انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دنیا شجری بخشایش" data-source="post: 126685" data-attributes="member: 5878"><p>*پارت سیزدهم*</p><p></p><p><strong>سام</strong>:</p><p>هر نگاهش مثل تیری بود تو قلبم، که تموم وجودم رو آتیش میکشید.</p><p>نگاهم رو ازش میدزدیدم، فکر میکردبی توجهم، نمیدونست با نگاهش داره جونم رو میگیره.</p><p>تو راه بودیم، هر سه تاشون خسته بودن و سرشون رو تکیه داده بودن و چشماشون رو بسته بودن، منم محو گندم بودم.</p><p>آهنگی که ملایم پخش میشد، بیشتر وجدانم رو عذاب میداد؛ اما چاره ای نداشتم، باید بین بد و بدتر یکی رو انتخاب میکردم.</p><p><strong>گندم</strong>:</p><p>وقتی اسمم و میشنوم</p><p>با صدای تو</p><p></p><p>وقتی از نزدیک میبینم</p><p>روی ماه تو</p><p></p><p>وقتی با چشمای دریاییت</p><p>بهم زل میزنی</p><p></p><p>وقتی انقدر خواستنی</p><p>اسممو صدا میزنی</p><p></p><p>من از قصد</p><p>جوابتو نمیدم</p><p></p><p>صدام کنی بیشتر</p><p>صدام کنی بیشتر</p><p></p><p>من هر وقت نگاهتو میبینم</p><p></p><p>رومو میگردونم</p><p>نگام کنی بیشتر...</p><p></p><p>آهنگی که از ایرپاد پخش میشد، انگار وصف حال سام بود.</p><p>از صحبتی که چند دقیقه پیش با تلفن داشت، فهمیدم مشکلی تو محل کارش براش پیش اومده و اون حال خرابش هم حتما برای همین بوده و من مثل همیشه زود قضاوت کرده بودم.</p><p></p><p>دو روز بعد...</p><p>قلبم بی تابی میکرد و چنان خودش رو به قفسه سینه ام میکوبید که انگار میخواست از جاش کنده شه.</p><p>عاقد شرایط ازدواج رو خوند و بعد از امضا، شروع به خوندن خطبه کرد:</p><p>النکاح سنتی... .</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دنیا شجری بخشایش, post: 126685, member: 5878"] *پارت سیزدهم* [B]سام[/B]: هر نگاهش مثل تیری بود تو قلبم، که تموم وجودم رو آتیش میکشید. نگاهم رو ازش میدزدیدم، فکر میکردبی توجهم، نمیدونست با نگاهش داره جونم رو میگیره. تو راه بودیم، هر سه تاشون خسته بودن و سرشون رو تکیه داده بودن و چشماشون رو بسته بودن، منم محو گندم بودم. آهنگی که ملایم پخش میشد، بیشتر وجدانم رو عذاب میداد؛ اما چاره ای نداشتم، باید بین بد و بدتر یکی رو انتخاب میکردم. [B]گندم[/B]: وقتی اسمم و میشنوم با صدای تو وقتی از نزدیک میبینم روی ماه تو وقتی با چشمای دریاییت بهم زل میزنی وقتی انقدر خواستنی اسممو صدا میزنی من از قصد جوابتو نمیدم صدام کنی بیشتر صدام کنی بیشتر من هر وقت نگاهتو میبینم رومو میگردونم نگام کنی بیشتر... آهنگی که از ایرپاد پخش میشد، انگار وصف حال سام بود. از صحبتی که چند دقیقه پیش با تلفن داشت، فهمیدم مشکلی تو محل کارش براش پیش اومده و اون حال خرابش هم حتما برای همین بوده و من مثل همیشه زود قضاوت کرده بودم. دو روز بعد... قلبم بی تابی میکرد و چنان خودش رو به قفسه سینه ام میکوبید که انگار میخواست از جاش کنده شه. عاقد شرایط ازدواج رو خوند و بعد از امضا، شروع به خوندن خطبه کرد: النکاح سنتی... . [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین