انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
دلنوشته کاربران
دلنوشته فریاد ماه| آرمیتا حسینی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دمیــــــورژ" data-source="post: 98346" data-attributes="member: 123"><p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">میترسند</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">نفسهایم، به هنگام جویدن هوا</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">و قدمهایم به هنگام گذر از زیر سایه کلاغها</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">من گوشهایم را با دستانی آغشته به خورشید روزهای خوب،</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">میپوشانم تا صدای کلاغی در آن لانه نکند</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">یک جورهایی دوست دارم خودم را در صندوقی بگذارم و قفلاش کنم</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">و صندوق را پرت کنم به نقطهای که دیده نمیشود </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">به نقطهای که کلاغها، با رفتن به آنجا</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">بالهایشان ، آتش را هم بالین خود میکند</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">ماه را نیز در جیبم بگذارم که منقاری</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">دلش را نخراشد و در دلاش</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">تار عنکبوتی، نکارد</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">عنکبوتهایی از جنس بی رحمی که حتی کودکان خود را، میخورند</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">ماه از آنها میترسد و میگوید: «مردم زیاد در دل خود تار عنکوبت دارند و حتی سال به سال هم طاقچه دلشان را تمیز نمیکنند»</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">با این حساب فکر میکنم آنها مومیایی باشند</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">هیچ چیزشان شبیه انسان نیست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">جمعه 7 مهر</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">1401/7/8</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tanha'">1:12</span></p> <p style="text-align: center"></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دمیــــــورژ, post: 98346, member: 123"] [CENTER][FONT=Tanha]میترسند نفسهایم، به هنگام جویدن هوا و قدمهایم به هنگام گذر از زیر سایه کلاغها من گوشهایم را با دستانی آغشته به خورشید روزهای خوب، میپوشانم تا صدای کلاغی در آن لانه نکند یک جورهایی دوست دارم خودم را در صندوقی بگذارم و قفلاش کنم و صندوق را پرت کنم به نقطهای که دیده نمیشود به نقطهای که کلاغها، با رفتن به آنجا بالهایشان ، آتش را هم بالین خود میکند ماه را نیز در جیبم بگذارم که منقاری دلش را نخراشد و در دلاش تار عنکبوتی، نکارد عنکبوتهایی از جنس بی رحمی که حتی کودکان خود را، میخورند ماه از آنها میترسد و میگوید: «مردم زیاد در دل خود تار عنکوبت دارند و حتی سال به سال هم طاقچه دلشان را تمیز نمیکنند» با این حساب فکر میکنم آنها مومیایی باشند هیچ چیزشان شبیه انسان نیست جمعه 7 مهر 1401/7/8 1:12[/FONT] [/CENTER] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
دلنوشته کاربران
دلنوشته فریاد ماه| آرمیتا حسینی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین