انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دنیا شجری بخشایش" data-source="post: 126527" data-attributes="member: 5878"><p>*پارت دهم*</p><p></p><p>- چیزی نیست،گفتم که فقط یکم خستم</p><p>- میخوای من کاراترو انجام بدم یکم استراحت کن</p><p>- خودم انجام میدم اگه نتونستم میگم بهت</p><p>- باشه پس با اجازه</p><p>بدون هیچ حرفی راهمرو گرفتم و مستقیم رفتم تو دفترم و در رو بستم و گفتم کسی نیاد تو.</p><p>دفترم یه اتاق ۴۰متری بود که یه میز کار داشت، با چهار تا صندلی و اونور اتاق هم یه کمد و یه تخت، چون خونمون کرج بود مجبور بودم شبهاهم اینجا بمونم.</p><p>کت ام رو در آوردم و کراوتم رو شل تر کردم و افتادم روی تخت و به فکر فرو رفتم...</p><p>چطور میتونم اینقدر بد جنس باشم که به یه دختر بچه هم رحم نکنم.</p><p>همش چهره مظلومش جلو چشمم بود و فقط داشتم به خودم فحش میدادم که همونطوری خوابم برده بود و با صدای زنگ گوشی از خواب پریدم، یه نگاهی به ساعت کردم، ده و ربع بود، گوشی رو برداشتم و تماس رو وصل کردم:</p><p>- سلام پسرم چطوری؟ خبری ازت نیست!</p><p>- سلام پدر جان فدات شم خوبی؟ میدونی که درگیر کارم این روزا سرم بد شلوغه، مامان چطوره پا دردش بهتر شده؟</p><p>- اره شکر خدا بهتره، دکترش گفت دیگه نیازی به دارو هم نداره</p><p>- خب خداروشکر</p><p>- خودت چطوری خوبی؟</p><p>- منم خوبم، شما خوب باشین منم خوبم آقا جون</p><p>- خدا حفظت کنه مهدی جان برو مزاحمت نشم به کارت برس</p><p>- خدافظ سلام برسون</p><p>با قطع شدن گوشی سریع لباسام رو عوض کردم و بعد خوردن شام، شروع کردم به چک کردن پرونده ها، ۳نصفه شب بود که کارم تموم شد و باز هم من موندم و کوهی از درد.</p><p>هوا روشن شده بود و من هنوز خیره بودم به سقف که یادم اومد، باید صبح زود بلند شم و بریم خرید.</p><p>چشمام و بستم ... .</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دنیا شجری بخشایش, post: 126527, member: 5878"] *پارت دهم* - چیزی نیست،گفتم که فقط یکم خستم - میخوای من کاراترو انجام بدم یکم استراحت کن - خودم انجام میدم اگه نتونستم میگم بهت - باشه پس با اجازه بدون هیچ حرفی راهمرو گرفتم و مستقیم رفتم تو دفترم و در رو بستم و گفتم کسی نیاد تو. دفترم یه اتاق ۴۰متری بود که یه میز کار داشت، با چهار تا صندلی و اونور اتاق هم یه کمد و یه تخت، چون خونمون کرج بود مجبور بودم شبهاهم اینجا بمونم. کت ام رو در آوردم و کراوتم رو شل تر کردم و افتادم روی تخت و به فکر فرو رفتم... چطور میتونم اینقدر بد جنس باشم که به یه دختر بچه هم رحم نکنم. همش چهره مظلومش جلو چشمم بود و فقط داشتم به خودم فحش میدادم که همونطوری خوابم برده بود و با صدای زنگ گوشی از خواب پریدم، یه نگاهی به ساعت کردم، ده و ربع بود، گوشی رو برداشتم و تماس رو وصل کردم: - سلام پسرم چطوری؟ خبری ازت نیست! - سلام پدر جان فدات شم خوبی؟ میدونی که درگیر کارم این روزا سرم بد شلوغه، مامان چطوره پا دردش بهتر شده؟ - اره شکر خدا بهتره، دکترش گفت دیگه نیازی به دارو هم نداره - خب خداروشکر - خودت چطوری خوبی؟ - منم خوبم، شما خوب باشین منم خوبم آقا جون - خدا حفظت کنه مهدی جان برو مزاحمت نشم به کارت برس - خدافظ سلام برسون با قطع شدن گوشی سریع لباسام رو عوض کردم و بعد خوردن شام، شروع کردم به چک کردن پرونده ها، ۳نصفه شب بود که کارم تموم شد و باز هم من موندم و کوهی از درد. هوا روشن شده بود و من هنوز خیره بودم به سقف که یادم اومد، باید صبح زود بلند شم و بریم خرید. چشمام و بستم ... . [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان جرم عشق| دنیا شجری بخشایش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین