که حالا تعجبش چندین برابر شده بود، با صدایی که انگار داشت کنترلش میکرد تا داد نزنه گفت:</p><p>- یعنی چی؟! یعنی اون همه عشق و علاقه الکی بوده؟!</p><p>سری تکون دادم و خواستم چیزی بگم که علی ادامه داد:</p><p>- آخرش چی؟! میخوای به همین عشق دروغین ادامه بدی؟! اصلا از این ازدواج چی به آرش میرسه؟!</p><p>- گندم خواهر الشنه، الشن همون پسره که زدمش. آرش با بابای گندم یه مشکل قدیمی داره که میخواد اینطوری تلافی کنه.</p><p>و منرو بازیچه قرار داده تا به خواسته اش برسه و منم مجبورم به سکوت، و حتی نمیدونم این بازی تا کی ادامه داره.</p><p>علی با عصبانیت عجیبی نگاهم میکرد، انگار از چشماش داشت آتیش میبارید.</p><p>دستش رو روی میز کوبید و داد زد، خیلی کثیفی مهدی، خیلییییی.</p><p>اینو گفت و رفت بیرون.</p><p>و من نه تنها آروم نشده بودم که حالم خرابتر هم شده بود، هر چند علی حق داشت بدتر از این ها باهام رفتار کنه.</p><p>تنها کاری که به فکرم رسید تا حالم رو خوب کنه یه دوش آب سرد بود، با اینکه کلی کار نکرده داشتم، ولی الان حوصله کار رو نداشتم.</p><p>رفتم و تو ده دقیقه دوش گرفتم و اومدم.</p><p>دیگه اون عصبانیت و نداشتم و تصمیم گرفتم تا کارای عقب موندم رو بکنم، ولی فکرم درگیر علی بود و اینکه الان چه فکری در باره ی من میکنه.</p><p>اگه علی هم ولم میکرد دیگه دووم نمیآوردم.</p><p>دو ساعتی خودم رو مشغول کار کردم و با حس گرسنگی پرونده هارو کنار گذاشتم و برای خودم و علی غذا سفارش دادم.</p><p>حالا که علی هم از قضیه خبر داشت، دلم میخواست بیشتر کنارش باشم و راحت باهاش حرف بزنم، بدون هیچ ترس و استرسی.</p><p>۱۱شب بود و همه جا ساکت؛ تو پادگان معمولا این مواقع همه خوابن، ولی میدونستم علی معمولا این موقع ها بیداره.</p><p>نمیدونستم چه واکنشی قراره ازش ببینم.</p><p>آروم در رو زدم و با بفرمای علی در رو باز کرد و آروم رفتم تو و در حالی که سرم پایین بود، گفتم میتونم بیام تو؟</p><p>در کمال نا باوری علی با مهربونی گفت: چرا که نه قربونت، بیا تو سرده.</p><p>سرم رو بالا بردم و با تعجب نگاهش میکردم که گفت:</p><p>- چیه انتظار داشتی بزنمت؟</p><p>تک خنده ای کردم که گفت:</p><p>- ببین داداش با اینکه کارت اشتباه بوده ولی پا به پات میام و نمیزارم اذیت شی مطمئن باش.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دنیا شجری بخشایش, post: 127422, member: 5878"] *پارت بیست و هفتم* علی که حالا تعجبش چندین برابر شده بود، با صدایی که انگار داشت کنترلش میکرد تا داد نزنه گفت: - یعنی چی؟! یعنی اون همه عشق و علاقه الکی بوده؟! سری تکون دادم و خواستم چیزی بگم که علی ادامه داد: - آخرش چی؟! میخوای به همین عشق دروغین ادامه بدی؟! اصلا از این ازدواج چی به آرش میرسه؟! - گندم خواهر الشنه، الشن همون پسره که زدمش. آرش با بابای گندم یه مشکل قدیمی داره که میخواد اینطوری تلافی کنه. و منرو بازیچه قرار داده تا به خواسته اش برسه و منم مجبورم به سکوت، و حتی نمیدونم این بازی تا کی ادامه داره. علی با عصبانیت عجیبی نگاهم میکرد، انگار از چشماش داشت آتیش میبارید. دستش رو روی میز کوبید و داد زد، خیلی کثیفی مهدی، خیلییییی. اینو گفت و رفت بیرون. و من نه تنها آروم نشده بودم که حالم خرابتر هم شده بود، هر چند علی حق داشت بدتر از این ها باهام رفتار کنه. تنها کاری که به فکرم رسید تا حالم رو خوب کنه یه دوش آب سرد بود، با اینکه کلی کار نکرده داشتم، ولی الان حوصله کار رو نداشتم. رفتم و تو ده دقیقه دوش گرفتم و اومدم. دیگه اون عصبانیت و نداشتم و تصمیم گرفتم تا کارای عقب موندم رو بکنم، ولی فکرم درگیر علی بود و اینکه الان چه فکری در باره ی من میکنه. اگه علی هم ولم میکرد دیگه دووم نمیآوردم. دو ساعتی خودم رو مشغول کار کردم و با حس گرسنگی پرونده هارو کنار گذاشتم و برای خودم و علی غذا سفارش دادم. حالا که علی هم از قضیه خبر داشت، دلم میخواست بیشتر کنارش باشم و راحت باهاش حرف بزنم، بدون هیچ ترس و استرسی. ۱۱شب بود و همه جا ساکت؛ تو پادگان معمولا این مواقع همه خوابن، ولی میدونستم علی معمولا این موقع ها بیداره. نمیدونستم چه واکنشی قراره ازش ببینم. آروم در رو زدم و با بفرمای علی در رو باز کرد و آروم رفتم تو و در حالی که سرم پایین بود، گفتم میتونم بیام تو؟ در کمال نا باوری علی با مهربونی گفت: چرا که نه قربونت، بیا تو سرده. سرم رو بالا بردم و با تعجب نگاهش میکردم که گفت: - چیه انتظار داشتی بزنمت؟ تک خنده ای کردم که گفت: - ببین داداش با اینکه کارت اشتباه بوده ولی پا به پات میام و نمیزارم اذیت شی مطمئن باش. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین