انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دنیا شجری بخشایش" data-source="post: 126728" data-attributes="member: 5878"><p>*پارت پانزدهم*</p><p></p><p>روز بعد:</p><p>ساعت ۱بود، از مدرسه رسیدم و سریع نمازم رو خوندم که سام زنگ زد:</p><p>- سلام خوشگلم خوبی؟</p><p>- سلام ممنون تو خوبی؟</p><p>- منم خوبم، خانمم خوب باشه منم خوبم، حاضری بریم؟</p><p>- اره یه ربعه حاضر میشم</p><p>- باشه پس یکم دیگه اونجام</p><p>- باشه</p><p>- فعلا</p><p>- خدافظ عزیزم</p><p>گوشی رو قطع کردم و نگاهی تو آیینه به خودم انداختم، لپام سرخ شده بود، اولین باری بود که اینطوری حرف میزدم و برام سخت بود.</p><p>دستی به موهام کشیدم و تو آیینه خیره شدم به چهره خودم، سام حق داشت بهم بگه خوشگلم، واقعا خوشگل بودم، والا!</p><p>با صدای شکمم به خودم اومدم و یادم افتاد هنوز ناهار نخوردم، ولی دیر بود و وقت ناهار خوردن نداشتم، سریع لباسام رو پوشیدم و پله هارو یکی دوتا رفتم پایین.</p><p>همین که درو باز کردم محکم خوردم به یه چیز سفت، سرم و که بالا بردم با چهره خندون سام روبهرو شدم، بهت زده بهش نگاه میکردم و اونم مثل یه سدی وایساده بود جلوم و قهقه میزد، بلاخره بعد تموم شدن خندهی آقا، سوار شدیم وراه افتادیم.</p><p>سام باز هم با همون اخم جذابش خیره بود به خیابون و منم خیره بودم به بدن اون.</p><p>پیرهن آستین کوتاه پوشیده بود و بازوهاش رو به نمایش گذاشته بود، فوقالعاده برام جذاب بود و دلم میخواست لمسش کنم، اما روم نمیشد.</p><p>از روستاکه خارج شدیم، سام کمربندش رو بست و یه آهنگ ملایمی گذاشت و با لبخندی نگاهم کرد و شروع کرد با آهنگ خوندن.</p><p>صدای بم و مردونه ای داشت و این به ابهتش می افزود.</p><p>با حرفای آهنگ اونم قربون صدقه ام میرفت و من کیلو کیلو قند تو دلم آب میشد.</p><p>سام تو حس و حال خودش بود و بلند بلند آهنگ میخوند و میرقصید و منم محو دیوونه بازیای اون.</p><p>بلاخره رقصش تموم شد و صدای آهنگ و کم کرد و زل زد بهم، یه جوری عاشقانه نگاهم میکرد که خودمم عاشق خودم میشدم.</p><p>با زنگ زدن گوشیش چشم ازم برداشت و تلفنش رو جواب داد.</p><p>با تا کردن دستش عضلاتش بیشتر به چشم اومد و دلمرو جوری برد که نتونستم جلو خودم و بگیرم و دستم رو گذاشتم رو بازوش و منقبض شدن عضلاتش رو حس کردم، شک شده بود و با تعجب نگاهم میکرد.</p><p>با تموم شدن صحبتش با همون تعجبش نگاهم کرد، میتونستم برق چشماش رو ببینم، راستش برای خودمم عجیب بود.</p><p>نمیدونستم این حس از کجا میاومد، ولی وقتی سام رو میدیدم کنترلم دیگه دست خودم نبود... .</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دنیا شجری بخشایش, post: 126728, member: 5878"] *پارت پانزدهم* روز بعد: ساعت ۱بود، از مدرسه رسیدم و سریع نمازم رو خوندم که سام زنگ زد: - سلام خوشگلم خوبی؟ - سلام ممنون تو خوبی؟ - منم خوبم، خانمم خوب باشه منم خوبم، حاضری بریم؟ - اره یه ربعه حاضر میشم - باشه پس یکم دیگه اونجام - باشه - فعلا - خدافظ عزیزم گوشی رو قطع کردم و نگاهی تو آیینه به خودم انداختم، لپام سرخ شده بود، اولین باری بود که اینطوری حرف میزدم و برام سخت بود. دستی به موهام کشیدم و تو آیینه خیره شدم به چهره خودم، سام حق داشت بهم بگه خوشگلم، واقعا خوشگل بودم، والا! با صدای شکمم به خودم اومدم و یادم افتاد هنوز ناهار نخوردم، ولی دیر بود و وقت ناهار خوردن نداشتم، سریع لباسام رو پوشیدم و پله هارو یکی دوتا رفتم پایین. همین که درو باز کردم محکم خوردم به یه چیز سفت، سرم و که بالا بردم با چهره خندون سام روبهرو شدم، بهت زده بهش نگاه میکردم و اونم مثل یه سدی وایساده بود جلوم و قهقه میزد، بلاخره بعد تموم شدن خندهی آقا، سوار شدیم وراه افتادیم. سام باز هم با همون اخم جذابش خیره بود به خیابون و منم خیره بودم به بدن اون. پیرهن آستین کوتاه پوشیده بود و بازوهاش رو به نمایش گذاشته بود، فوقالعاده برام جذاب بود و دلم میخواست لمسش کنم، اما روم نمیشد. از روستاکه خارج شدیم، سام کمربندش رو بست و یه آهنگ ملایمی گذاشت و با لبخندی نگاهم کرد و شروع کرد با آهنگ خوندن. صدای بم و مردونه ای داشت و این به ابهتش می افزود. با حرفای آهنگ اونم قربون صدقه ام میرفت و من کیلو کیلو قند تو دلم آب میشد. سام تو حس و حال خودش بود و بلند بلند آهنگ میخوند و میرقصید و منم محو دیوونه بازیای اون. بلاخره رقصش تموم شد و صدای آهنگ و کم کرد و زل زد بهم، یه جوری عاشقانه نگاهم میکرد که خودمم عاشق خودم میشدم. با زنگ زدن گوشیش چشم ازم برداشت و تلفنش رو جواب داد. با تا کردن دستش عضلاتش بیشتر به چشم اومد و دلمرو جوری برد که نتونستم جلو خودم و بگیرم و دستم رو گذاشتم رو بازوش و منقبض شدن عضلاتش رو حس کردم، شک شده بود و با تعجب نگاهم میکرد. با تموم شدن صحبتش با همون تعجبش نگاهم کرد، میتونستم برق چشماش رو ببینم، راستش برای خودمم عجیب بود. نمیدونستم این حس از کجا میاومد، ولی وقتی سام رو میدیدم کنترلم دیگه دست خودم نبود... . [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین