انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
دین و مذهب
پندانه
حکایت های بهلول
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Silent boy" data-source="post: 8226" data-attributes="member: 14"><p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Times New Roman'"><span style="font-size: 18px"><strong>روزی خلیفه هارون الرشید و جمعی از درباریان به شکار رفته بودند. بهلول با آنها بود. در شکارگاه آهویی نمودار شد. پادشاه تیری به سوی آهو انداخت ولی به مقصد نخورد.</strong></span></span></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-family: 'Times New Roman'"><span style="font-size: 18px">بهلول گفت: احسنت!</span></span></strong></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-family: 'Times New Roman'"><span style="font-size: 18px">خلیفه غضبناک شد و گفت: مرا مسخره میکنی؟</span></span></strong></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Times New Roman'"><span style="font-size: 18px"><strong>بهلول پاسخ داد: باریکلای من برای آهو بود که خوب گریز نمود.</strong></span></span></p><p></p><p>***</p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 18px"><strong>روزی بهلول بر هارونالرشید وارد شد جانشین گفت:مرا پندی بده.</strong></span></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">بهلول پرسید: اگر در بیابانی بیآب ، تشنگی بر درون غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی در مقابل جرعهای آب که عطش تو را فرو نشاند چه میدهی؟</span></strong></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">هارون گفت: صد دینار طلا.</span></strong></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">بهلول پرسید: اگر صاحب آب به پول خوشنودی ندهد؟</span></strong></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">وی گفت: نیمه پادشاهیام را...</span></strong></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">بهلول گفت: حال اگر به حبسالبول دچار گردی و رفع آن نتوانی چه میدهی که آن را علاج کنند؟</span></strong></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">هارون گفت: نیم دیگر سلطنتم را...</span></strong></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 18px"><strong>بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است شما را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی</strong></span></p><p></p><p>***</p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 18px"><strong>حکایت جانشین شدن بهلول از آن سرگذشت های است که درنگ هر انسانی را بر میانگیزد. می گویند معاش هارون الرشید از بهلول پرسید : دوست داری جانشین باشی؟</strong></span></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">بهلول گفت : نه !</span></strong></p> <p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">هارون الرشید گفت؛ چرا ؟</span></strong></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 18px"><strong>بهلول گفت؛ از آن رو که من به چشم خویش لغایت به حال اجل سه جانشین را دیده ام . اما داخل که خلیفهای اجل یک بهلول را هم ندیده ای.</strong></span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Silent boy, post: 8226, member: 14"] [CENTER][FONT=times new roman][SIZE=5][B]روزی خلیفه هارون الرشید و جمعی از درباریان به شکار رفته بودند. بهلول با آنها بود. در شکارگاه آهویی نمودار شد. پادشاه تیری به سوی آهو انداخت ولی به مقصد نخورد.[/B][/SIZE][/FONT] [B][FONT=times new roman][SIZE=5]بهلول گفت: احسنت! خلیفه غضبناک شد و گفت: مرا مسخره میکنی؟[/SIZE][/FONT][/B] [FONT=times new roman][SIZE=5][B]بهلول پاسخ داد: باریکلای من برای آهو بود که خوب گریز نمود.[/B][/SIZE][/FONT][/CENTER] *** [CENTER][SIZE=5][B]روزی بهلول بر هارونالرشید وارد شد جانشین گفت:مرا پندی بده.[/B][/SIZE] [B][SIZE=5]بهلول پرسید: اگر در بیابانی بیآب ، تشنگی بر درون غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی در مقابل جرعهای آب که عطش تو را فرو نشاند چه میدهی؟ هارون گفت: صد دینار طلا. بهلول پرسید: اگر صاحب آب به پول خوشنودی ندهد؟ وی گفت: نیمه پادشاهیام را... بهلول گفت: حال اگر به حبسالبول دچار گردی و رفع آن نتوانی چه میدهی که آن را علاج کنند؟ هارون گفت: نیم دیگر سلطنتم را...[/SIZE][/B] [SIZE=5][B]بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است شما را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی[/B][/SIZE][/CENTER] *** [CENTER][SIZE=5][B]حکایت جانشین شدن بهلول از آن سرگذشت های است که درنگ هر انسانی را بر میانگیزد. می گویند معاش هارون الرشید از بهلول پرسید : دوست داری جانشین باشی؟[/B][/SIZE] [B][SIZE=5]بهلول گفت : نه ! هارون الرشید گفت؛ چرا ؟[/SIZE][/B] [SIZE=5][B]بهلول گفت؛ از آن رو که من به چشم خویش لغایت به حال اجل سه جانشین را دیده ام . اما داخل که خلیفهای اجل یک بهلول را هم ندیده ای.[/B][/SIZE][/CENTER] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
دین و مذهب
پندانه
حکایت های بهلول
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین