انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
داستان پوکر (راند دوم) | N.G
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="N.G" data-source="post: 59561" data-attributes="member: 76"><p>بخش چهارم:</p><p></p><p>"مهشاد"</p><p></p><p>به تیغ توی دستم نگاه کردم و بعد به چهره غرق در آرامش پیمان. چند بار ریز لب اسم جدیدش رو زمزمه کردم و بعد کم کم نگاهم به سمت بانداژ سرش کشیده شد پرستارها موهاش رو تا فرق سر تراشیده بودن که زخمش عفونت نکنه و بسته بودنش وقتی گفتم چرا کامل نتراشیدید؟ یکیشون پوزخند عصبی زد و گفت مگر وقتمون رو از سر راه آوردیم انقدر بهم فشار اومد که میخواستم سر اون هم جیغ بزنم و روش رو کم کنم اما نباید بیشتر از این خودم رو نمایان میکردم احتمال داشت بی احتیاطی لو رفتنم رو به همراه داشته باشه.</p><p></p><p>پارچه ای زیر سر پیمان رد کردم و بعد با کف و تیغ به جون موهای پرپشتش افتادم.</p><p></p><p>با خودم فکر کردم اولین روزی هم که وارد اکیپمون شد هر قدر هم عجیب و با برنامه اما مثل امروز موهاش رو با ماشین صفر زده بود. هنوز هم یاد نگاه های ریز چشمی و از توی دوربین گوشیش میوفتم خنده ام میگیره زیادی زوم میکرد، یک روز خیلی صمیمی یک روز خیلی سرد و خوددرگیر و بعد اون تصادف همه چیز رو پاک کرد و همه چیز عوض شد. همه چیز جز اسم ها و قیافه هامون ما رهاش کردیم و بعد دوباره جذبش کردیم، هیچ وقت زمانی که برای باز دوم وارد اکیپ شد رو فراموش نمی کنم. همون نگاه و رفتار با وجود فراموشی منو به باور رسوند که احساساتش واقعیه.</p><p></p><p>حتی سراغ دکترش رفتم تا مطمعن بشم فراموشی گرفتنش حقیقته و اون تایید کرد.</p><p></p><p>با این وجود نمی تونستم ریسک کنم و جلوی چشم های رایان باهاش بگردم همه چیز عالی پیش میرفت حالمون خوب بود که با تصادف دوم همه چیز بهم ریخت.</p><p></p><p>گوشی پیمان و همه تماس هامون هعی پر افسوس کشیدم.</p><p></p><p>- چرا افسوس؟</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="N.G, post: 59561, member: 76"] بخش چهارم: "مهشاد" به تیغ توی دستم نگاه کردم و بعد به چهره غرق در آرامش پیمان. چند بار ریز لب اسم جدیدش رو زمزمه کردم و بعد کم کم نگاهم به سمت بانداژ سرش کشیده شد پرستارها موهاش رو تا فرق سر تراشیده بودن که زخمش عفونت نکنه و بسته بودنش وقتی گفتم چرا کامل نتراشیدید؟ یکیشون پوزخند عصبی زد و گفت مگر وقتمون رو از سر راه آوردیم انقدر بهم فشار اومد که میخواستم سر اون هم جیغ بزنم و روش رو کم کنم اما نباید بیشتر از این خودم رو نمایان میکردم احتمال داشت بی احتیاطی لو رفتنم رو به همراه داشته باشه. پارچه ای زیر سر پیمان رد کردم و بعد با کف و تیغ به جون موهای پرپشتش افتادم. با خودم فکر کردم اولین روزی هم که وارد اکیپمون شد هر قدر هم عجیب و با برنامه اما مثل امروز موهاش رو با ماشین صفر زده بود. هنوز هم یاد نگاه های ریز چشمی و از توی دوربین گوشیش میوفتم خنده ام میگیره زیادی زوم میکرد، یک روز خیلی صمیمی یک روز خیلی سرد و خوددرگیر و بعد اون تصادف همه چیز رو پاک کرد و همه چیز عوض شد. همه چیز جز اسم ها و قیافه هامون ما رهاش کردیم و بعد دوباره جذبش کردیم، هیچ وقت زمانی که برای باز دوم وارد اکیپ شد رو فراموش نمی کنم. همون نگاه و رفتار با وجود فراموشی منو به باور رسوند که احساساتش واقعیه. حتی سراغ دکترش رفتم تا مطمعن بشم فراموشی گرفتنش حقیقته و اون تایید کرد. با این وجود نمی تونستم ریسک کنم و جلوی چشم های رایان باهاش بگردم همه چیز عالی پیش میرفت حالمون خوب بود که با تصادف دوم همه چیز بهم ریخت. گوشی پیمان و همه تماس هامون هعی پر افسوس کشیدم. - چرا افسوس؟ [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
داستان / داستان کوتاه
داستان پوکر (راند دوم) | N.G
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین