انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دنیا شجری بخشایش" data-source="post: 126995" data-attributes="member: 5878"><p>*پارت بیست و سوم*</p><p></p><p>با دهن پر از لواشک یه چیزایی میگفت که متوجه نمیشدم و فقط به قیافه با مزه اش میخندیدم.</p><p>بلاخره لواشک و تموم کرد و نفس عمیقی کشید و با اخم به چهره خندونم خیره شد.</p><p>- به چی میخندی!؟</p><p>- به تو</p><p>- بی تربیت، خب دارم لواشک میخورم، کجاش خنده داره؟</p><p>- لواشک خوردنت خنده دار نیست، با دهن پر حرف زدنت خنده داره</p><p>با این حرف، متفکر نگام کرد و خودشم شروع کرد به خندیدن.</p><p>رو پام درست رو به روم نشسته بود و زل زده بود بهم، انگار میخواست چیزی بگه، ولی نمیتونست.</p><p>دستش رو روی سینه و بازوهام کشید و بلاخره گفت:</p><p>- ما خیلی باهم فرق داریم مگه نه؟</p><p>- فرق؟! چه فرقی؟</p><p>- تو قوی ای ولی من نه، تو زورت زیاده ولی من نه.</p><p>شاید حرفش یکم بچگونه بود، ولی من و به فکر وا داشت.</p><p>منی که به ظاهر قوی و پر زور بودم، برای آرامش خودم داشتم آرامش یکی ضعیف تر و مظلوم تر از خودم و به هم میزدم، اونم به چه قیمتی؟! خودمم نمیدونستم .</p><p>من شاید به ظاهر قوی بودم، ولی از درون ضعیف ترین بودم، به خصوص پیش گندم.</p><p>آروم سرش رو گذاشت روی سینه ام که قلبم شروع کرد به محکم تپیدن، مثل همیشه ساکت بود و منم غرق آرامش، موهاش رو نوازش میکردم.</p><p>زیادی آروم بود و حس کردم داره خوابش میبره.</p><p>صداش کردم:</p><p>- گندم</p><p>محکم جواب داد</p><p>- جووونم</p><p>با تک خنده ای گفتم</p><p>- فکر کردم خوابت برد</p><p>- نه، دارم صدای قلبت رو گوش میدم</p><p>- آخ قربونت برم</p><p>سرش رو بلند کرد و مهربون نگاهم میکرد، برام عجیب بود، انقدر آروم و مهربون بودنش، با اینکه باهاش رفتار خوبی نداشتم.</p><p>آروم گفتم :</p><p>- گندم</p><p>با لوس بازی گفت:</p><p>- بلی</p><p>- منو میبخشی؟</p><p>بازم با همون حالت لوس گفت:</p><p>- برا چی؟</p><p>- برا اینکه زدمت، دعوات کردم</p><p>یهو جدی شد و گفت:</p><p>- تقصیر خودم بود</p><p>با خنده ای گفتم:</p><p>- اینقدر مهربون باشی پر رو میشم ها</p><p>بیشتر اخم کرد و سرش رو گذاشت روی سینه ام و آروم زمزمه کرد:</p><p>- عصبی میشی میترسم ازت، دیگه منو نزن، باشه؟</p><p>فقط محکم سرش رو بغل کردم، چقدر دردناک بود این مظلومیتش.</p><p></p><p>گندم:</p><p>مثل جوجه گنجشکی بین بازوهاش پناه گرفته بودم ... .</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دنیا شجری بخشایش, post: 126995, member: 5878"] *پارت بیست و سوم* با دهن پر از لواشک یه چیزایی میگفت که متوجه نمیشدم و فقط به قیافه با مزه اش میخندیدم. بلاخره لواشک و تموم کرد و نفس عمیقی کشید و با اخم به چهره خندونم خیره شد. - به چی میخندی!؟ - به تو - بی تربیت، خب دارم لواشک میخورم، کجاش خنده داره؟ - لواشک خوردنت خنده دار نیست، با دهن پر حرف زدنت خنده داره با این حرف، متفکر نگام کرد و خودشم شروع کرد به خندیدن. رو پام درست رو به روم نشسته بود و زل زده بود بهم، انگار میخواست چیزی بگه، ولی نمیتونست. دستش رو روی سینه و بازوهام کشید و بلاخره گفت: - ما خیلی باهم فرق داریم مگه نه؟ - فرق؟! چه فرقی؟ - تو قوی ای ولی من نه، تو زورت زیاده ولی من نه. شاید حرفش یکم بچگونه بود، ولی من و به فکر وا داشت. منی که به ظاهر قوی و پر زور بودم، برای آرامش خودم داشتم آرامش یکی ضعیف تر و مظلوم تر از خودم و به هم میزدم، اونم به چه قیمتی؟! خودمم نمیدونستم . من شاید به ظاهر قوی بودم، ولی از درون ضعیف ترین بودم، به خصوص پیش گندم. آروم سرش رو گذاشت روی سینه ام که قلبم شروع کرد به محکم تپیدن، مثل همیشه ساکت بود و منم غرق آرامش، موهاش رو نوازش میکردم. زیادی آروم بود و حس کردم داره خوابش میبره. صداش کردم: - گندم محکم جواب داد - جووونم با تک خنده ای گفتم - فکر کردم خوابت برد - نه، دارم صدای قلبت رو گوش میدم - آخ قربونت برم سرش رو بلند کرد و مهربون نگاهم میکرد، برام عجیب بود، انقدر آروم و مهربون بودنش، با اینکه باهاش رفتار خوبی نداشتم. آروم گفتم : - گندم با لوس بازی گفت: - بلی - منو میبخشی؟ بازم با همون حالت لوس گفت: - برا چی؟ - برا اینکه زدمت، دعوات کردم یهو جدی شد و گفت: - تقصیر خودم بود با خنده ای گفتم: - اینقدر مهربون باشی پر رو میشم ها بیشتر اخم کرد و سرش رو گذاشت روی سینه ام و آروم زمزمه کرد: - عصبی میشی میترسم ازت، دیگه منو نزن، باشه؟ فقط محکم سرش رو بغل کردم، چقدر دردناک بود این مظلومیتش. گندم: مثل جوجه گنجشکی بین بازوهاش پناه گرفته بودم ... . [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین