انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد | اودت
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote=". MaHta ." data-source="post: 59785" data-attributes="member: 777"><p><h2><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">فیلم اقتباس شده از کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد:</span></span></h2><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">براساس این کتاب فیلمی با همین نام و در همان زمان ساخته شد که چندین جایزه را نیز از آن خود کرد.</span></span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px"></span></span></p><h2><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد به چه کسانی پیشنهاد میشود؟</span></span></h2><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">اگر به داستانهای تاریخی و خاطرات مربوط به جنگ جهانی دوم علاقهمند هستید و داستانهای جاسوسی برایتان از جذابیت خاصی برخوردارند، این کتاب برای شماست.</span></span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px"></span></span></p><h2><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">با جرارد تیکل بیشتر آشنا شویم:</span></span></h2><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">جرارد تیکل (Jerrard Tickell) در دوبلین متولد شد و از سال 1919 تا 1922 در مدرسههای گیت لندن تحصیل کرد. او به خاطر رمانهای تاریخی جنگ جهانی دوم به شهرت رسید. در سال 1940 به سپاه خدمات ارتش سلطنتی پیوست. بین سالهای 1943 تا 1945 وظایف رسمی وی را به آفریقا، خاورمیانه، واشنگتن دی سی، کانادا، هند و اروپا برد. او با نویسنده و محقق روانشناسی "رنه هاینز" دختر برجستهی اخلاق اجتماعی انگلیسی ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. تیکل 21 رمان نوشت. از جمله پرفروشترین آنها "ملاقات با زهره" نام دارد و کتاب "خاطرات اودت روایتی از اسکادران ماه" از آثار اوست. او خلبان رسمی وینستون چرچیل نخستوزیر وقت انگلیس بود و در کلیه مراحل جنگ شاهد و ناظر بوده است.</span></span></p><h2><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">در بخشی از کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد میخوانیم:</span></span></h2><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">اودت دختر کمحرف و ساکتی بود. به اسب و موسیقی علاقه وافری داشت. ترکیب اسبهای اصیل با آهنگهای بتهوون کار عجیبی بود ولی هر یک به تنهایی میتواند به خوبی نیاز روحی یک فرد را برآورده سازد. دیدن اسبی که میتاخت او را خوشحال میکرد چون چابک، زیبا و قوی بود و در سمهای تندرو اسب آهنگ موسیقی به گوش میخورد. از طرف دیگر پیانو و سیمهای ویلون او را تسکین میداد ولی در حدود دو سال او از یکی از این نعمتها محروم شد و فقط با یکی از آنها ساخت.</span></span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px"></span></span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">درست در آستانه هشت سالگی اودت نابینا شد. دنیایی که میشناخت، به تاریکی مبدل گردید و فقط در پرده ضعیف ذهنش میتوانست ببیند که اسبهای محبوبش یورتمه میروند یا در زیر آفتاب سرشان را به اطراف حرکت میدهند و آرام آرام شروع به دویدن میکنند و بعد با سرعت میتازند. او مدتها آرامش نداشت ولی بعد کمکم قوهی شنواییش قدرت زیادی یافت به طوری که نابیناییش را جبران میکرد و در آن وقت بود که میفهمید چه چیزهایی را از راه گوش آموخته است. خیالبافیهایش ریتم والس شوپن را به خود گرفت و نوک انگشتانش - که حساسیت زیادی به دست آورده بودند و هرگز از بین نرفت - با آهنگ موسیقی موزارت به رقص درمیآمدند.</span></span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px"></span></span></p><p><span style="font-family: 'Parastoo'"><span style="font-size: 15px">در اثر ادراکی قوی که به علت کوری نصیبش شده بود، اودت کمکم به نابینایی خو گرفت ولی روزی مادربزرگش او را نزد پیرمرد مفلوکی که در یکی از خیابانهای فقیرنشین ساکن بود برد. پیرمرد داروهای بدبویی از گیاهان مختلف میساخت و با آن بیماران را معالجه میکرد. متخصصین از درمان اودت عاجز مانده بودند، پیرمردی با یک کت کثیف چگونه میتوانست موفق شود؟ او پلک اودت را با انگشتان کثیفش بالا زد و از پشت عینک ترکخوردهاش به داخل چشمان او خیره شد و زیر لب حرفهایی زد و سوالاتی کرد و بالاخره شیشهای به دست مادام بریلی داد. چشمان کودک را با مایع درون شیشه شستشو میدادند.</span></span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE=". MaHta ., post: 59785, member: 777"] [HEADING=1][FONT=Parastoo][SIZE=15px]فیلم اقتباس شده از کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد:[/SIZE][/FONT][/HEADING] [FONT=Parastoo][SIZE=15px]براساس این کتاب فیلمی با همین نام و در همان زمان ساخته شد که چندین جایزه را نیز از آن خود کرد. [/SIZE][/FONT] [HEADING=1][FONT=Parastoo][SIZE=15px]کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد به چه کسانی پیشنهاد میشود؟[/SIZE][/FONT][/HEADING] [FONT=Parastoo][SIZE=15px]اگر به داستانهای تاریخی و خاطرات مربوط به جنگ جهانی دوم علاقهمند هستید و داستانهای جاسوسی برایتان از جذابیت خاصی برخوردارند، این کتاب برای شماست. [/SIZE][/FONT] [HEADING=1][FONT=Parastoo][SIZE=15px]با جرارد تیکل بیشتر آشنا شویم:[/SIZE][/FONT][/HEADING] [FONT=Parastoo][SIZE=15px]جرارد تیکل (Jerrard Tickell) در دوبلین متولد شد و از سال 1919 تا 1922 در مدرسههای گیت لندن تحصیل کرد. او به خاطر رمانهای تاریخی جنگ جهانی دوم به شهرت رسید. در سال 1940 به سپاه خدمات ارتش سلطنتی پیوست. بین سالهای 1943 تا 1945 وظایف رسمی وی را به آفریقا، خاورمیانه، واشنگتن دی سی، کانادا، هند و اروپا برد. او با نویسنده و محقق روانشناسی "رنه هاینز" دختر برجستهی اخلاق اجتماعی انگلیسی ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. تیکل 21 رمان نوشت. از جمله پرفروشترین آنها "ملاقات با زهره" نام دارد و کتاب "خاطرات اودت روایتی از اسکادران ماه" از آثار اوست. او خلبان رسمی وینستون چرچیل نخستوزیر وقت انگلیس بود و در کلیه مراحل جنگ شاهد و ناظر بوده است.[/SIZE][/FONT] [HEADING=1][FONT=Parastoo][SIZE=15px]در بخشی از کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد میخوانیم:[/SIZE][/FONT][/HEADING] [FONT=Parastoo][SIZE=15px]اودت دختر کمحرف و ساکتی بود. به اسب و موسیقی علاقه وافری داشت. ترکیب اسبهای اصیل با آهنگهای بتهوون کار عجیبی بود ولی هر یک به تنهایی میتواند به خوبی نیاز روحی یک فرد را برآورده سازد. دیدن اسبی که میتاخت او را خوشحال میکرد چون چابک، زیبا و قوی بود و در سمهای تندرو اسب آهنگ موسیقی به گوش میخورد. از طرف دیگر پیانو و سیمهای ویلون او را تسکین میداد ولی در حدود دو سال او از یکی از این نعمتها محروم شد و فقط با یکی از آنها ساخت. درست در آستانه هشت سالگی اودت نابینا شد. دنیایی که میشناخت، به تاریکی مبدل گردید و فقط در پرده ضعیف ذهنش میتوانست ببیند که اسبهای محبوبش یورتمه میروند یا در زیر آفتاب سرشان را به اطراف حرکت میدهند و آرام آرام شروع به دویدن میکنند و بعد با سرعت میتازند. او مدتها آرامش نداشت ولی بعد کمکم قوهی شنواییش قدرت زیادی یافت به طوری که نابیناییش را جبران میکرد و در آن وقت بود که میفهمید چه چیزهایی را از راه گوش آموخته است. خیالبافیهایش ریتم والس شوپن را به خود گرفت و نوک انگشتانش - که حساسیت زیادی به دست آورده بودند و هرگز از بین نرفت - با آهنگ موسیقی موزارت به رقص درمیآمدند. در اثر ادراکی قوی که به علت کوری نصیبش شده بود، اودت کمکم به نابینایی خو گرفت ولی روزی مادربزرگش او را نزد پیرمرد مفلوکی که در یکی از خیابانهای فقیرنشین ساکن بود برد. پیرمرد داروهای بدبویی از گیاهان مختلف میساخت و با آن بیماران را معالجه میکرد. متخصصین از درمان اودت عاجز مانده بودند، پیرمردی با یک کت کثیف چگونه میتوانست موفق شود؟ او پلک اودت را با انگشتان کثیفش بالا زد و از پشت عینک ترکخوردهاش به داخل چشمان او خیره شد و زیر لب حرفهایی زد و سوالاتی کرد و بالاخره شیشهای به دست مادام بریلی داد. چشمان کودک را با مایع درون شیشه شستشو میدادند.[/SIZE][/FONT] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
کتاب زنی که از جهنم زنده بیرون آمد | اودت
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین