انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دنیا شجری بخشایش" data-source="post: 126816" data-attributes="member: 5878"><p>*پارت شانزدهم*</p><p></p><p><strong>سام</strong>:</p><p>با حس دست لطیفش روی بازوم، بدنم چنان گُر گرفت که نفهمیدم چطور با علی حرف زدم و تلفن رو نصفه قطع کردم، راستش انتظار چنین حرکتی رو از گندم نداشتم و این باعث شده بود، حس تعجب و لذت رو باهم داشته باشم.</p><p>با برگشتنم گندم دستش رو کشید و شیطون نگاهم میکرد.</p><p>این دختر نمونهی بارز <فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه> بود، که یهو بعد عقد از یه خانم کوچولوی سر به زیر و آروم، تبدیل شده بود به یه دختر شیطون، منم که عاشق شیطنت، از خدا خواسته گفتم:</p><p>- دوست داری؟</p><p>سری تکون داد و با همون لبخند شیطونش "اره" ای گفت.</p><p>با چشمکی گفتم:</p><p>- چی رو؟</p><p>دستش رو گذاشت رو بازوم و گفت:</p><p>- اینارو</p><p>بعد آروم دستش رو آورد سمت شکمم و روی سیکسپک ام گذاشت.</p><p>- و اینا</p><p>یه جوری با حرفاش مثل بچه ها ذوق میکردم که اصلا حواسم به راه نبود، که یهو با صدای محکم برخورد چیزی به ماشین به خودم اومدم، سریع ماشین و نگه داشتم و پیاده شدیم:</p><p>- بخیر گذشت، چیزی نیست، یه پرنده اس</p><p>آروم برداشتمش و آوردمش کنار خیابون که با چشمای پر اشک گندم روبهرو شدم، چنان زار زار گریه میکرد که کسی نمیدونست، فکر میکرد شوهرش مرده.</p><p>گنجیشک مرده رو بین یه دستمال کنار تپه ای گذاشتمش و برگشتم پیش گندم که همچنان اشک میریخت:</p><p>- آخ قربون خانم کوچولوم برم که انقدر دل نازکه یه پرنده بود فقط، پیش میاد دیگه گریه نکن.</p><p>با گریه گفت:</p><p>- ولی همش تقصیر من بود</p><p>دستش و گرفتم و آوردمش تو ماشین و اشکاشرو پاک کردم:</p><p>- این یه اتفاقه که ممکنه برای همه پیش بیاد، پس گریه نکن و بهش فکر نکن، این اصلا تقصیر تو نبودقربون شکلت.</p><p>باشه ای گفت و با اخم به صندلی تکیه داد و چشماش رو بست.</p><p>چقدر معصوم بود و این عذاب وجدانم رو بیشتر میکرد.</p><p>دستش رو آروم گرفتم که چشماش و باز کرد و نگاهم کرد و دوباره چشماش رو بست. گریه چشمای خوشگلش رو قشنگ تر کرده بود.</p><p>کل راه به سکوت گذشت و فقط آهنگ ملایمی پخش میشد و نم نم بارون بود و منم دست تو دست گندم کوچولوم غرق افکارم... .</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دنیا شجری بخشایش, post: 126816, member: 5878"] *پارت شانزدهم* [B]سام[/B]: با حس دست لطیفش روی بازوم، بدنم چنان گُر گرفت که نفهمیدم چطور با علی حرف زدم و تلفن رو نصفه قطع کردم، راستش انتظار چنین حرکتی رو از گندم نداشتم و این باعث شده بود، حس تعجب و لذت رو باهم داشته باشم. با برگشتنم گندم دستش رو کشید و شیطون نگاهم میکرد. این دختر نمونهی بارز <فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه> بود، که یهو بعد عقد از یه خانم کوچولوی سر به زیر و آروم، تبدیل شده بود به یه دختر شیطون، منم که عاشق شیطنت، از خدا خواسته گفتم: - دوست داری؟ سری تکون داد و با همون لبخند شیطونش "اره" ای گفت. با چشمکی گفتم: - چی رو؟ دستش رو گذاشت رو بازوم و گفت: - اینارو بعد آروم دستش رو آورد سمت شکمم و روی سیکسپک ام گذاشت. - و اینا یه جوری با حرفاش مثل بچه ها ذوق میکردم که اصلا حواسم به راه نبود، که یهو با صدای محکم برخورد چیزی به ماشین به خودم اومدم، سریع ماشین و نگه داشتم و پیاده شدیم: - بخیر گذشت، چیزی نیست، یه پرنده اس آروم برداشتمش و آوردمش کنار خیابون که با چشمای پر اشک گندم روبهرو شدم، چنان زار زار گریه میکرد که کسی نمیدونست، فکر میکرد شوهرش مرده. گنجیشک مرده رو بین یه دستمال کنار تپه ای گذاشتمش و برگشتم پیش گندم که همچنان اشک میریخت: - آخ قربون خانم کوچولوم برم که انقدر دل نازکه یه پرنده بود فقط، پیش میاد دیگه گریه نکن. با گریه گفت: - ولی همش تقصیر من بود دستش و گرفتم و آوردمش تو ماشین و اشکاشرو پاک کردم: - این یه اتفاقه که ممکنه برای همه پیش بیاد، پس گریه نکن و بهش فکر نکن، این اصلا تقصیر تو نبودقربون شکلت. باشه ای گفت و با اخم به صندلی تکیه داد و چشماش رو بست. چقدر معصوم بود و این عذاب وجدانم رو بیشتر میکرد. دستش رو آروم گرفتم که چشماش و باز کرد و نگاهم کرد و دوباره چشماش رو بست. گریه چشمای خوشگلش رو قشنگ تر کرده بود. کل راه به سکوت گذشت و فقط آهنگ ملایمی پخش میشد و نم نم بارون بود و منم دست تو دست گندم کوچولوم غرق افکارم... . [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین