انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
آشنایی با ساختار روایت و «آرک داستانی»
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Thumbelina" data-source="post: 126874" data-attributes="member: 3925"><p><h3>این آرک (یا کمان) از رویدادهای درون داستان شکل می گیرد و همچنین، ضرباهنگ قصه را نیز تعیین می کند.</h3><p>«<strong>آرک داستانی</strong>» یا «<strong>قوس روایی</strong>» عنصری بسیار مهم است که به ساختار و شکل داستان اشاره دارد. این آرک (یا کمان) از رویدادهای درون داستان شما—توالیِ اتفاقات در طرح داستانی—شکل می گیرد و همچنین، ضرباهنگ قصه را نیز تعیین می کند. اگر می خواهید مخاطبین را از ابتدا تا انتها به داستان خود مجذوب نگه دارید و یک پایان بندی رضایت بخش را برای آن ها به تصویر بکشید، داشتن یک «<strong>آرک داستانی</strong>» درست و قابل قبول، کاملا ضروری است.</p><p> </p><p> </p><p> </p><h4><strong>«آرک داستانی» چیست؟</strong></h4><p></p><p>«<strong>قوس روایی</strong>» عبارتی است که روند پیشروی کامل یک داستان را توصیف می کند. هر داستان، دارای بخش هایی مشخص است: یک آغاز نسبتا آرام، میانه ای که تنش، کشمکش های شخصیت ها و ضرباهنگ داستان در آن به اوج می رسد، و پایانی که کشمکش اصلی قصه در آن حل و فصل می شود. احتمالا با یکی از نمونه های کلاسیک «<strong>آرک داستانی</strong>» آشنا هستید: پسر، دختر را ملاقات می کند، او را از دست می دهد و در نهایت دوباره به دست می آورد. البته این نمونه بیش از اندازه ساده به نظر می رسد، که همین گونه هم هست. اضافه کردن پیچیدگی ها و جنبه های مختلف به یک «آرک داستانیِ» ساده و پایه ای، بخشی مهم از چیزی است که باعث تمایز داستان ها از یکدیگر می شود، حتی وقتی داستان ها ظاهرا درباره ی ایده ها و مفاهیمی یکسان باشند.</p><p>برای درک بهتر «آرک داستانی»، می توان آن را مشابه با ساختار یک نمایشنامه ی ساده در نظر گرفت. در این قالب، سه بخش (یا پرده) برای روایت داستان وجود دارد. در پرده ی اول، نویسنده مخاطبین را با شخصیت ها، محیط و ریشه های کشمکش اصلی آشنا می کند. در پرده ی دوم، شخصیت ها تغییر می کنند و نسبت به کشمکش ها و شرایط حاکم واکنش نشان می دهند. آن ها همچنین تلاش برای حل کردن مشکل اصلی را در این بخش آغاز می کنند. در پرده ی سوم نیز، شخصیت ها مشکل اصلی را از میان برمی دارند و داستان پایان می یابد.</p><p> </p><p> </p><h4><strong>تفاوت میان «آرک داستانی» و «پیرنگ»</strong></h4><p></p><p>طرح داستانی یا «<strong>پیرنگ</strong>» از تک تک رویدادهای درون داستان شکل می گیرد، در حالی که «<strong>آرک داستانی</strong>» در واقع چگونگی توالی آن رویدادها را نشان می دهد. تصور کنید هر صحنه از داستان شما، روی کارتی کوچک خلاصه شده است: کل دسته ی کارت ها، پیرنگ داستان است اما توالی و ترتیبی که کارت ها را قبل و بعد از یکدیگر قرار داده، «<strong>آرک داستانی</strong>» است.</p><p>از همین رو، دقت کردن به این عنصر بسیار مهم است. چه می شود اگر نخستین صحنه ای که خلق کرده اید، تأثیر بیشتری داشته باشد اگر در میانه ی داستان به کار رود؟ نظم بخشیدن به پیرنگ و تبدیل آن به یک «آرک داستانیِ» منسجم به مخاطبین کمک می کند که به مؤثرترین شکل در داستان حرکت کنند و از آن لذت ببرند. اگر «پیرنگ» را اسکلت داستان در نظر بگیریم، «آرک داستانی» ستون مهره ها خواهد بود—خطی مرکزی که نشانگر روند پیشروی «پیرنگ» از ابتدا تا انتها است.</p><p> </p><p> </p><h4><strong>تفاوت میان «آرک داستانی» و «آرک شخصیت»</strong></h4><p></p><p>همانطور که از نام این دو مشخص است، «آرک داستانی» در واقع «پیرنگ» را در مقیاسی بزرگ و کلی نشان می دهد در حالی که «آرک شخصیت»، نشانگر سفر درونی هر کاراکتر هنگام رقم خوردن «پیرنگ» است. یکی دیگر از نقاط تمایزِ مشخصِ این دو، این است که «آرک داستانی» عوامل بیرونی دارد و «آرک شخصیت» عوامل درونی؛ و هر کدام از کاراکترهای اصلی (و حتی گاهی اوقات کاراکترهای ثانویه)، «آرک شخصیت» مختص به خودشان را دارند.</p><p>با این وجود، «آرک داستانی» و «آرک شخصیت» همیشه رابطه ای دوطرفه با هم دارند. هر نقطه ی مهم در «آرک داستانی» باید شخصیت ها را به اهداف و خواسته هایشان نزدیکتر، و یا دورتر، سازد. شرایط و کشمکش هایی که شخصیت ها با آن مواجه می شوند، بخشی از «آرک داستانی» است اما شیوه ی واکنش کاراکترها به این شرایط و تغییرات صورت گرفته در آن ها در نتیجه ی این کشمکش ها، در قلمرو «آرک شخصیت» قرار می گیرد.</p><p> </p><p> </p><h4><strong>چگونه «آرک داستانی» خلق کنیم؟</strong></h4><p></p><p>در سال 1863، رمان نویسی به نام «<strong>گوستاو فرایتاگ</strong>» الگوهای رایج در پیرنگ داستان ها را مورد مطالعه قرار داد. او این ایده را مطرح کرد که هر «آرک داستانی» شامل 5 مرحله ی دراماتیک است: «مقدمه»، «جریان خیزنده»، «اوج»، «جریان کاهنده»، و «پایان». این الگو به خاطر شکل صعودی و نزولی خود، «هرم فرایتاگ» نام گرفته است.</p><p> </p><p> </p><h4><strong>مقدمه</strong></h4><p></p><p>این مرحله در واقع همان «پرده ی اول» در الگوی سه مرحله ایِ نمایشنامه ها است. نویسنده در این بخش، کارهای مهم زیادی را به انجام می رساند: آغاز داستان، معرفی شخصیت ها، کاشتن بذرهای کشمکش ها، و ارائه ی میزانی کافی از پیشینه ی رویدادها، به این منظور که مخاطبین کاملا در جریان اتفاقاتی که رقم می خورد، قرار بگیرند. مخاطبین پس از خواندن مقدمه ی داستان شما باید بتوانند (به حدود مختلف) به این سوالات پاسخ دهند: شخصیت ها چه نوع افرادی هستند؟ چگونه می توان میان آن ها تمایز قائل شد؟ داستان کجا و در کدام دوره ی زمانی اتفاق می افتد؟ لحن کلی داستان چگونه است؟</p><p>اما همیشه به خاطر داشته باشید که از قاعده ی «نشان دادن، به جای گفتن» استفاده کنید، و مرحله ی «مقدمه» را با سرازیر کردن مقدار زیادی از اطلاعات بر سر مخاطبین اشتباه نگیرید! حتی وقتی «تالکین» مشغول معرفی تعداد زیادی از کاراکترها در کتاب «هابیت» است، یک مهمانی پر سر و صدا در پس زمینه در حال رقم خوردن است و شخصیت «بیلبو» را می بینیم که در حال تلاش برای پذیرایی از مهمان هاست. مخاطبین تنها زمانی به اطلاعات پس زمینه توجه نشان می دهند که این اطلاعات، آن ها را از اصل ماجرا و «پیرنگ» دور نسازد. اگر می خواهید مخاطبین به پیشروی در داستان ادامه دهند، باید میان توصیف رویدادها و ارائه ی اطلاعات، تعادل ایجاد کنید.</p><p> </p><p></p><p></p><p> </p><p> </p><h4><strong>جریان خیزنده</strong></h4><p></p><p>داستان های خوب همیشه پیچ و خم های جذابی دارند. جریان یا رویداد خیزنده معمولا با جرقه ی یک اتفاق مشخص آغاز می شود. این اتفاق مشخص، همان لحظه ای است که «رومئو»، «جولیت» را می بیند، یا همان زمانی که «پریم»، خواهر «کتنیس» در کتاب «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/book/366-the-hunger-games" target="_blank">عطش مبارزه</a></strong>»، برای حضور در نبرد مرگبار انتخاب می شود. شرایط هر چه که باشد، این رویداد جرقهمانند باعث می شود مجموعه ای از اتفاقات رقم بخورد و شرایط لازم برای پیشروی ادامه ی داستان مهیا شود.</p><p>نویسندگان در این مرحله، وظایف مهم و مشخصی دارند: توسعه ی کاراکترها و همچنین شکل دادن روابط میان آن ها، بالا بردن سطح کشمکش و خلق تنش. در داستان «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/book/20446-murder-on-the-orient-express" target="_blank">قتل در قطار سریع السیر شرق</a></strong>» اثر «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/profile/591-agatha-christie" target="_blank">آگاتا کریستی</a></strong>»، هر آنچه که پس از ورود «هرکول پوآرو» به قطار اتفاق می افتد، جریان خیزنده ی داستان را به وجود می آورد. این مرحله در این داستان، عملکردی دوگانه دارد: جریان خیزنده در این اثر نه تنها تنش در قطار را افزایش می دهد، بلکه باعث آشکار شدن روابط و انگیزه های مظنونین احتمالی برای مخاطبین می شود.</p><p> </p><p> </p><h4><strong>اوج</strong></h4><p></p><p>این مرحله، از هر آنچه که قبل از آن اتفاق افتاده استفاده می کند—خطوط داستانی، انگیزه ها، آرک های شخصیت—و تمام تنش داستان را یکجا به کار می گیرد. اوج، هم لحظه ی برملا شدن حقیقت برای پروتاگونیست است (اوج آرک شخصیت) و هم رویدادی است که «پیرنگ» را به مقصد از پیش تعیین شده می رساند (اوج آرک داستانی). وقتی سفرهای بیرونی و درونی به یکدیگر می رسند و به شکلی باورپذیر به هم پیوند می خورند، مخاطبین می توانند منتظر رسیدن یک نقطه ی اوج رضایت بخش باشند.</p><p>در طرف مقابل، یک اوج ضعیف باعث می شود مخاطبین از داستان ناامید شده، کتاب را در گوشه ای رها کنند، و حتی بدتر، دیگر هیچ وقت سراغ اثری از آن نویسنده نروند. به همین خاطر، اوج، مرحله ای بسیار مهم در ساختار «آرک داستانی» است.</p><p></p><p> </p><p></p><p></p><p> </p><p> </p><h4><strong>جریان کاهنده</strong></h4><p></p><p>تصور کنید موفق شده اید نطقه ی اوجی را خلق کنید که مخاطبین را از فرط هیجان به زمین میخکوب می کند. بعد از آن چه باید کرد؟ کار شما به هیچ وجه تمام نشده است چون نباید داستان را نیمه کاره و بدون مراحل نهایی به پایان برسانید. در عوض، باید از این قاعده ی کهن استفاده کنید: «آنچه بالا می رود، پایین نیز خواهد آمد.»</p><p>به عنوان نمونه فکر کنید داستان «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/book/14153-harry-potter-and-the-sorcerer-s-stone" target="_blank">هری پاتر و سنگ جادو</a></strong>» پس از نبرد نهایی «هری»، بدون هیچ توضیحی ناگهان به پایان می رسید؛ شکی نیست که در این صورت رضایت مخاطبین از داستان به شکل چشمگیری کاهش می یافت. در واقع نویسنده در مرحله ی «جریان کاهنده»، نتایج تلاش های پروتاگونیست را به مخاطبین نشان می دهد. همچنین، نویسندگان معمولا از این مرحله استفاده می کنند تا گره از پیرنگ های فرعی و کشمکش های حاشیه ای باز کنند. در کمدی های «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/profile/2203-william-shakespeare" target="_blank">ویلیام شکسپیر</a></strong>»، این همان مرحله ای است که شخصیت ها نیمه ی گمشده ی خود را پیدا می کنند. از این مرحله استفاده کنید تا همه ی مسائل و مشکلات باقی مانده را حل و فصل نمایید.</p><p> </p><p> </p><h4><strong>پایان</strong></h4><p></p><p>اکنون به آخرین مرحله از «آرک داستانی» رسیده اید. تمام گره های روایت گشوده شده و حالا مخاطبین می توانند پس از پشت سر گذاشتن ماجراجویی های فراوان، نفسی به راحتی بکشند! به عنوان نمونه ای برای کارکرد این مرحله، رمان های کارآگاهی سنتی را در نظر بگیرید. در پایان یک داستان کارآگاهی، شخصیت کارآگاه همه ی افراد را در اتاقی جمع می کند تا پرده از هویت عامل جنایت بردارد و همه چیز را توضیح دهد. اکنون سوال ها پاسخ یافته اند و تمام هدف ها به دست آمده اند، و مخاطبین می توانند با احساسی از رضایت، داستان شما را کنار بگذارند.</p><p> </p><p> </p><p> </p><h4><strong>آیا «هرم فرایتاگ» در همه ی داستان ها کارایی دارد؟</strong></h4><p></p><p>تاریخ داستان سرایی، پر از آثاری است که از قواعد مرسوم فاصله گرفته اند. کتاب «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/book/445-on-the-road" target="_blank">در جاده</a></strong>» اثر «جک کروآک» تقریبا هیچ «آرک داستانی» ندارد در حالی که کتاب «<strong>کشتن مرغ مقلد</strong>» اثر «هارپر لی»، دو «آرک داستانی» را به مخاطبین معرفی می کند. کتاب «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/book/435-the-trial" target="_blank">محاکمه</a></strong>» اثر «فرانتس کافکا» به جای مرحله ی «اوج»، یک «ضد اوج» کامل را در خود جای داده و کتاب «<strong><a href="https://www.iranketab.ir/book/447-the-catcher-in-the-rye" target="_blank">ناطور دشت</a></strong>» اثر «جی دی سلینجر»، داستان جذاب خود را به شکلی ناگهانی و تقریبا بدون مرحله ی «پایان» به اتمام می رساند.</p><p> </p><p> </p><p></p><p></p><p> </p><p> </p><p>در نهایت باید گفت که فرصت های زیادی برای کاوش و خلق تجربه های جدید در «آرک داستانی» وجود دارد. بر هم زدن توقعات مخاطبین، همیشه ایده ی بدی نیست اما انجام موفقیت آمیز این کار، بدون تردید نیازمند داشتن درکی درست از «آرک داستانی» سنتی و مرسوم است.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Thumbelina, post: 126874, member: 3925"] [HEADING=2]این آرک (یا کمان) از رویدادهای درون داستان شکل می گیرد و همچنین، ضرباهنگ قصه را نیز تعیین می کند.[/HEADING] «[B]آرک داستانی[/B]» یا «[B]قوس روایی[/B]» عنصری بسیار مهم است که به ساختار و شکل داستان اشاره دارد. این آرک (یا کمان) از رویدادهای درون داستان شما—توالیِ اتفاقات در طرح داستانی—شکل می گیرد و همچنین، ضرباهنگ قصه را نیز تعیین می کند. اگر می خواهید مخاطبین را از ابتدا تا انتها به داستان خود مجذوب نگه دارید و یک پایان بندی رضایت بخش را برای آن ها به تصویر بکشید، داشتن یک «[B]آرک داستانی[/B]» درست و قابل قبول، کاملا ضروری است. [HEADING=3][B]«آرک داستانی» چیست؟[/B][/HEADING] «[B]قوس روایی[/B]» عبارتی است که روند پیشروی کامل یک داستان را توصیف می کند. هر داستان، دارای بخش هایی مشخص است: یک آغاز نسبتا آرام، میانه ای که تنش، کشمکش های شخصیت ها و ضرباهنگ داستان در آن به اوج می رسد، و پایانی که کشمکش اصلی قصه در آن حل و فصل می شود. احتمالا با یکی از نمونه های کلاسیک «[B]آرک داستانی[/B]» آشنا هستید: پسر، دختر را ملاقات می کند، او را از دست می دهد و در نهایت دوباره به دست می آورد. البته این نمونه بیش از اندازه ساده به نظر می رسد، که همین گونه هم هست. اضافه کردن پیچیدگی ها و جنبه های مختلف به یک «آرک داستانیِ» ساده و پایه ای، بخشی مهم از چیزی است که باعث تمایز داستان ها از یکدیگر می شود، حتی وقتی داستان ها ظاهرا درباره ی ایده ها و مفاهیمی یکسان باشند. برای درک بهتر «آرک داستانی»، می توان آن را مشابه با ساختار یک نمایشنامه ی ساده در نظر گرفت. در این قالب، سه بخش (یا پرده) برای روایت داستان وجود دارد. در پرده ی اول، نویسنده مخاطبین را با شخصیت ها، محیط و ریشه های کشمکش اصلی آشنا می کند. در پرده ی دوم، شخصیت ها تغییر می کنند و نسبت به کشمکش ها و شرایط حاکم واکنش نشان می دهند. آن ها همچنین تلاش برای حل کردن مشکل اصلی را در این بخش آغاز می کنند. در پرده ی سوم نیز، شخصیت ها مشکل اصلی را از میان برمی دارند و داستان پایان می یابد. [HEADING=3][B]تفاوت میان «آرک داستانی» و «پیرنگ»[/B][/HEADING] طرح داستانی یا «[B]پیرنگ[/B]» از تک تک رویدادهای درون داستان شکل می گیرد، در حالی که «[B]آرک داستانی[/B]» در واقع چگونگی توالی آن رویدادها را نشان می دهد. تصور کنید هر صحنه از داستان شما، روی کارتی کوچک خلاصه شده است: کل دسته ی کارت ها، پیرنگ داستان است اما توالی و ترتیبی که کارت ها را قبل و بعد از یکدیگر قرار داده، «[B]آرک داستانی[/B]» است. از همین رو، دقت کردن به این عنصر بسیار مهم است. چه می شود اگر نخستین صحنه ای که خلق کرده اید، تأثیر بیشتری داشته باشد اگر در میانه ی داستان به کار رود؟ نظم بخشیدن به پیرنگ و تبدیل آن به یک «آرک داستانیِ» منسجم به مخاطبین کمک می کند که به مؤثرترین شکل در داستان حرکت کنند و از آن لذت ببرند. اگر «پیرنگ» را اسکلت داستان در نظر بگیریم، «آرک داستانی» ستون مهره ها خواهد بود—خطی مرکزی که نشانگر روند پیشروی «پیرنگ» از ابتدا تا انتها است. [HEADING=3][B]تفاوت میان «آرک داستانی» و «آرک شخصیت»[/B][/HEADING] همانطور که از نام این دو مشخص است، «آرک داستانی» در واقع «پیرنگ» را در مقیاسی بزرگ و کلی نشان می دهد در حالی که «آرک شخصیت»، نشانگر سفر درونی هر کاراکتر هنگام رقم خوردن «پیرنگ» است. یکی دیگر از نقاط تمایزِ مشخصِ این دو، این است که «آرک داستانی» عوامل بیرونی دارد و «آرک شخصیت» عوامل درونی؛ و هر کدام از کاراکترهای اصلی (و حتی گاهی اوقات کاراکترهای ثانویه)، «آرک شخصیت» مختص به خودشان را دارند. با این وجود، «آرک داستانی» و «آرک شخصیت» همیشه رابطه ای دوطرفه با هم دارند. هر نقطه ی مهم در «آرک داستانی» باید شخصیت ها را به اهداف و خواسته هایشان نزدیکتر، و یا دورتر، سازد. شرایط و کشمکش هایی که شخصیت ها با آن مواجه می شوند، بخشی از «آرک داستانی» است اما شیوه ی واکنش کاراکترها به این شرایط و تغییرات صورت گرفته در آن ها در نتیجه ی این کشمکش ها، در قلمرو «آرک شخصیت» قرار می گیرد. [HEADING=3][B]چگونه «آرک داستانی» خلق کنیم؟[/B][/HEADING] در سال 1863، رمان نویسی به نام «[B]گوستاو فرایتاگ[/B]» الگوهای رایج در پیرنگ داستان ها را مورد مطالعه قرار داد. او این ایده را مطرح کرد که هر «آرک داستانی» شامل 5 مرحله ی دراماتیک است: «مقدمه»، «جریان خیزنده»، «اوج»، «جریان کاهنده»، و «پایان». این الگو به خاطر شکل صعودی و نزولی خود، «هرم فرایتاگ» نام گرفته است. [HEADING=3][B]مقدمه[/B][/HEADING] این مرحله در واقع همان «پرده ی اول» در الگوی سه مرحله ایِ نمایشنامه ها است. نویسنده در این بخش، کارهای مهم زیادی را به انجام می رساند: آغاز داستان، معرفی شخصیت ها، کاشتن بذرهای کشمکش ها، و ارائه ی میزانی کافی از پیشینه ی رویدادها، به این منظور که مخاطبین کاملا در جریان اتفاقاتی که رقم می خورد، قرار بگیرند. مخاطبین پس از خواندن مقدمه ی داستان شما باید بتوانند (به حدود مختلف) به این سوالات پاسخ دهند: شخصیت ها چه نوع افرادی هستند؟ چگونه می توان میان آن ها تمایز قائل شد؟ داستان کجا و در کدام دوره ی زمانی اتفاق می افتد؟ لحن کلی داستان چگونه است؟ اما همیشه به خاطر داشته باشید که از قاعده ی «نشان دادن، به جای گفتن» استفاده کنید، و مرحله ی «مقدمه» را با سرازیر کردن مقدار زیادی از اطلاعات بر سر مخاطبین اشتباه نگیرید! حتی وقتی «تالکین» مشغول معرفی تعداد زیادی از کاراکترها در کتاب «هابیت» است، یک مهمانی پر سر و صدا در پس زمینه در حال رقم خوردن است و شخصیت «بیلبو» را می بینیم که در حال تلاش برای پذیرایی از مهمان هاست. مخاطبین تنها زمانی به اطلاعات پس زمینه توجه نشان می دهند که این اطلاعات، آن ها را از اصل ماجرا و «پیرنگ» دور نسازد. اگر می خواهید مخاطبین به پیشروی در داستان ادامه دهند، باید میان توصیف رویدادها و ارائه ی اطلاعات، تعادل ایجاد کنید. [HEADING=3][B]جریان خیزنده[/B][/HEADING] داستان های خوب همیشه پیچ و خم های جذابی دارند. جریان یا رویداد خیزنده معمولا با جرقه ی یک اتفاق مشخص آغاز می شود. این اتفاق مشخص، همان لحظه ای است که «رومئو»، «جولیت» را می بیند، یا همان زمانی که «پریم»، خواهر «کتنیس» در کتاب «[B][URL='https://www.iranketab.ir/book/366-the-hunger-games']عطش مبارزه[/URL][/B]»، برای حضور در نبرد مرگبار انتخاب می شود. شرایط هر چه که باشد، این رویداد جرقهمانند باعث می شود مجموعه ای از اتفاقات رقم بخورد و شرایط لازم برای پیشروی ادامه ی داستان مهیا شود. نویسندگان در این مرحله، وظایف مهم و مشخصی دارند: توسعه ی کاراکترها و همچنین شکل دادن روابط میان آن ها، بالا بردن سطح کشمکش و خلق تنش. در داستان «[B][URL='https://www.iranketab.ir/book/20446-murder-on-the-orient-express']قتل در قطار سریع السیر شرق[/URL][/B]» اثر «[B][URL='https://www.iranketab.ir/profile/591-agatha-christie']آگاتا کریستی[/URL][/B]»، هر آنچه که پس از ورود «هرکول پوآرو» به قطار اتفاق می افتد، جریان خیزنده ی داستان را به وجود می آورد. این مرحله در این داستان، عملکردی دوگانه دارد: جریان خیزنده در این اثر نه تنها تنش در قطار را افزایش می دهد، بلکه باعث آشکار شدن روابط و انگیزه های مظنونین احتمالی برای مخاطبین می شود. [HEADING=3][B]اوج[/B][/HEADING] این مرحله، از هر آنچه که قبل از آن اتفاق افتاده استفاده می کند—خطوط داستانی، انگیزه ها، آرک های شخصیت—و تمام تنش داستان را یکجا به کار می گیرد. اوج، هم لحظه ی برملا شدن حقیقت برای پروتاگونیست است (اوج آرک شخصیت) و هم رویدادی است که «پیرنگ» را به مقصد از پیش تعیین شده می رساند (اوج آرک داستانی). وقتی سفرهای بیرونی و درونی به یکدیگر می رسند و به شکلی باورپذیر به هم پیوند می خورند، مخاطبین می توانند منتظر رسیدن یک نقطه ی اوج رضایت بخش باشند. در طرف مقابل، یک اوج ضعیف باعث می شود مخاطبین از داستان ناامید شده، کتاب را در گوشه ای رها کنند، و حتی بدتر، دیگر هیچ وقت سراغ اثری از آن نویسنده نروند. به همین خاطر، اوج، مرحله ای بسیار مهم در ساختار «آرک داستانی» است. [HEADING=3][B]جریان کاهنده[/B][/HEADING] تصور کنید موفق شده اید نطقه ی اوجی را خلق کنید که مخاطبین را از فرط هیجان به زمین میخکوب می کند. بعد از آن چه باید کرد؟ کار شما به هیچ وجه تمام نشده است چون نباید داستان را نیمه کاره و بدون مراحل نهایی به پایان برسانید. در عوض، باید از این قاعده ی کهن استفاده کنید: «آنچه بالا می رود، پایین نیز خواهد آمد.» به عنوان نمونه فکر کنید داستان «[B][URL='https://www.iranketab.ir/book/14153-harry-potter-and-the-sorcerer-s-stone']هری پاتر و سنگ جادو[/URL][/B]» پس از نبرد نهایی «هری»، بدون هیچ توضیحی ناگهان به پایان می رسید؛ شکی نیست که در این صورت رضایت مخاطبین از داستان به شکل چشمگیری کاهش می یافت. در واقع نویسنده در مرحله ی «جریان کاهنده»، نتایج تلاش های پروتاگونیست را به مخاطبین نشان می دهد. همچنین، نویسندگان معمولا از این مرحله استفاده می کنند تا گره از پیرنگ های فرعی و کشمکش های حاشیه ای باز کنند. در کمدی های «[B][URL='https://www.iranketab.ir/profile/2203-william-shakespeare']ویلیام شکسپیر[/URL][/B]»، این همان مرحله ای است که شخصیت ها نیمه ی گمشده ی خود را پیدا می کنند. از این مرحله استفاده کنید تا همه ی مسائل و مشکلات باقی مانده را حل و فصل نمایید. [HEADING=3][B]پایان[/B][/HEADING] اکنون به آخرین مرحله از «آرک داستانی» رسیده اید. تمام گره های روایت گشوده شده و حالا مخاطبین می توانند پس از پشت سر گذاشتن ماجراجویی های فراوان، نفسی به راحتی بکشند! به عنوان نمونه ای برای کارکرد این مرحله، رمان های کارآگاهی سنتی را در نظر بگیرید. در پایان یک داستان کارآگاهی، شخصیت کارآگاه همه ی افراد را در اتاقی جمع می کند تا پرده از هویت عامل جنایت بردارد و همه چیز را توضیح دهد. اکنون سوال ها پاسخ یافته اند و تمام هدف ها به دست آمده اند، و مخاطبین می توانند با احساسی از رضایت، داستان شما را کنار بگذارند. [HEADING=3][B]آیا «هرم فرایتاگ» در همه ی داستان ها کارایی دارد؟[/B][/HEADING] تاریخ داستان سرایی، پر از آثاری است که از قواعد مرسوم فاصله گرفته اند. کتاب «[B][URL='https://www.iranketab.ir/book/445-on-the-road']در جاده[/URL][/B]» اثر «جک کروآک» تقریبا هیچ «آرک داستانی» ندارد در حالی که کتاب «[B]کشتن مرغ مقلد[/B]» اثر «هارپر لی»، دو «آرک داستانی» را به مخاطبین معرفی می کند. کتاب «[B][URL='https://www.iranketab.ir/book/435-the-trial']محاکمه[/URL][/B]» اثر «فرانتس کافکا» به جای مرحله ی «اوج»، یک «ضد اوج» کامل را در خود جای داده و کتاب «[B][URL='https://www.iranketab.ir/book/447-the-catcher-in-the-rye']ناطور دشت[/URL][/B]» اثر «جی دی سلینجر»، داستان جذاب خود را به شکلی ناگهانی و تقریبا بدون مرحله ی «پایان» به اتمام می رساند. در نهایت باید گفت که فرصت های زیادی برای کاوش و خلق تجربه های جدید در «آرک داستانی» وجود دارد. بر هم زدن توقعات مخاطبین، همیشه ایده ی بدی نیست اما انجام موفقیت آمیز این کار، بدون تردید نیازمند داشتن درکی درست از «آرک داستانی» سنتی و مرسوم است. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
آشنایی با ساختار روایت و «آرک داستانی»
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین