انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
کتاب کلکسیونر عطر نوشته کتلین تسارو
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Thumbelina" data-source="post: 114525" data-attributes="member: 3925"><p><strong>بخشی از کتاب</strong></p><p>شادمان و خسته، دختران به طبقۀ پایین رفتند، از بخش وسایل جانبی گذشتند، از میان کیفدستیها و سرانجام در مسیرشان به خروج برای جستوجوی تاکسی، به بخش آرایشی رفتند.</p><p></p><p>گریس جلوی پیشخوان با ردیفی از بطریهای عطر، مکث کرد. یک بطری بهطور خاص چشمش را گرفت. گرد بود، پر با مایعی کهربایی تیره و با سرپوشی طلایی تزیین شده بود. بطریای بود که با آن آشنا بود، اما هرگز واقعاً به آن نگاه نکرده بود.</p><p></p><p>گریس ایستاد و آن را برداشت.</p><p></p><p>مالوری گفت: «اوه، آن را دوست دارم. گناه من... مادرم عادت داشت آن را بزند.» بازویش را دراز کرد. «اینجا کمی بزن، برای یادآوری روزهای قدیمی... »</p><p></p><p>گریس کمی روی مچ مالوری اسپری کرد. «قوی است... »</p><p></p><p>«میدانم. مامان همیشه آن را در موقعیتهای خاص میزد.» مچش را بالا برد و بویید. «حالا که به آن فکر میکنم، میبینم باعث سردردم میشد.»</p><p></p><p>«این یکی از عطرهای مادام زِد است.»</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Thumbelina, post: 114525, member: 3925"] [B]بخشی از کتاب[/B] شادمان و خسته، دختران به طبقۀ پایین رفتند، از بخش وسایل جانبی گذشتند، از میان کیفدستیها و سرانجام در مسیرشان به خروج برای جستوجوی تاکسی، به بخش آرایشی رفتند. گریس جلوی پیشخوان با ردیفی از بطریهای عطر، مکث کرد. یک بطری بهطور خاص چشمش را گرفت. گرد بود، پر با مایعی کهربایی تیره و با سرپوشی طلایی تزیین شده بود. بطریای بود که با آن آشنا بود، اما هرگز واقعاً به آن نگاه نکرده بود. گریس ایستاد و آن را برداشت. مالوری گفت: «اوه، آن را دوست دارم. گناه من... مادرم عادت داشت آن را بزند.» بازویش را دراز کرد. «اینجا کمی بزن، برای یادآوری روزهای قدیمی... » گریس کمی روی مچ مالوری اسپری کرد. «قوی است... » «میدانم. مامان همیشه آن را در موقعیتهای خاص میزد.» مچش را بالا برد و بویید. «حالا که به آن فکر میکنم، میبینم باعث سردردم میشد.» «این یکی از عطرهای مادام زِد است.» [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
کتاب کلکسیونر عطر نوشته کتلین تسارو
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین