انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
★پیدا کردن رمانهای بینام★
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Baranam" data-source="post: 98207" data-attributes="member: 3054"><p>سلام یه رمانی بود دختره باباش معتاد بود و مامانش کار میکرد پول موادش میداد پسره هم یه زن داشته لاغر استخونی که کلا پیش هم نبودن به دلایلی که یادم نیست باهم ازدواج کردن و علاقه ای به هم نداشتن میخواستن طلاق بگیرن زنش هم آدم خوبی نبوده اخلاقش رفتارش خوب نبوده</p><p>نمیدونم چی شد دختره با پسره داستان باهم اشنا شدن(فکر کنم دختره دانشجو بوده و پسره استادش بود بازم نمیدونم)ولی یادمه مادربزرگ پسره حافظش زیاد خوب نبود این دو تا رو یه جا میبینه یادم نیست چه جوری و به چه علت پیش هم در یک مکان بودن مادربزرگه میگه تو عروس منی و همین الان باید بیای بریم خونه .</p><p> خوانواده پسره هم از دختره میخوان نامزده پسره بشه یه مدت ، مادربزرگه هم بعدا به دختره میگه من میدونم تو زنش نیستی ولی چون از اون دختره لاغر و استخونی خوشمون نمیومد گفتم تو باید زنش بشی تو خیلیدختره خوبی هستی راستی دخترعموی پسره هم ، پسره رو دوسش داره و خیلی آویزونه این دختره هم حرصش در میاره جلوی دخترعموش همو می،ب،وس،ن بغل میکنن یه قسمت دیگشم یادم که باباش مامانشو کتک زد (باباش هر چند وقت درمیون میرفت خونه پول مواد میگرفت) دختره اونموقع خونه پسره بود ،باهم میرن مادره رو میبرن بیمارستان دختره مادرشو خیلی دوست داشت و حالش خوب نبود پسره بهش دلداری میداد</p><p>یه چیزه دیگش رو هم یادمه اول رمان دختره زن استخونی و لاغر پسره رو دنبال میکنه میبینه رفت تو یه خونه ویلایی از دیوار خونه بالا میره و فیلم میگره ازش ، میخواد برگرده خونش یه مشکل پیش میاد برای ماشینش، نمیدونست چیکار کنه مجبور میشه زنگ بزنه به پسره که بیاد.</p><p> پسره زنشو طلاق میده و با دختره ازدواج میکنه </p><p>نمیدونم دقیقا درست گفتم موضوعش رو یا نه ولی تا اونجا که یادم بود گفتم .اگه میدونید ممنون میشم بگید</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Baranam, post: 98207, member: 3054"] سلام یه رمانی بود دختره باباش معتاد بود و مامانش کار میکرد پول موادش میداد پسره هم یه زن داشته لاغر استخونی که کلا پیش هم نبودن به دلایلی که یادم نیست باهم ازدواج کردن و علاقه ای به هم نداشتن میخواستن طلاق بگیرن زنش هم آدم خوبی نبوده اخلاقش رفتارش خوب نبوده نمیدونم چی شد دختره با پسره داستان باهم اشنا شدن(فکر کنم دختره دانشجو بوده و پسره استادش بود بازم نمیدونم)ولی یادمه مادربزرگ پسره حافظش زیاد خوب نبود این دو تا رو یه جا میبینه یادم نیست چه جوری و به چه علت پیش هم در یک مکان بودن مادربزرگه میگه تو عروس منی و همین الان باید بیای بریم خونه . خوانواده پسره هم از دختره میخوان نامزده پسره بشه یه مدت ، مادربزرگه هم بعدا به دختره میگه من میدونم تو زنش نیستی ولی چون از اون دختره لاغر و استخونی خوشمون نمیومد گفتم تو باید زنش بشی تو خیلیدختره خوبی هستی راستی دخترعموی پسره هم ، پسره رو دوسش داره و خیلی آویزونه این دختره هم حرصش در میاره جلوی دخترعموش همو می،ب،وس،ن بغل میکنن یه قسمت دیگشم یادم که باباش مامانشو کتک زد (باباش هر چند وقت درمیون میرفت خونه پول مواد میگرفت) دختره اونموقع خونه پسره بود ،باهم میرن مادره رو میبرن بیمارستان دختره مادرشو خیلی دوست داشت و حالش خوب نبود پسره بهش دلداری میداد یه چیزه دیگش رو هم یادمه اول رمان دختره زن استخونی و لاغر پسره رو دنبال میکنه میبینه رفت تو یه خونه ویلایی از دیوار خونه بالا میره و فیلم میگره ازش ، میخواد برگرده خونش یه مشکل پیش میاد برای ماشینش، نمیدونست چیکار کنه مجبور میشه زنگ بزنه به پسره که بیاد. پسره زنشو طلاق میده و با دختره ازدواج میکنه نمیدونم دقیقا درست گفتم موضوعش رو یا نه ولی تا اونجا که یادم بود گفتم .اگه میدونید ممنون میشم بگید [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین