انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
داستان کوتاه تعویذِ افتراق | نهال رادان
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="جادوگر انجمن:)" data-source="post: 75620" data-attributes="member: 896"><p>آمریکای جنوبی</p><p>سال 2001</p><p></p><p>- چاره چیست؟ قدرتها باید به یک نفر برسند.</p><p>جادوگر، نیک، فریاد زد:</p><p>- نمیتوانیم!</p><p>زنی با صدای نازک از میان محفل گفت:</p><p>- ما دوقلویی در اختیار نداریم که اینکار را انجام دهیم.</p><p>لیندا چشمهای آبی رنگش را برای کمی تفکر بست. قدرتی که بیاجازه وارد محفلش شده بود، توان فکر را از او گرفته بود. این قدرت طبیعت، برای آزمایش او بود. آزمایشی بدون هیچ مقدمهای.</p><p>از میان محفل روبهرویش که همه دور یک میز طویل نشسته بودند، کسی ندای امید داد:</p><p>- آیا میتوان از دو نوزاد که در یک روز، یک ساعت، یک دقیقه و یک لحظه به دنیا آمدند، استفاده کرد؟</p><p>چشمهایش برق زد. ایدهی ناب آن جادوگرِ جوان بدجور به دلش نشسته بود. همه منتظر بودند تا صدای لرزان لیندا برای مخالفت را بشنوند. لرزش صدایش بخاطر استرس و نگرانی نبود. او از فِرط خستگی و پیرسالی به این روز افتاده بود.</p><p>لیندا دستان چروکیدهاش را بالا برد.</p><p>- بهترین ایدهای بود که میتوانستی بدهی اَگنِس! از آن استفاده خواهیم کرد.</p><p>صدای اعتراضها بلند شد؛ ولی لیندا از جا برخاست و گفت:</p><p>- این آخرین وصیت من به شما جادوگرانِ قدرتمندِ محفل است.</p><p>رفته رفته تن صدایش پایینتر میآمد. انگار نفسهای همیشه مقطعش دیگر با او همکاری نمیکردند. جادوگران مات و مبهوت مانده بودند. چشمهایش هم دیگر نمیخواستند پا به پای او بمانند. چند لحظه بیشتر طول نکشید.</p><p>***</p><p>آمریکا - شیکاگو</p><p>سال 2022</p><p></p><p> لازم نبود پدر و مادر دخترک، داماد آیندهشان را در یک قرار رسمی مشاهده کنند. آنها همیشه یکدیگر را میدیدند. همه این را میدانستند. آن دو عاشق هم بودند و گویی جانشان برای هم در میرفت؛ ولی مادر هنوز دل نگران بود.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="جادوگر انجمن:), post: 75620, member: 896"] آمریکای جنوبی سال 2001 - چاره چیست؟ قدرتها باید به یک نفر برسند. جادوگر، نیک، فریاد زد: - نمیتوانیم! زنی با صدای نازک از میان محفل گفت: - ما دوقلویی در اختیار نداریم که اینکار را انجام دهیم. لیندا چشمهای آبی رنگش را برای کمی تفکر بست. قدرتی که بیاجازه وارد محفلش شده بود، توان فکر را از او گرفته بود. این قدرت طبیعت، برای آزمایش او بود. آزمایشی بدون هیچ مقدمهای. از میان محفل روبهرویش که همه دور یک میز طویل نشسته بودند، کسی ندای امید داد: - آیا میتوان از دو نوزاد که در یک روز، یک ساعت، یک دقیقه و یک لحظه به دنیا آمدند، استفاده کرد؟ چشمهایش برق زد. ایدهی ناب آن جادوگرِ جوان بدجور به دلش نشسته بود. همه منتظر بودند تا صدای لرزان لیندا برای مخالفت را بشنوند. لرزش صدایش بخاطر استرس و نگرانی نبود. او از فِرط خستگی و پیرسالی به این روز افتاده بود. لیندا دستان چروکیدهاش را بالا برد. - بهترین ایدهای بود که میتوانستی بدهی اَگنِس! از آن استفاده خواهیم کرد. صدای اعتراضها بلند شد؛ ولی لیندا از جا برخاست و گفت: - این آخرین وصیت من به شما جادوگرانِ قدرتمندِ محفل است. رفته رفته تن صدایش پایینتر میآمد. انگار نفسهای همیشه مقطعش دیگر با او همکاری نمیکردند. جادوگران مات و مبهوت مانده بودند. چشمهایش هم دیگر نمیخواستند پا به پای او بمانند. چند لحظه بیشتر طول نکشید. *** آمریکا - شیکاگو سال 2022 لازم نبود پدر و مادر دخترک، داماد آیندهشان را در یک قرار رسمی مشاهده کنند. آنها همیشه یکدیگر را میدیدند. همه این را میدانستند. آن دو عاشق هم بودند و گویی جانشان برای هم در میرفت؛ ولی مادر هنوز دل نگران بود. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
داستان کوتاه تعویذِ افتراق | نهال رادان
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین