- شناسه کاربر
- 1221
- تاریخ ثبتنام
- 2021-11-20
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 386
- نوشتهها
- 1,988
- راهحلها
- 1
- پسندها
- 8,452
- امتیازها
- 558
- محل سکونت
- جزیره عشق❤️❤️
ادریس بن عبدالله مؤسس حکومت ادریسیان در آغاز با حسین بن علی بن حسن (شهید فخ) در عصر خلافت هادی عباسی خروج کرده بود؛ چون حسین در واقعه فخ کشته شد، به فرمان برادرش محمد بن عبدالله (نفس زکیه) بهمغرب شتافت و حکومت و دولت ادریسیه را در مغرب (شمال آفریقا) بنا نهاد و این حکومت اولين دولت مستقل شيعه علوى بهشمار مىرود.
دولت ادریسیان تاریخی بسیار پر ماجرا دارد و انشعابات گوناگونی در آن پدید آمده است؛ بدین جهت بحث پیرامون عقاید آن، پیوسته مورد توجه محققان و نحلهشناسان قرار داشته است. بههر حال بنیانگذار حکومت ادریسی یکی از امامان زیدیه بهحساب میآید.
ادریسیان با توجه بهفراز و نشیبهایی که از شروع تشکیل خود داشته، دستاوردها و آثار زیاد و مختلفی را بهخویش اختصاص داده است.
اهل بیت در بیعت با حسین اجماع کردند، همانطور که در بیعت با نفس زکیه اجماع نمودند. این بیعت سرانجام در مکه مکرمه منطقه فخ با درگیری و جنگ با مأموران هادی خلیفه عباسی و با شهادت بیشتر افرادشان خاتمه پیدا نمود.
یکی از کسانی که در این نبرد جان سالم بهدر برد ادریس بن عبد الله بود که با سفارش برادرش نفس زکیه بهسوی مغرب هجرت کرد و این سرآغار حکومت ادریسیان شد.
وى نخست با حسين بن على بن حسن بن حسن، در دوره خلافت هادى خروج كرد و چون او در واقعه فخ كشته شد، به امر برادرش محمد بن عبد اللّه بهمغرب رهسپار گشت و دولتى علوى و شيعه در آنجا تأسيس نمود. او مركز خلافتش را در شهر وليله نزديک مراكش قرار داد كه امروز معروف بهشهر قصر فرعون است. چون مردم مراكش او را شناخته و نسب او را دانستند، مقدمش را گرامى شمردند و حاكمى را كه از طرف بنىعباس بر ايشان حكومت مىكرد، خلع نموده، در روز جمعه چهارم رمضان سال 172 هجرى قمری او را بر مسند خلافت نشاندند. او مردى جنگجو بود و شهرهاى مغرب از جمله فاس و تلمسان را گرفت و به وليله مقر خلافت خود بازگشت. ادريس در صفر سال 174 ق مسجدى در تلمسان بنا نهاد. منبر آن مسجد كه نام او بر آن نوشته شده بود، تا زمان ابن خلدون (قرن هشتم) باقى بود.
زمانن كه ادريس بهامر برادرش محمد بن عبد اللّه، از دست عباسيان بهمغرب مىگريخت، غلامى بهنام «راشد» داشت كه در همه جا همراه او بود تا به مصر رسيدند. بهدلیل آنکه جاسوسان عباسى در تعقيب او بودند، بهتدبير آن غلام خود را از بيراهه بهقيروان رسانيد و بهشهرهاى فاس و طنجه رفت. در آنجا مردم بربر با او بيعت كرده و او را به امامت پذیرفتند. چون اين خبر بههارون الرشيد رسيد، خاطرش از جانب وى پريشان گشت، بهتدبير وزيرش يحيى بن خالد برمكى، سليمان بن جرير رقّى را كه يكى از سخنوران فرقه بتريه از زيديه بود، براى كشتن و مسموم ساختن وى بهافريقا فرستاد. تا اینکه روزى سليمان بن جرير در خلوت فرصت يافته او را بهوسيله شيشه عطرى كه زهرآگين بود، مسموم ساخت و گريخت و بههارون پيوست. هنگامیکه ادريس در گذشت، غلام او «راشد» سرپرستى همسر او را كه باردار بود بهعهده گرفت و چون پسرى بهدنيا آورد، او را بهنام پدرش ادريس نام نهاد.
ادريس بن عبد اللّه در سال 177 ق در گذشت. مسكوكاتى كه از او باقى مانده است، در شهرهای تدغه و وليله ضرب شده است.
دولت «ادارسه» مقارن سال 246 ق (860 ميلادى) به اوج خود رسيد و انقراض ايشان در سال 375 ق (985 م) صورت گرفت.
وى مردى شجاع و دلير بود؛ لذا شهرهاى مغرب از جمله فاس و تلمسان را بهتصرف درآورد.
دولت ادريسيه در سال 246 هجرى قمری به اوج خود رسيد. انقراض اين سلسله و دولت در سال 375 ق بود.
الف) ادریس بن ادریس بن عبد الله.
پس از مرگ ادریس بن عبد الله، غلام وی راشد، بربرهای اوربه و دیگران را فراخواند تا با پسر ادریس که او نیز ادریس نامیده میشد، بیعت کنند. این پسر از یکی از کنیزان او بهنام کنزه بود و هنگامیکه به امامت او بیعت کردند، در شکم مادر بود. در شیرخوارگی نیز تجدید بیعت کردند و در کودکی نیز بیعت نمودند و زمانیکه در سال ۱۸۸ ق به یازده سالگی رسید در مسجد جامع ولیلی بار دیگر بهاو دست بیعت دادند، در حالیکه امور کشور بهدست ابوخالد یزید بن الیاس العبدی بود. کار بر همین منوال بود تا آنگاه که اُمراء زمام ملک را به دست گرفتند و با ادریس بن ادریس تجدید طاعت کردند و عزم جهانگشایی نمودند و همه بلاد مغرب را تصرف کردند و حکومتشان قدرت یافت. سپس ادریس، مصعب بن عیسی الازدی معروف به الملجوم را به وزارت رساند. چون کار ادریس بن ادریس بالا گرفت، بسیاری از قبایل عرب و اندلس بهاو گرویدند؛ چنانکه قریب به پانصد تن از ایشان نزد او آمدند و او نیز بهجای بربرها، آنان را جزء اطرافیان و خاصه خود گردانید و به پایمردی آنان، دولتش نیرومند شد. هنگامیکه شمار اطرافیان دولت و یاران او فزونی گرفت و شهر ولیلی گنجایش آنان را نداشت، در صدد بر آمد که شهر دیگری بنا کند. فاس منطقهای مربوط به مردم بنی بورغش و بنی الخیر از زواغه بود. در میان بنی بورغش افراد مجوسی و یهودی و نصاری بودند و شیبوبه جایگاه آتشکده مجوسان بود که همه اینان بر دست ادریس اسلام آوردند، اما همچنان میانشان کشمکشها و اختلافها بود. ادریس کاتب خود، ابوالحسن عبدالملک بن مالک الخزرجی را فرستاد تا میانشان طرح آشتی افکند. ادریس وارد فاس شد، بناهای قدیمی را خراب و بنای نو را آغاز کرد. در سال ۱۹۳ ق عدوة القرویین را طرح کرد. آنگاه خانههای خود را ساخت و به آنجا نقل مکان کرد و مسجد جامع الشرفاء را پی افکند. آنگاه در سال ۱۹۷ هـ ق به عزم نبرد با قبایل مصموده بیرون رفت و آنان تسلیم او شدند. سپس به تلمسان رفت و مسجدش را از نو ساخت و منبرش را تعمیر نمود و سه سال در آنجا ماند. بربرها و زناته با هم متحد شدند و دعوت خوارج را دور نهادند و همچنین در ناحیه غرب از سوس الاقصی تا شلف دعوت عباسیان را قطع کردند.
چون ابراهیم بن الاغلب حوزه فرمانروائی خود را در خطر دید، به فکر مکر و حیله افتاد تا با تدبیری، یاران ادریس را از اطرافش پراکنده کند. از جمله بهلول بن عبد الواحد المظفری را با قومش از اطاعت ادریس به اطاعت هارون الرشید آورد. به این ترتیب ادریس از بربرها بیمناک شد و کوشید تا با ابراهیم بن الاغلب مصالحه کند و جوش و خروش او را فرو نشاند. تدبیر دیگر جنگ تبلیغاتی بود که اغلبیان به راه انداختند و برای جلب حمایت بنی عباس، طعن در نسب ادریس و پدرش را آغاز کردند.
محمد بن ادریس بن ادریس
مرگ ادریس دوم در سال ۲۱۳ ق اتفاق افتاد و پس از او پسرش محمد بن ادریس بنابر وصیت او بهحکومت رسید. محمد بن ادریس بن ادریس کشور (دار الحکومه) پدر را میان برادران خود تقسیم کرد و آنان را در پادشاهی خود سهیم نمود و هر یک را بهحکومت منطقهای قرار داد. بنابر آنچه که گفته شده، طنجه، سبته، قلعه حجرالنسر، بسکره، تطون و همه قبایل متعلق بهآنها را به برادرش قاسم داد. تیجنساس، ترغه و هرچه را که میان آن دو منطقه که شامل مناطق صنهاجه و غماره میشد را بهبرادر دیگرش عمر بخشید. همچنین بلاد هواره تا تسول از قبایل مکناسه و غیاثه را بهداود واگذارکرد. اغمات، بلاد نفیس، جبال مصامده، لمطه و سوس الاقصی را به عبدالله داد. اصیلا، عرایش و بلاد زواغه را سهم یحیی قرار داد. شاله، سلا، ازمور، تامسنا و هرچه از قبایل بدان پیوسته بود، بهعیسی واگذار نمود. ولیلی و اطراف آن را به حمزه داد و باقی برادران را که خردسال بودند، تحت سرپرستی برادران دیگرشان قرار داد. تلمسان همچنان در تصرف سلیمان بن عبدالله باقی ماند.
عیسی در ازمور بهمخالفت با برادر خود محمد برخاست تا حکومت را از آن خود سازد. محمد نخست قاسم را به جنگ او فرا خواند و چون قاسم امتناع ورزید، برادر دیگر خود عمر را بهجنگ عیسی مأمور کرد. چون عمر بر عیسی غلبه یافت از سوی برادرش محمد بهفرمانروائی متصرفات او تعیین شد.
قاسم که طرد شده بود، زهد پیشه کرد و رباطی در اصیلا در ساحل دریا ساخت و تا پایان عمر در آنجا بهعبادت مشغول بود. چون عمر، حوزههای فرمانروایی عیسی و قاسم را تصرف کرد، بر وسعت ملکش افزوده شد، ولی همچنان با برادر خود محمد همراه بود تا در ایام امارت برادر در صنهاجه در جایی که آنرا فجالفرس میگویند در سال ۲۲۰ ق از دنیا رفت و در فاس بهخاک سپرده شد. عمر بن ادریس ثانی جد حمودیان است که در اندلس بهجای بنی امیه حکومت کرد. امیر محمد بن ادریس ثانی حوزه فرمانروایی عمر را به پسرش علی بن عمر واگذاشت. امیر محمد هفت ماه پس از برادر خود عمر، در سال ۲۲۱ ق درگذشت. وی به هنگام بیماری پسر خود علی را به جای خود نهاد.
علی بن محمد بن ادریس
[علی بن محمد بن ادریس در زمان رسیدن به حکومت نه سال داشت. وزراء و اطرافیان او از عرب، اوربه و دیگر بربرها زمام امور را بهدست گرفتند و با او بیعت کردند. علی بن محمد بن ادریس در سال ۲۳۴ ق پس از سیزده سال فرمانروایی در گذشت.
یحیی چهارم
[پس از کشته شدن یحیی سوم، یحیی چهارم به حکومت رسید و ایشان از بهترین امرای خاندان ادریسی بود و به عدل و انصاف با مردم خود مشهور بود. در اواخر قرن سوم که نفوذفاطمیان در آفریقا گسترش پیدا کرد، قدرت ادریسیان رو به ضعف نهاد تا سرانجام در سال ۳۰۰ هـ ق، این کشور به دست فاطمیان سقوط کرد و پس از مدتی حکومت ادریسیان، بین فاطمیها و امویها تقسیم شد و قسمت شرقی مراکش در دست فاطمیها و قسمت غربی آن، به دست امویها اداره شد.
بر این اساس، اولين دولت مستقل شيعه علوى را ادريس بن عبد اللّه حسنى در سال 172 ق در مراكش تأسيس كرد. پس از آن در قرن سوم دولتى «زيدى» به زعامت قاسم بن ابراهيم بن طباطبا الرسى (در گذشته در 246 ق) در يمن بنياد نهاده شد و در زمان نواده او يحيى بن الحسين در سال 288 ق تأسيس گرديد و پيش از آن يعنى در سال 250 هجرى دولتى زيدى در كنار درياى خزر تأسيس شد.
آنان برای نیل به این هدف، سیاستهای مختلفی را در پیش گرفتند؛ از جمله:
الف) ایجاد پیوند خانوادگی با مردم: آنان از طریق ازدواج با دختران قبایل، به این امر کمک کردند. شمار ایشان افزایش یافت تا آنجا که از خاندانهای ملی محسوب میشدند. همه اینها شریف بودند، ولی شرفای مغربی،از خاندانهایی که تا به امروز باقی هستند عبارتند از: سادات علمی از اهالی جبل العلم، مشیشیان و زانیان، کنونی، کنانی، ملجوم، عبود و… .
ب) دوری از فریبکاری و نیرنگ: این ویژگی، از دیگر سیاستهای مردمی آنان بهشمار میرفت، برعکس دولت فاطمی که برخی قبایل را بهجان هم میانداخت تا از تفرقه آنان بهسود خود بهرهمند شود.
ج) پرهیز از کاخنشینی و زندگی اشرافی: این ویژگی نیز از دیگر سیاستهای آنان بود که بهاحتمال زیاد برگرفته از سبک حکومتی امام علی (علیه السلام) بوده است. هیچ مورخی از کاخهای ادریسیان و از ریختوپاش در حکومت آنان سخن نگفته و آثاری از این دست در شهرهای آنان موجود نیست، جز در مورد یحیی بن محمد بن ادریس که از مسیر درست منحرف شد و مرتکب خطا گردید و مردم او را برکنار کردند.البته این نیز نشانهای از نظارت مردم بر حکومت است.
د) رعایت برابری اجتماعی: آنان بین مردم بهبرابری اجتماعی تأکید داشتند و عنصر عرب را بر بربر ترجیح نمیدادند.این کار در ادامه سیاست علوی بود که فرمود: «من قرآن خواندم و در آن تأمل کردم، لکن ندیدم که حتی بهاندازه بال پشهای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق برتری داده شده باشند».
علاوه بر سیاستهای ذکرشده سیاستهای دیگر این دولت به رشد تمدنی آن کمک بهسزا نمود؛ از جمله:
1. مهاجرپذیری: با توجه به گزارشهای رسیده، دولت ادریسی، مهاجران مختلفی را پذیرا شدند و احتمالاً یکی از عوامل رونق آن دیار همین سیاست بوده است؛ از اینرو، پایتخت ادریسیان دیگر نتوانست مهاجران را در خود جای دهد و ادریس بهدنبال ساخت شهر دیگری برآمد.گزارشهای دیگری نیز درباره مهاجرت اعراب بهچشم میخورد. ساخت محله اندلسیها در فاس، نتیجه همین سیاستها است. بدیهی است اجرای این سیاست، نیازمند نوعی از تساهل در رفتار با مهاجران از یک سو و آمادهسازی بومیان برای همزیستی مسالمتآمیز با آنان از سوی دیگر است.
2. تقسیم قدرت: در برههای از زمان، حاکم ادریسی؛ محمد بن ادریس بن ادریس بهسفارش مادربزرگش، تصمیم گرفت از طریق تقسیم سرزمین بین برادرانش، قدرت را نیز تقسیم نماید. از گزارشهای برجای مانده میتوان حدس زد بهواسطه این تقسیم، هر بخشی، از قدرت نظامی برخوردار بود؛ لذا برخی از آنها بعد از مدتی، علیه حوزه مرکزی شوریدند. گرچه گفته شده آنها بهسان استاندار بودند و از قدرت مرکزی تبعیت میکردند.در ادامه ثابت شد این سیاست نادرست است و باعث تقویت دولت ادریسی نیست، ولی همین که زمامداری بتواند از قدرت خود بگذرد، نشانهای از عدم چشمداشت بهقدرت دنیوی است که از حاکمان فرهیخته آن دیار دور نبوده است.
نظر به این که پیدایش ادریسیان و حكومت و دولت ادريسيه در مغرب (شمال آفريقا)، از ادريس بن عبدالله بن حسن مثنى بود؛ بر این اساس علل پیدایش آن را نیز باید در قیام وی جستوجو نمود.
وى در آغاز با حسين بن على بن حسن (شهید فخ) در عصر خلافت هادى عباسى خروج كرد و چون حسين در واقعه فخ كشته شد، ادریس به فرمان برادرش محمد بن عبدالله (نفس زكيه) به مغرب شتافت و موفق شد، دولت علوى – شيعى را در آن سامان تشكيل دهد، وی شهر وليله نزديک مراكش فعلى را مركز حكومت خود قرار داد كه امروزه معروف بهشهر قصر فرعون است.
بنابر این، به نظر میرسد ادریس در حقیقت برای نجات جان خود به سوی آفریقا حرکت کرد، امّا با توجه به استقبال و بیعت مردم با وی، پس از آن برای برای دست آوردن حکومت اقدام نموده است
بدون شک آنان به عقاید مشهور اهل سنت و جماعت باور نداشتند؛ یعنی در مباحث اعتقادی نه ازاهل حدیث بودند و نه از اشاعره، بلکه مسلم است که از محبان و موالیان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، بودند. اما برخی آنان را معتزلی و برخی دیگر زیدی مذهب دانستهاند.
نوبختی در کتاب «فرق الشیعه» هفده فرقه فرعی برای زیدیه گزارش میکند:
بتریه، ابرقیه، ادریسیه، جارودیه یا سرحوبیه، جریریه یا سلیمانیه، حسنیه، حسینیه (که خودشان دو فرقه میشدند)، خشبیه یا سرخابیه، خلفیه، دوکینیه، ذکیریه، صباحیه (که مانند حسینیه خودشان دو فرقه میشدند)، عجلیه، قاسمیه، مرثیه، نعیمیه و یعقوبیه.
سومین فرقهای که وی برای زیدیه نام میبرد «ادریسیه» میباشد.
در برخی از منابع زیدی، ادریس بن عبد الله یکی از امامان زیدیه شمرده شده است.
ابو العباس احمد بن ابراهیم در کتاب «المصابیح» زمانی که از امامان زیدیه نام میبرد، إدریس بن عبد اللّه را بهعنوان سیزدهمین امام برمیشمارد.
وی به ترتیب نام میبرد:
أولشان بعد از علی (علیه السلام):
1. حسن بن علی.
2. حسین.
3. حسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
4. زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب.
5. پسرش یحیى بن زید.
6. محمد بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن (النفس الزكیة).
7. برادرش إبراهیم بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن.
8. عبد اللّه بن محمد بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن.
9. حسن بن إبراهیم بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن.
10. حسین بن علی بن الحسن بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب الفخی.
11. عیسى بن زید بن علی بن الحسین.
12. یحیى بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
13. إدریس بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
14. محمد بن إبراهیم بن إسماعیل بن إبراهیم بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب، برادر قاسم بن إبراهیم (صلوات اللّه علیهم) امر امامت را بر عهده گرفت.
15. محمد بن محمد بن زید بن علی بن الحسین، و او جوان بود.
16. محمد بن سلیمان بن داود بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
17. قاسم بن إبراهیم بن إسماعیل بن إبراهیم بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
18. یحیى بن الحسین بن القاسم (الهادی).
19 و 20. فرزندانش أبو القاسم محمد و أحمد دو پسر یحیى بن الحسین.
21. حسن بن علی الناصر علیهم السلام أجمعین و رحمة اللّه و بركاته
منبع : سایت دایره المعارف اسلامی
دولت ادریسیان تاریخی بسیار پر ماجرا دارد و انشعابات گوناگونی در آن پدید آمده است؛ بدین جهت بحث پیرامون عقاید آن، پیوسته مورد توجه محققان و نحلهشناسان قرار داشته است. بههر حال بنیانگذار حکومت ادریسی یکی از امامان زیدیه بهحساب میآید.
ادریسیان با توجه بهفراز و نشیبهایی که از شروع تشکیل خود داشته، دستاوردها و آثار زیاد و مختلفی را بهخویش اختصاص داده است.
وجه نامگذاری ادریسیان (ادارسه)
نظر به اینکه نام بنیانگذار حکومت ادریسیان، ادریس بن عبدالله بود؛ بر این اساس این فرقه به این اسم نامگذاری شده است.تاریخ و نحوه شکلگیری ادریسیان (ادارسه)
ریشه ادریسیان به ادریس بن عبد الله برمی گردد که وی ابتداء با خواهرزادهاش حسین بن علی (شهید فخ) بن حسن بیعت نمود.اهل بیت در بیعت با حسین اجماع کردند، همانطور که در بیعت با نفس زکیه اجماع نمودند. این بیعت سرانجام در مکه مکرمه منطقه فخ با درگیری و جنگ با مأموران هادی خلیفه عباسی و با شهادت بیشتر افرادشان خاتمه پیدا نمود.
یکی از کسانی که در این نبرد جان سالم بهدر برد ادریس بن عبد الله بود که با سفارش برادرش نفس زکیه بهسوی مغرب هجرت کرد و این سرآغار حکومت ادریسیان شد.
سیر تحول و تطور تاریخی ادریسیان (ادارسه)
ادریسیان پيروان ادريس بن عبد اللّه بن الحسن مثنى بن الحسن بن على بن أبی طالب هستند كه مؤسس دولت ادراسه يا ادريسيان در مغرب اقصى در شمال آفريقا بود.وى نخست با حسين بن على بن حسن بن حسن، در دوره خلافت هادى خروج كرد و چون او در واقعه فخ كشته شد، به امر برادرش محمد بن عبد اللّه بهمغرب رهسپار گشت و دولتى علوى و شيعه در آنجا تأسيس نمود. او مركز خلافتش را در شهر وليله نزديک مراكش قرار داد كه امروز معروف بهشهر قصر فرعون است. چون مردم مراكش او را شناخته و نسب او را دانستند، مقدمش را گرامى شمردند و حاكمى را كه از طرف بنىعباس بر ايشان حكومت مىكرد، خلع نموده، در روز جمعه چهارم رمضان سال 172 هجرى قمری او را بر مسند خلافت نشاندند. او مردى جنگجو بود و شهرهاى مغرب از جمله فاس و تلمسان را گرفت و به وليله مقر خلافت خود بازگشت. ادريس در صفر سال 174 ق مسجدى در تلمسان بنا نهاد. منبر آن مسجد كه نام او بر آن نوشته شده بود، تا زمان ابن خلدون (قرن هشتم) باقى بود.
زمانن كه ادريس بهامر برادرش محمد بن عبد اللّه، از دست عباسيان بهمغرب مىگريخت، غلامى بهنام «راشد» داشت كه در همه جا همراه او بود تا به مصر رسيدند. بهدلیل آنکه جاسوسان عباسى در تعقيب او بودند، بهتدبير آن غلام خود را از بيراهه بهقيروان رسانيد و بهشهرهاى فاس و طنجه رفت. در آنجا مردم بربر با او بيعت كرده و او را به امامت پذیرفتند. چون اين خبر بههارون الرشيد رسيد، خاطرش از جانب وى پريشان گشت، بهتدبير وزيرش يحيى بن خالد برمكى، سليمان بن جرير رقّى را كه يكى از سخنوران فرقه بتريه از زيديه بود، براى كشتن و مسموم ساختن وى بهافريقا فرستاد. تا اینکه روزى سليمان بن جرير در خلوت فرصت يافته او را بهوسيله شيشه عطرى كه زهرآگين بود، مسموم ساخت و گريخت و بههارون پيوست. هنگامیکه ادريس در گذشت، غلام او «راشد» سرپرستى همسر او را كه باردار بود بهعهده گرفت و چون پسرى بهدنيا آورد، او را بهنام پدرش ادريس نام نهاد.
ادريس بن عبد اللّه در سال 177 ق در گذشت. مسكوكاتى كه از او باقى مانده است، در شهرهای تدغه و وليله ضرب شده است.
دولت «ادارسه» مقارن سال 246 ق (860 ميلادى) به اوج خود رسيد و انقراض ايشان در سال 375 ق (985 م) صورت گرفت.
بنیانگذار یا بنیانگذاران ادریسیان (ادارسه)
سرسلسله ادارسه يا ادريسيان،ادریس بن حسن بن حسن بن علی بود که حکومتش زمینهساز تشکیل حکومت بیش از دویست و پنجاه ساله ادریسیان بر مراكش و آفريقاى شمالى شد. این حکومت اولين دولت مستقل شيعه علوى بهشمار مىرود.وى مردى شجاع و دلير بود؛ لذا شهرهاى مغرب از جمله فاس و تلمسان را بهتصرف درآورد.
دولت ادريسيه در سال 246 هجرى قمری به اوج خود رسيد. انقراض اين سلسله و دولت در سال 375 ق بود.
شخصیتهای برجسته ادریسیان (ادارسه)
غیر از بنیانگذار حکومت ادریسیان افراد بسیاری در رشد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی ادریسیان نقش داشتند، اما در این راستا نقش برخی از آنان پررنگتر بوده است. در این گفتار بهچند تن از شخصیتهای برجسته و تأثیر گذار ایشان که صبغه علمی و سیاسی دارند، اشاره میشود.الف) ادریس بن ادریس بن عبد الله.
پس از مرگ ادریس بن عبد الله، غلام وی راشد، بربرهای اوربه و دیگران را فراخواند تا با پسر ادریس که او نیز ادریس نامیده میشد، بیعت کنند. این پسر از یکی از کنیزان او بهنام کنزه بود و هنگامیکه به امامت او بیعت کردند، در شکم مادر بود. در شیرخوارگی نیز تجدید بیعت کردند و در کودکی نیز بیعت نمودند و زمانیکه در سال ۱۸۸ ق به یازده سالگی رسید در مسجد جامع ولیلی بار دیگر بهاو دست بیعت دادند، در حالیکه امور کشور بهدست ابوخالد یزید بن الیاس العبدی بود. کار بر همین منوال بود تا آنگاه که اُمراء زمام ملک را به دست گرفتند و با ادریس بن ادریس تجدید طاعت کردند و عزم جهانگشایی نمودند و همه بلاد مغرب را تصرف کردند و حکومتشان قدرت یافت. سپس ادریس، مصعب بن عیسی الازدی معروف به الملجوم را به وزارت رساند. چون کار ادریس بن ادریس بالا گرفت، بسیاری از قبایل عرب و اندلس بهاو گرویدند؛ چنانکه قریب به پانصد تن از ایشان نزد او آمدند و او نیز بهجای بربرها، آنان را جزء اطرافیان و خاصه خود گردانید و به پایمردی آنان، دولتش نیرومند شد. هنگامیکه شمار اطرافیان دولت و یاران او فزونی گرفت و شهر ولیلی گنجایش آنان را نداشت، در صدد بر آمد که شهر دیگری بنا کند. فاس منطقهای مربوط به مردم بنی بورغش و بنی الخیر از زواغه بود. در میان بنی بورغش افراد مجوسی و یهودی و نصاری بودند و شیبوبه جایگاه آتشکده مجوسان بود که همه اینان بر دست ادریس اسلام آوردند، اما همچنان میانشان کشمکشها و اختلافها بود. ادریس کاتب خود، ابوالحسن عبدالملک بن مالک الخزرجی را فرستاد تا میانشان طرح آشتی افکند. ادریس وارد فاس شد، بناهای قدیمی را خراب و بنای نو را آغاز کرد. در سال ۱۹۳ ق عدوة القرویین را طرح کرد. آنگاه خانههای خود را ساخت و به آنجا نقل مکان کرد و مسجد جامع الشرفاء را پی افکند. آنگاه در سال ۱۹۷ هـ ق به عزم نبرد با قبایل مصموده بیرون رفت و آنان تسلیم او شدند. سپس به تلمسان رفت و مسجدش را از نو ساخت و منبرش را تعمیر نمود و سه سال در آنجا ماند. بربرها و زناته با هم متحد شدند و دعوت خوارج را دور نهادند و همچنین در ناحیه غرب از سوس الاقصی تا شلف دعوت عباسیان را قطع کردند.
چون ابراهیم بن الاغلب حوزه فرمانروائی خود را در خطر دید، به فکر مکر و حیله افتاد تا با تدبیری، یاران ادریس را از اطرافش پراکنده کند. از جمله بهلول بن عبد الواحد المظفری را با قومش از اطاعت ادریس به اطاعت هارون الرشید آورد. به این ترتیب ادریس از بربرها بیمناک شد و کوشید تا با ابراهیم بن الاغلب مصالحه کند و جوش و خروش او را فرو نشاند. تدبیر دیگر جنگ تبلیغاتی بود که اغلبیان به راه انداختند و برای جلب حمایت بنی عباس، طعن در نسب ادریس و پدرش را آغاز کردند.
محمد بن ادریس بن ادریس
مرگ ادریس دوم در سال ۲۱۳ ق اتفاق افتاد و پس از او پسرش محمد بن ادریس بنابر وصیت او بهحکومت رسید. محمد بن ادریس بن ادریس کشور (دار الحکومه) پدر را میان برادران خود تقسیم کرد و آنان را در پادشاهی خود سهیم نمود و هر یک را بهحکومت منطقهای قرار داد. بنابر آنچه که گفته شده، طنجه، سبته، قلعه حجرالنسر، بسکره، تطون و همه قبایل متعلق بهآنها را به برادرش قاسم داد. تیجنساس، ترغه و هرچه را که میان آن دو منطقه که شامل مناطق صنهاجه و غماره میشد را بهبرادر دیگرش عمر بخشید. همچنین بلاد هواره تا تسول از قبایل مکناسه و غیاثه را بهداود واگذارکرد. اغمات، بلاد نفیس، جبال مصامده، لمطه و سوس الاقصی را به عبدالله داد. اصیلا، عرایش و بلاد زواغه را سهم یحیی قرار داد. شاله، سلا، ازمور، تامسنا و هرچه از قبایل بدان پیوسته بود، بهعیسی واگذار نمود. ولیلی و اطراف آن را به حمزه داد و باقی برادران را که خردسال بودند، تحت سرپرستی برادران دیگرشان قرار داد. تلمسان همچنان در تصرف سلیمان بن عبدالله باقی ماند.
عیسی در ازمور بهمخالفت با برادر خود محمد برخاست تا حکومت را از آن خود سازد. محمد نخست قاسم را به جنگ او فرا خواند و چون قاسم امتناع ورزید، برادر دیگر خود عمر را بهجنگ عیسی مأمور کرد. چون عمر بر عیسی غلبه یافت از سوی برادرش محمد بهفرمانروائی متصرفات او تعیین شد.
قاسم که طرد شده بود، زهد پیشه کرد و رباطی در اصیلا در ساحل دریا ساخت و تا پایان عمر در آنجا بهعبادت مشغول بود. چون عمر، حوزههای فرمانروایی عیسی و قاسم را تصرف کرد، بر وسعت ملکش افزوده شد، ولی همچنان با برادر خود محمد همراه بود تا در ایام امارت برادر در صنهاجه در جایی که آنرا فجالفرس میگویند در سال ۲۲۰ ق از دنیا رفت و در فاس بهخاک سپرده شد. عمر بن ادریس ثانی جد حمودیان است که در اندلس بهجای بنی امیه حکومت کرد. امیر محمد بن ادریس ثانی حوزه فرمانروایی عمر را به پسرش علی بن عمر واگذاشت. امیر محمد هفت ماه پس از برادر خود عمر، در سال ۲۲۱ ق درگذشت. وی به هنگام بیماری پسر خود علی را به جای خود نهاد.
علی بن محمد بن ادریس
[علی بن محمد بن ادریس در زمان رسیدن به حکومت نه سال داشت. وزراء و اطرافیان او از عرب، اوربه و دیگر بربرها زمام امور را بهدست گرفتند و با او بیعت کردند. علی بن محمد بن ادریس در سال ۲۳۴ ق پس از سیزده سال فرمانروایی در گذشت.
یحیی چهارم
[پس از کشته شدن یحیی سوم، یحیی چهارم به حکومت رسید و ایشان از بهترین امرای خاندان ادریسی بود و به عدل و انصاف با مردم خود مشهور بود. در اواخر قرن سوم که نفوذفاطمیان در آفریقا گسترش پیدا کرد، قدرت ادریسیان رو به ضعف نهاد تا سرانجام در سال ۳۰۰ هـ ق، این کشور به دست فاطمیان سقوط کرد و پس از مدتی حکومت ادریسیان، بین فاطمیها و امویها تقسیم شد و قسمت شرقی مراکش در دست فاطمیها و قسمت غربی آن، به دست امویها اداره شد.
حکومت ادریسیان (ادارسه) اولین حکومت شیعی علوی
ادريسيان كه سر سلسله آنان ادريس بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن على (علیهما السلام) بود، دولتشان اولين دولت مستقل شيعه علوى بهشمار مىرود.بر این اساس، اولين دولت مستقل شيعه علوى را ادريس بن عبد اللّه حسنى در سال 172 ق در مراكش تأسيس كرد. پس از آن در قرن سوم دولتى «زيدى» به زعامت قاسم بن ابراهيم بن طباطبا الرسى (در گذشته در 246 ق) در يمن بنياد نهاده شد و در زمان نواده او يحيى بن الحسين در سال 288 ق تأسيس گرديد و پيش از آن يعنى در سال 250 هجرى دولتى زيدى در كنار درياى خزر تأسيس شد.
سیاستهای کلان حکومت ادریسیان
ادریسیان سعی داشتند همراه مردم باشند. آنها خصوصاً با بربرها که قبل از اعراب صاحبان مغرب بودند، میجوشیدند. از همینرو است که ابن خلدون پس از انقراض ادریسیان میگوید: مردم هنوز از ادریسیان به نیکی یاد میکنند.آنان برای نیل به این هدف، سیاستهای مختلفی را در پیش گرفتند؛ از جمله:
الف) ایجاد پیوند خانوادگی با مردم: آنان از طریق ازدواج با دختران قبایل، به این امر کمک کردند. شمار ایشان افزایش یافت تا آنجا که از خاندانهای ملی محسوب میشدند. همه اینها شریف بودند، ولی شرفای مغربی،از خاندانهایی که تا به امروز باقی هستند عبارتند از: سادات علمی از اهالی جبل العلم، مشیشیان و زانیان، کنونی، کنانی، ملجوم، عبود و… .
ب) دوری از فریبکاری و نیرنگ: این ویژگی، از دیگر سیاستهای مردمی آنان بهشمار میرفت، برعکس دولت فاطمی که برخی قبایل را بهجان هم میانداخت تا از تفرقه آنان بهسود خود بهرهمند شود.
ج) پرهیز از کاخنشینی و زندگی اشرافی: این ویژگی نیز از دیگر سیاستهای آنان بود که بهاحتمال زیاد برگرفته از سبک حکومتی امام علی (علیه السلام) بوده است. هیچ مورخی از کاخهای ادریسیان و از ریختوپاش در حکومت آنان سخن نگفته و آثاری از این دست در شهرهای آنان موجود نیست، جز در مورد یحیی بن محمد بن ادریس که از مسیر درست منحرف شد و مرتکب خطا گردید و مردم او را برکنار کردند.البته این نیز نشانهای از نظارت مردم بر حکومت است.
د) رعایت برابری اجتماعی: آنان بین مردم بهبرابری اجتماعی تأکید داشتند و عنصر عرب را بر بربر ترجیح نمیدادند.این کار در ادامه سیاست علوی بود که فرمود: «من قرآن خواندم و در آن تأمل کردم، لکن ندیدم که حتی بهاندازه بال پشهای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق برتری داده شده باشند».
علاوه بر سیاستهای ذکرشده سیاستهای دیگر این دولت به رشد تمدنی آن کمک بهسزا نمود؛ از جمله:
1. مهاجرپذیری: با توجه به گزارشهای رسیده، دولت ادریسی، مهاجران مختلفی را پذیرا شدند و احتمالاً یکی از عوامل رونق آن دیار همین سیاست بوده است؛ از اینرو، پایتخت ادریسیان دیگر نتوانست مهاجران را در خود جای دهد و ادریس بهدنبال ساخت شهر دیگری برآمد.گزارشهای دیگری نیز درباره مهاجرت اعراب بهچشم میخورد. ساخت محله اندلسیها در فاس، نتیجه همین سیاستها است. بدیهی است اجرای این سیاست، نیازمند نوعی از تساهل در رفتار با مهاجران از یک سو و آمادهسازی بومیان برای همزیستی مسالمتآمیز با آنان از سوی دیگر است.
2. تقسیم قدرت: در برههای از زمان، حاکم ادریسی؛ محمد بن ادریس بن ادریس بهسفارش مادربزرگش، تصمیم گرفت از طریق تقسیم سرزمین بین برادرانش، قدرت را نیز تقسیم نماید. از گزارشهای برجای مانده میتوان حدس زد بهواسطه این تقسیم، هر بخشی، از قدرت نظامی برخوردار بود؛ لذا برخی از آنها بعد از مدتی، علیه حوزه مرکزی شوریدند. گرچه گفته شده آنها بهسان استاندار بودند و از قدرت مرکزی تبعیت میکردند.در ادامه ثابت شد این سیاست نادرست است و باعث تقویت دولت ادریسی نیست، ولی همین که زمامداری بتواند از قدرت خود بگذرد، نشانهای از عدم چشمداشت بهقدرت دنیوی است که از حاکمان فرهیخته آن دیار دور نبوده است.
علل پیدایش ادریسیان (ادارسه)
در بررسی تاریخ شکلگیری و رشد و رواج هریک از گروههای اسلامی و شیعی بایست به مجموعهای از عوامل و زمینههای سیاسی، کلامی و اجتماعی توجه کرد. همچنین به تأثیر برجسته حال و هوای سیاست و رخدادهای مربوط به امامت و خلافت در پیدایش انشعابات شیعی نباید بیتوجه بود.نظر به این که پیدایش ادریسیان و حكومت و دولت ادريسيه در مغرب (شمال آفريقا)، از ادريس بن عبدالله بن حسن مثنى بود؛ بر این اساس علل پیدایش آن را نیز باید در قیام وی جستوجو نمود.
وى در آغاز با حسين بن على بن حسن (شهید فخ) در عصر خلافت هادى عباسى خروج كرد و چون حسين در واقعه فخ كشته شد، ادریس به فرمان برادرش محمد بن عبدالله (نفس زكيه) به مغرب شتافت و موفق شد، دولت علوى – شيعى را در آن سامان تشكيل دهد، وی شهر وليله نزديک مراكش فعلى را مركز حكومت خود قرار داد كه امروزه معروف بهشهر قصر فرعون است.
بنابر این، به نظر میرسد ادریس در حقیقت برای نجات جان خود به سوی آفریقا حرکت کرد، امّا با توجه به استقبال و بیعت مردم با وی، پس از آن برای برای دست آوردن حکومت اقدام نموده است
عقاید ادریسیان (ادارسه)
ادریسیان تاریخی بسیار پرماجرا دارند و انشعابات گوناگونی در آن پدید آمده است؛ بدین جهت بحث پیرامون عقاید آن، پیوسته مورد توجه محققان و نحله شناسان قرار داشته است.بدون شک آنان به عقاید مشهور اهل سنت و جماعت باور نداشتند؛ یعنی در مباحث اعتقادی نه ازاهل حدیث بودند و نه از اشاعره، بلکه مسلم است که از محبان و موالیان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، بودند. اما برخی آنان را معتزلی و برخی دیگر زیدی مذهب دانستهاند.
ادریسیان (ادارسه) فرقهای منشعب از زیدیه
فرقه شناسان شیعی ادارسه را یکی از فرقههای منشعب و منسوب به زیدیه میدانند.نوبختی در کتاب «فرق الشیعه» هفده فرقه فرعی برای زیدیه گزارش میکند:
بتریه، ابرقیه، ادریسیه، جارودیه یا سرحوبیه، جریریه یا سلیمانیه، حسنیه، حسینیه (که خودشان دو فرقه میشدند)، خشبیه یا سرخابیه، خلفیه، دوکینیه، ذکیریه، صباحیه (که مانند حسینیه خودشان دو فرقه میشدند)، عجلیه، قاسمیه، مرثیه، نعیمیه و یعقوبیه.
سومین فرقهای که وی برای زیدیه نام میبرد «ادریسیه» میباشد.
در برخی از منابع زیدی، ادریس بن عبد الله یکی از امامان زیدیه شمرده شده است.
ابو العباس احمد بن ابراهیم در کتاب «المصابیح» زمانی که از امامان زیدیه نام میبرد، إدریس بن عبد اللّه را بهعنوان سیزدهمین امام برمیشمارد.
وی به ترتیب نام میبرد:
أولشان بعد از علی (علیه السلام):
1. حسن بن علی.
2. حسین.
3. حسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
4. زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب.
5. پسرش یحیى بن زید.
6. محمد بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن (النفس الزكیة).
7. برادرش إبراهیم بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن.
8. عبد اللّه بن محمد بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن.
9. حسن بن إبراهیم بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن.
10. حسین بن علی بن الحسن بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب الفخی.
11. عیسى بن زید بن علی بن الحسین.
12. یحیى بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
13. إدریس بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
14. محمد بن إبراهیم بن إسماعیل بن إبراهیم بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب، برادر قاسم بن إبراهیم (صلوات اللّه علیهم) امر امامت را بر عهده گرفت.
15. محمد بن محمد بن زید بن علی بن الحسین، و او جوان بود.
16. محمد بن سلیمان بن داود بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
17. قاسم بن إبراهیم بن إسماعیل بن إبراهیم بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب.
18. یحیى بن الحسین بن القاسم (الهادی).
19 و 20. فرزندانش أبو القاسم محمد و أحمد دو پسر یحیى بن الحسین.
21. حسن بن علی الناصر علیهم السلام أجمعین و رحمة اللّه و بركاته
منبع : سایت دایره المعارف اسلامی
نام موضوع : آشنایی با فرقه ادریسیان یا ادارسه
دسته : ادیان