انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان اشتباه جبران ناپذیر|معصومه خواجه
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="M.kh" data-source="post: 109700" data-attributes="member: 4815"><p>پارت۹</p><p>نازگل</p><p>باورم نمیشد داشت این حرفا رو به من میزد،مطمعنم خودش میدونست من همچین ادمی نیستم اما انگار خوشش میومد</p><p>که با حرفاش ازارم بده...</p><p>گفت10دقیقه</p><p>رفتم سرویس و بعد سمت اتاق،اماده شدم و چند دست لباس برداشتم و تو کیف جا دادم.</p><p>تو اینه نگاه کردم و گفتم:</p><p>قوی باش نازگل،قول میدم ی روزی انتقام همه ی حرفا و کاراشو میگیرم.نباید جلوش ضعیف باشم.</p><p>از خونه زدم بیرون و ماشین و جلو در دیدم.</p><p>سوار شدم که بدون حرف حرکت کرد.</p><p>بدنم درد میکرد و میدونستم بخاطر خوابیدن رو مبله،مثلا این اقا میمرد بیدارم میکرد برم تو اتاقم؟</p><p>تو فکر بودم که گفت:جلو اونا اینجوری قیافه نگیر،دوست ندارم همه از وضع زندگیم خبردار شن.</p><p>نترس،من بهتر از تو بلدم ادا ادم خوبا رو در بیارم...فقط یادت نره که دو روزه برمیگردیم!</p><p>نیم نگاهی کرد و دیگه چیزی نگفت.</p><p>1ساعتی بود تو راه بودیم...</p><p>نگهداشت و گفت:پیاده شو بریم صبحونه</p><p>همینجور نشسته بودم که برگشت و زد به شیشه و گفت:</p><p>پیاده شو دیگه منتظر فرش قرمزی؟؟</p><p>با عصبانیت گفتم:گرسنم نیست</p><p>شنیدم که گفت:بهتر و بعد رفت.</p><p> رب بعد اومد و حرکت کردیم،ازش انتظار نمیرفت واسه من چیزی بگیره بیاره تو ماشین</p><p>عطسه ای کردم که صداش آراد و به خنده اورد.</p><p>چیه؟خنده داره؟</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="M.kh, post: 109700, member: 4815"] پارت۹ نازگل باورم نمیشد داشت این حرفا رو به من میزد،مطمعنم خودش میدونست من همچین ادمی نیستم اما انگار خوشش میومد که با حرفاش ازارم بده... گفت10دقیقه رفتم سرویس و بعد سمت اتاق،اماده شدم و چند دست لباس برداشتم و تو کیف جا دادم. تو اینه نگاه کردم و گفتم: قوی باش نازگل،قول میدم ی روزی انتقام همه ی حرفا و کاراشو میگیرم.نباید جلوش ضعیف باشم. از خونه زدم بیرون و ماشین و جلو در دیدم. سوار شدم که بدون حرف حرکت کرد. بدنم درد میکرد و میدونستم بخاطر خوابیدن رو مبله،مثلا این اقا میمرد بیدارم میکرد برم تو اتاقم؟ تو فکر بودم که گفت:جلو اونا اینجوری قیافه نگیر،دوست ندارم همه از وضع زندگیم خبردار شن. نترس،من بهتر از تو بلدم ادا ادم خوبا رو در بیارم...فقط یادت نره که دو روزه برمیگردیم! نیم نگاهی کرد و دیگه چیزی نگفت. 1ساعتی بود تو راه بودیم... نگهداشت و گفت:پیاده شو بریم صبحونه همینجور نشسته بودم که برگشت و زد به شیشه و گفت: پیاده شو دیگه منتظر فرش قرمزی؟؟ با عصبانیت گفتم:گرسنم نیست شنیدم که گفت:بهتر و بعد رفت. رب بعد اومد و حرکت کردیم،ازش انتظار نمیرفت واسه من چیزی بگیره بیاره تو ماشین عطسه ای کردم که صداش آراد و به خنده اورد. چیه؟خنده داره؟ [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان اشتباه جبران ناپذیر|معصومه خواجه
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین