انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان اشتباه جبران ناپذیر|معصومه خواجه
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="M.kh" data-source="post: 109768" data-attributes="member: 4815"><p>پارت۱۱</p><p>نوه ی ارباب بودن چیز خوبی نبود،هرچند دیگه اربابی نبود</p><p>جلو عمارت ایستاد و پیاده شدم</p><p>صبر کن</p><p>سرجام وایستادم که بهم رسید وگفت:نمیخوام از رابطمون چیزی بفهمند!پس درست رفتار کن</p><p>بعدم دستمو گرفت که از دستش بیرون کشیدم و گفتم:این کار دیگه لازم نیست!</p><p>و باهم سمت عمارت رفتیم</p><p>مامان با شوق اومد طرفمون و زن عمو هم پشت سرش</p><p>اومدین مادر؟الهی من قربونت برم</p><p>بعد از حال و احوال باهاشون رفتیم خونه</p><p>آراد کیف و برد طبقه بالا و من با خودم فکر کردم این مدت باید باهم تو ی اتاق باشیم!!</p><p>اکرم خانم(خدمتکار خونه)شربت اورد.</p><p>زن عمو گفت:خب چه خبر؟شهر خوش میگذره؟</p><p>والا فرقی نداره چه شهر چه روستا،در هر صورت من تو خونم!</p><p>منم گفتم که نرین،همینجا زندگیتونو بکنین،فوقش دو ساعت راه و اراد میره که بره کارخونه و بعد با مامان خندیدن</p><p>مامان گفت:نازگل خوبی؟رنگ چرا اینجوریه</p><p>نه خوبم که</p><p>با اجازتون من برم بالا</p><p>برو عزیزم،یکم استراحت کنین موقع نهار صداتون میزنم</p><p>بابا و عمو کجان؟</p><p>سر زمینا،نمیدونم با کشاورزا چ معامله ای دارن میکنن...</p><p>اها</p><p>در اتاق بالا باز بود و اراد با گوشی حرف میزد.</p><p>آره میام دو روز دیگه....حواست باشه....اون دستگاهم یکی و گفتم فردا بیاد برا تعمیرش.....فعلا</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="M.kh, post: 109768, member: 4815"] پارت۱۱ نوه ی ارباب بودن چیز خوبی نبود،هرچند دیگه اربابی نبود جلو عمارت ایستاد و پیاده شدم صبر کن سرجام وایستادم که بهم رسید وگفت:نمیخوام از رابطمون چیزی بفهمند!پس درست رفتار کن بعدم دستمو گرفت که از دستش بیرون کشیدم و گفتم:این کار دیگه لازم نیست! و باهم سمت عمارت رفتیم مامان با شوق اومد طرفمون و زن عمو هم پشت سرش اومدین مادر؟الهی من قربونت برم بعد از حال و احوال باهاشون رفتیم خونه آراد کیف و برد طبقه بالا و من با خودم فکر کردم این مدت باید باهم تو ی اتاق باشیم!! اکرم خانم(خدمتکار خونه)شربت اورد. زن عمو گفت:خب چه خبر؟شهر خوش میگذره؟ والا فرقی نداره چه شهر چه روستا،در هر صورت من تو خونم! منم گفتم که نرین،همینجا زندگیتونو بکنین،فوقش دو ساعت راه و اراد میره که بره کارخونه و بعد با مامان خندیدن مامان گفت:نازگل خوبی؟رنگ چرا اینجوریه نه خوبم که با اجازتون من برم بالا برو عزیزم،یکم استراحت کنین موقع نهار صداتون میزنم بابا و عمو کجان؟ سر زمینا،نمیدونم با کشاورزا چ معامله ای دارن میکنن... اها در اتاق بالا باز بود و اراد با گوشی حرف میزد. آره میام دو روز دیگه....حواست باشه....اون دستگاهم یکی و گفتم فردا بیاد برا تعمیرش.....فعلا [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان اشتباه جبران ناپذیر|معصومه خواجه
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین