انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
داستان پوکر (راند دوم) | N.G
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="N.G" data-source="post: 89013" data-attributes="member: 76"><p>بخش هشتم:</p><p></p><p>موج درد از پس سرم به چشمام میزنه آدمای اطرافم دوتا دوتا زیاد و بیکیفیت میشن، میشمرم چهار، شش، هشت، ده، دوازده...</p><p></p><p>کم کم دیدم بهتر میشه آدما از قاب چشمام حذف میشن و کیفیتشون بالا میره چند بار پلک میزنم تا دوتا آدم واقعی توی قاب چشمام جا میگیرن.</p><p></p><p>پژمان رو تشخیص میدم اعصاب درهمم در هرحالتی پژمان رو تشخیص میدن. شخص دوم آشناست اما اسمش مخابره نمیشه ضربه کاریتر از اونچه که فکر میکردم بوده و حالا مغزم اسم شخص بالای سرم رو درست مخابره نمیکنه. چشم هام تیر میشن و چشم هاش رو هدف میگیرن، تیر نگاهم به هدف نمیشینه اما مغز مغشوشم به کار میوفته "تیر" چه اسم آشنایی!</p><p></p><p>دستش رو به سمتم میگیره همراه با دستش تیری از ترس به قلبم شلیک میکنه. </p><p>یادم میاد همیشه تیرماه رو دوست داشتم پایان امتحانات بود و شروع تابستون، تابستون بود و میوه های دلپذیر، تابستونی که کوتاه بود. کوچک بود؛ اونقدر که زود میگذشت و فوری سرما بازم برمیگشت. هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی یه جایی یک سومه این تابستون کوچک اینجور زمینم بزنه.</p><p></p><p>تکه های خورد شدهام رو جمع کردم و بلند شدم خمیده بودم اما باز هم بلند شدم من همون خورشیدی بودم که هرگز غروب نمیکرد.</p><p>***</p><p></p><p>گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود</p><p>گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود</p><p>گاهی بساط عیش خودش جور می شود</p><p>گاهی دگر، تهیه بدستور می شود</p><p>گه جور می شود خود آن بی مقدمه</p><p>گه با دو صد مقدمه ناجور می شود</p><p>گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است</p><p>گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="N.G, post: 89013, member: 76"] بخش هشتم: موج درد از پس سرم به چشمام میزنه آدمای اطرافم دوتا دوتا زیاد و بیکیفیت میشن، میشمرم چهار، شش، هشت، ده، دوازده... کم کم دیدم بهتر میشه آدما از قاب چشمام حذف میشن و کیفیتشون بالا میره چند بار پلک میزنم تا دوتا آدم واقعی توی قاب چشمام جا میگیرن. پژمان رو تشخیص میدم اعصاب درهمم در هرحالتی پژمان رو تشخیص میدن. شخص دوم آشناست اما اسمش مخابره نمیشه ضربه کاریتر از اونچه که فکر میکردم بوده و حالا مغزم اسم شخص بالای سرم رو درست مخابره نمیکنه. چشم هام تیر میشن و چشم هاش رو هدف میگیرن، تیر نگاهم به هدف نمیشینه اما مغز مغشوشم به کار میوفته "تیر" چه اسم آشنایی! دستش رو به سمتم میگیره همراه با دستش تیری از ترس به قلبم شلیک میکنه. یادم میاد همیشه تیرماه رو دوست داشتم پایان امتحانات بود و شروع تابستون، تابستون بود و میوه های دلپذیر، تابستونی که کوتاه بود. کوچک بود؛ اونقدر که زود میگذشت و فوری سرما بازم برمیگشت. هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی یه جایی یک سومه این تابستون کوچک اینجور زمینم بزنه. تکه های خورد شدهام رو جمع کردم و بلند شدم خمیده بودم اما باز هم بلند شدم من همون خورشیدی بودم که هرگز غروب نمیکرد. *** گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی دگر، تهیه بدستور می شود گه جور می شود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور می شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
داستان پوکر (راند دوم) | N.G
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین