. . .

شعر اشعار بیدل دهلوی

تالار متفرقه ادبیات

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #51
دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
که خلل در صف جمعیت مژگان کردیم

غیر وحشت نشد از نشئه تحقیق بلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم

رهزنی داشت اگر وادی بی مطلب عشق
عافیت بود که زندانی نسیان کردیم

موج ما یک شکن از خاک نجوشید بلند
بحر عجزیم که در آبله طوفان کردیم

حاصل از هستی موهوم نفس دزدیدن
اینقدر بود که بر آینه احسان کردیم
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #52
عشق از مشت خاک آدم ریخت
آن قدر خون که رنگ عالم ریخت

چیـست آدم؟ تــجـلی ادراک
یـعنـــی آن فــهم مـعنی لـولاک

احــدیـت بـنـای مـحـکـم او
الــف افــتــاده عــــلـّت دم او

دال او مــغــز اول و انـجــام
که در او حـد وحـدت است تمام

مـیـم آن ختـم خلقت عـــالم
ایـــن بـــود لـــفظ و معنی آدم

قلزم کاینات و هر چه در اوست
جــوش بیـــتابی حقیقت اوست
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #53
چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم می کنم
رفته رفته هر چه دارم چون قلم گم می کنم

بی نصیب معنی ام کز لفظ می جویم مُراد
دل اگر پیدا شود، دیر و حرم گم می کنم

تا غبار وادی مجنون به یادم می رسد
آسمان بر سر، زمین زیر قدم گم می کنم

دل، نمی ماند به دستم، طاقت دیدار کو؟
تا تو می آیی به پیش، آیینه هم گم می کنم

قاصد مُلک فراموشی کسی چون من مباد
نامه ای دارم که هر جا می برم گم می کنم

بر رفیقان (بیدل) از مقصد چه سان آرم خبر؟
من که خود را نیز تا آنجا رسم گم می کنم
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #54
شب‌ که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد
فکر دل‌ کردم بلای دیگرم آمد به یاد

با کدامین آبرو خاک درش خواهی شدن
داغ شو ای جبهه دامان ترم آمد به یاد

نقش پایی‌ کرد گل بیتابی ا‌م در خون نشاند
پهلویی بر خاک دیدم بسترم آمد به یاد

ذره را دیدم پرافشان هوای نیستی
نقطه‌ ای از انتخاب دفترم آمد به یاد

سجده منظور کی‌ ام نقش جبینم جوش زد
خاک جولانکه خواهم شد سرم آمد به یاد

در گریبان غوطه خوردم رستم از آشوت دهر
کشتی‌ ام می‌ برد توفان لنگرم آمد به یاد

پی‌ تو عمری در عدم هم ننگ هستی داشتم
سوختم بر خویش ‌تا خاکسترم آمد به یاد

تا سحر بی‌ پرده‌ گردد شبنم از خود رفته است
الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد

جراتم از خجلت بیدستگاهی داغ ‌کرد
ناله شد پرواز تا عجز پرم آمد به یاد

حسرت توفان بهار عالم مخموریم
هر قدر گردید رنگم ساغرم آمد به یاد

ای فراموشی ‌کجایی تا به فریادم رسی
باز احوال دل غم‌ پرورم آمد به یاد

بیدل اظهار کمالم محو نقصان بوده است
تا شکست آیینه، عرض جوهرم آمد به یاد
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #55
اگر معشوق‌ بی‌ مهر است‌ و گر عاشق‌ وفا دارد
تماشا مفت دیدنها محبت رنگها دارد

شرار کاغذ ما خنده دندان‌ نما دارد
طربها وقف بیتابی ‌که آهنگ فنا دارد

به وا ماندن نکردم قطع امید ز خود رفتن
شکست بال اگر پرواز گم‌کرده صدا دارد

ز بس مطلوب هر کس بی‌ طلب آماده است اینجا
اجابت انفعال از شوخی دست دعا دارد

درین محفل زبونیم آنقدر از سستی طالع
که رنگ ناتوانی هم شکست کار ما دارد

به صد جا کرده سعی نارسا منزل ‌تراشی ها
و گرنه جاده دشت طلب کی انتها دارد

که می‌ خواهد تسلی از غبار وحشت‌ آلودم
که چون‌ صبح‌ این‌ کف ‌خاکستر آتش‌ زیر پا دارد

سبب‌ کم نیست‌ گر بر هم ز نی ربط تعلق را
چو مژگان هر که ‌برخیزد ز خود چندین‌ عصا دارد

حقیقت ‌واکش نیرنگ هر سازی‌ست مضرابی
تو ناخن جمع ‌کن تا زخم ما بینی چها دارد

به خجلت تا نیاید وام معذوری اداکردن
نماز محرمان پیش از قضا گشتن قضا دارد

ز حرص منعمان سعی‌گدا همگن مدان بیدل
که خاک از بهر خوردن بیش از آتش اشتها دارد
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #56
چشم ‌وا کن شش جهت یارست و بس
هر چه خواهی‌ دید، دیدارست‌ و بس

سبحه بر زنار وهمی بسته‌اند
این‌گره‌ گر واشود تارست و بس

گر بلند و پست نفروشد تمیز
از زمین تا چرخ هموارست و بس

هر نفس صد رنگ بر دل می‌خلد
زندگانی نیش آزارست و بس

چند باید روز بازار هوس
چینی‌ ات را مو شب تارست و بس

باغ امکان نیست آگاهی ثمر
جهل تا دانش جنون‌ کارست و بس

مبحث سود و زیان در خانه نیست
شور این سودا به بازارست و بس

کاری از تدبیر نتوان پیش برد
هر که در کار است‌، بیکارست و بس

دود نتوان بست بر دوش شرار
چون ‌ز خود رستی ‌نفس‌ بارست‌ و بس

جهل ما بیدل به آگاهی نساخت
نور بر ظلمت شب تارست و بس
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #57
موج پوشید روی دریا را
پردهٔ اسم شد مسما را

نیست بی‌ بال اسم پروازش
کس ندید آشیان عنقا را

عصمت حسن یوسفی زد چاک
پرده طاقت زلیخا را

می‌ کشد پنبه هر سحر خورشید
تا دهد جلوه داغ دل ها را

جاده هر سو گشاده است آغوش
که دریده‌ ست جیب صحرا را

شعله دل ز چشم تر ننشست
ابر ننشاند جوش دریا را

آگهی می‌ زند چو آیینه
مُهر بر لب زبان‌ گویا را

قفل‌ گنج زر است خاموشی
از صدف پرس این معما را

بیدل ار واقفی ز سر یقین
ترک‌ کن قصهٔ من و ما را
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #58
بسکه‌ وحشت کرده‌ است آزاد، مجنون‌ مرا
لفظ نتواند کند زنجیر، مضمون مرا

در سر از شوخی نمی‌ گنجد گل سودای من
خم حبابی می‌ کند شور فلاطون مرا

داغ هم در سینه‌ ام بی‌ حسرت دیدار نیست
چشم مجنون نقش پا بوده‌ست هامون مرا

کو دم تیغی‌ که در عشرتگه انشای ناز
مصرع رنگین نویسد موجه خون مرا

ساز من آزادگی‌، آهنگ من آوارگی
از تعلق تار نتوان بست قانون مرا

از لب خاموش‌ توفان جنون را ساحلم
این حباب بی‌ نفس پل بست جیحون مرا

عمر رفت ودامن نومیدی از دستم نرفت
ناز بسیارست برمن بخت واژون مرا

داغ یاسم ناله را درحلقه حیرت نشاند
طوق قمری دام ره شد سرو موزون مرا

عشق می‌ بازد سراپایم به‌ نقش عجز خویش
خاکساریهاست لازم بید مجنون مرا

غافلم بیدل زگرد ترکتازیهای حسن
می‌ دمد خط تاکند فکر شبیخون مرا
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین