نام داستان: پوکر
نویسنده: N.G
ژانر: عاشقانه، جنایی، پلیسی، معمایی
خلاصه: گفتند حکم؟
ورق دست گرفتیم و خندیدیم!
قرار شد حکم آفتابگردان باشد!
تمام سر ها دست خورشید بود.
زمین دست از ما گرفت...
دو به دو دل دادیم!
آسمان، آسِمان را برید!
دو به تک باختیم...
بازی مقابل چشمان یار عاقبت ندارد!
“هومن شریفی با تغییر”
مقدمه:
بیا باز هم پوکر بازی کنیم،
این بار از آخر به اول
آدم هارا حذف نکنیم
بلکه اضافه شان کنیم!
کارتهایشان زودتر از خودشان رو میشود.
آنها را به خاطر بسپار
به دست اول که برسیم!
با همان دست ها از اول بازی میکنیم.
مدیون منی گر بیندیشی این لیلی
نمیخواهد تو را بازنده ببیند.
همهی اینها برای این است که
تو اولش را به خاطر نمی آوری!
نویسنده: N.G
ژانر: عاشقانه، جنایی، پلیسی، معمایی
خلاصه: گفتند حکم؟
ورق دست گرفتیم و خندیدیم!
قرار شد حکم آفتابگردان باشد!
تمام سر ها دست خورشید بود.
زمین دست از ما گرفت...
دو به دو دل دادیم!
آسمان، آسِمان را برید!
دو به تک باختیم...
بازی مقابل چشمان یار عاقبت ندارد!
“هومن شریفی با تغییر”
مقدمه:
بیا باز هم پوکر بازی کنیم،
این بار از آخر به اول
آدم هارا حذف نکنیم
بلکه اضافه شان کنیم!
کارتهایشان زودتر از خودشان رو میشود.
آنها را به خاطر بسپار
به دست اول که برسیم!
با همان دست ها از اول بازی میکنیم.
مدیون منی گر بیندیشی این لیلی
نمیخواهد تو را بازنده ببیند.
همهی اینها برای این است که
تو اولش را به خاطر نمی آوری!
آخرین ویرایش: