. . .

در دست اقدام دلنوشته نبضِ‌مانایش | NADYA

تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. جوانان
  2. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
به نام تو، که بی‌صدا مرا میشنوی!

دلنوشته: نبضِ‌مانایش

دلنویس:نادیا بیرامی

ژانر:تراژدی، اجتماعی

مقدمه:
منِ‌رها شده از تو،
پس از آخرین قدم‌های بی‌بازگشتت
سخت تب‌دار و بی‌جانم،
بیمارِ بیمار و
هیچ تیماری سراغ ندارم..
در چشمانم نبض لبخندهایت زیستن دارد،
گویا مانا شدی در رگ‌‌های تنم،
در صدایم،
در بند بند انگشتانم..
که همه‌ام در پی‌ِ حضور خالیِ تو می‌سوزد..
یادت بر لبانم می‌گرید،
در آغوشم،
در خیالم..
این گریستن سرزمینی از تو را در خیالم،
آباد کرده است.
آبادِ آباد
چون گندم‌زار موهایت،
چون خورشید نگاهت
و نبض مانایت..
رفیقِ از دست رفته‌ی من،
در سرزمین خیالت، دلتنگی زندگی می‌کند
سخت‌جان‌تر از من،
می‌فشارد گلویم را..
میگیرد جان‌بیمار مرا..!

سخنی با مخاطبین:
این دلنوشته برای رفیقِ از دست رفته‌ام نوشته می‌شود و احساس من را از رفتنش، خط خطی می‌کند.
 
آخرین ویرایش:

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
879
پسندها
7,368
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.​

پس از اتمام رصد برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​
 

Aiden

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
دل‌نویس
کاربر ثابت
شناسه کاربر
395
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-04
آخرین بازدید
موضوعات
211
نوشته‌ها
2,106
راه‌حل‌ها
39
پسندها
14,855
امتیازها
516
سن
19
محل سکونت
متروکه‌‌ی احساس

  • #3
حال که از تو می‌نویسم چهار ماه و ده روز از وداع‌ تو می‌گذرد..
گردش ماه و خورشیدی که از اردیبهشت به عکس چرخید و ناباورانه ساعت‌هایم را چرخاند.
شب‌ها یادت هلالِ نورانی‌ای بود که مردمک چشمانم در سیاهی میدید.
سیاهی مطلق و مسکوتی که جز غوغای حضور خالی تو، هیچ چیزی نداشت..
بعد از شب‌ها پشت پلک‌هایم زیستن داشتی به هنگامی که هر صبح،
قطره‌های اشک جا‌مانده از سیاهی شب،
ردپای خیس تو را در کنج چشمانم نقاشی کرده بودند.
گویا پارادوکسی از تو در حیات، نفس می‌کشید.
تو زنده بودی،
در چشمانم، که نگاه قهوه‌ای‌ات، در بینایی‌ام حل می‌شد.
در صدایم، که چون نیلوفری، ناخدای امواج حنجره‌ام بود و سخن می‌گفت و آواز می‌خواند.
تو زنده بودی..!
1402/6/24
 

Aiden

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
دل‌نویس
کاربر ثابت
شناسه کاربر
395
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-04
آخرین بازدید
موضوعات
211
نوشته‌ها
2,106
راه‌حل‌ها
39
پسندها
14,855
امتیازها
516
سن
19
محل سکونت
متروکه‌‌ی احساس

  • #4
هم‌نام تو بسیار و گوش‌های من نیز شنواتر،
هم‌شکل تو بسیار و چشم‌های من نیز بیناتر،
خیال خام و قشنگی‌ست،
که کسی تو را صدا می‌کند،
که چشمی تو را می‌بیند،
که من هر بار لب باز می‌کنم، تا نامت بگویم؛ لیکن
نام زهرا فراوان است و تو نیستی..
که من هر بار محکم تر پلک می‌بندم و باز می‌کنم تا تو را ببینم؛ لیکن
خیال زنده‌‌‌ای میان واقعیت بودی و
شبیه تو نیز فراوان است
و تو نیستی..
آوخ، این شباهت‌هاست که جان مرا میگیرد..!
شباهت نمی‌خواهم، خودت بازگرد..
قدم‌های رفته را به عقب برگردان،
بازگرد
من بودنت را لازم دارم..
 

Aiden

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
دل‌نویس
کاربر ثابت
شناسه کاربر
395
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-04
آخرین بازدید
موضوعات
211
نوشته‌ها
2,106
راه‌حل‌ها
39
پسندها
14,855
امتیازها
516
سن
19
محل سکونت
متروکه‌‌ی احساس

  • #5
مرگی که تو را برد،
پایان داد به حیاتت،
چشم‌هایت را بست و مهر سکوت به لبانت زد،
آخر نمی‌دانست که سبب رهایی‌ات از زندگی نمی‌شود؟
حتی مرگ هم نتوانست تو را از ما بگیرد،
از من بگیرد،
زندگی را از تو بگیرد،
چون من در یاد تو و تو در قلب من زیستن داری،
قلبی که مدام نام تو می‌گوید،
صدای تو می‌شنود و لبخند توو را می‌بیند.
یادی که در سیاهی شب، در روشنایی روز
بینایی چشم‌ها و در سکوت و همهمه، تنها صدای قابل شنیدن است.
این همه از تو بودن، حتی مرگ را هم به شک می‌اندازد.
این که اگر ما بخواهیم، چه با جسم و چه با روح،
همیشه در زندگیِ کسانی که دوستمان دارند
زنده خواهیم بود و به زیستن ادامه خواهیم داد.
زیستن،
زندگی،
زهرا..!
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین