انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
چند نکته برای فضاسازی در نوشته
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Thumbelina" data-source="post: 114937" data-attributes="member: 3925"><p>«پنجره را باز کردم اما به هر چه نگاه میکردم چیزی نمیدیدم. سرما به پهلوهام چنگ زده بود و دندانهام را قفل کرده بود. صدای گاه و بی گاه سگها هیچ معنایی در آن تاریکی نداشت. گاهی سرفهای میکردند، اعتراضی هم نداشتند. گویی بخشی از زندگی است؛ مثل نفس کشیدن، لاییدن، گریستن.</p><p></p><p>درختها از سی درجه زیر صفر قد کشیده بودند به امید اینکه آفتاب طلوع کند، به امید بهار که شاید بیاید، به امید پرندگان که شاید بخوانند و من هیچ امیدی نداشتم.»</p><p></p><p>تماماً مخصوص-عباس معروفی</p><p></p><p>سرما، تاریکی، دندانهای قفلشده، بیاعتنایی و نادیده گرفتن زیباییها حس ناامیدی را برایم زنده کرد.</p><p></p><p>سرتاسر کتاب تماماً مخصوص عباس معروفی پر بود از این فضاسازیها طوری که با او همراه میشدم در گریهها، شکستها، استیصال و خستگیها و انگار من هم در قطب شمال از سرما یخ زدهام.</p><p></p><p>برای همۀ ما پیش آمده وقتی میخواهیم خبر بد یا خوشی را به کسی بدهیم یا رویدادی را تعریف کنیم زمینهسازی میکنیم و یکباره وارد اصل موضوع نمیشویم.</p><p></p><p>در نوشتن هم ماجرا از همین قرار است. نویسنده برای اینکه کلام تأثیرگذارتری داشته باشد و بتواند مخاطب را با خود همراه کند فضای مناسبی را ایجاد میکند.</p><p></p><p>فضا سایهای است که داستان در اثر ترکیب عناصرش بر ذهن خواننده میافکند. بهاینترتیب خواننده با حالوهوای حاکم بر نوشته درمیآمیزد. یعنی با مقدمه فرق دارد.</p><p></p><p>برای فضاسازی مناسب و درگیر کننده معمولاً از شگردهای متنوعی استفاده میکنیم که سعی میکنم اینجا به چند مورد از آنهایی که برایم جذاب و کاربردیتر است نام ببرم.</p><p></p><p>حواس پنجگانه</p><p></p><p>استفاده از بوها، صداها، جلوههای بصری یا سایر چیزهایی که به حواس پنجگانۀ ما ربط دارند میتواند صحنههای آشنا و زندهای ایجاد کند. کافی است بدانیم برای نشان دادن چیزی که میخواهیم، نگرانی یا ترس یا عشق و شادی از کدام حواس میتوانیم بهره بگیریم. برای مثال ترس را با صدای به هم خوردن در یا در هم پیچیدن باد میان شاخههای درختان حس میکنیم.</p><p></p><p>تصویر</p><p></p><p>با داشتن یک تصویر مشخص در ذهن برای توصیف جزئیات آن قدرت بیشتری داریم؛ یعنی زمانی که فضای صحنه و شخصیتها در ذهن ما شفاف باشد در نشان دادن آن به مخاطب و استفاده از کلمات، حسها، عبارات و تجربههای مشابه موفقتریم.</p><p></p><p>تخیل</p><p></p><p>جهان خیالی خودمان را وارد زندگی روزمره کنیم. برای فضاسازی قرار نیست بهطور مستقیم همهچیز را بنویسیم. گاهی توصیف مکانهایی که تابهحال ندیدهایم مثل یک جزیرۀ دورافتاده، موزهای که تابهحال نرفتهایم، جادهای که در آن قدم نگذاشتهایم عضلات ذهن ما را تقویت میکند تا فضاهای بکرتر و زیباتری خلق کنیم.</p><p></p><p>آبوهوا</p><p></p><p>چیزی که در رمان تماماً مخصوص توجه مرا به خود جلب کرد استفاده از تغییرات آب و هوایی برای توصیف حالات و روحیات شخصیت اصلی بود. باران، مه، برف سنگین و طوفان شاید در شهری مثل برلین طبیعی باشد اما وقتی در جریان قصه قرار میگیریم متوجه میشویم که چقدر بورانی که از بیرون به داخل خانه کشیده میشود با فضای دل و ذهن شخصیت داستان هماهنگ است.</p><p></p><p>محدودیت</p><p></p><p>برای اینکه مخاطب خسته و دلزده نشود و خودش را در فضای آشفتۀ قصه گم نکند بهتر است توصیفات اضافه که کمکی به نوشته نمیکند را حذف کنیم. نیازی نیست چیزی که در ذهن داریم را موبهمو و نقطهبهنقطه پیش ببریم. یک محدودۀ مشخص را با توجه به ایدۀ مرکزی نوشته در نظر بگیریم و با توجه به آن کلمهها را برگزینیم و جزئیات بصری را شکل دهیم.</p><p></p><p>زمان</p><p></p><p>گردش میان زمانهای مختلف را با خواندن کتاب «شب طولانی تیزدندان» حس کردم. این مورد چنان مرا با قصه همراه کرد که نمیتوانستم لحظهای چشم از آن بردارم. وقتی وقایع مختلف را در فصلها و روزهای مختلف سال به تصویر میکشیم تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت و البته باید بین این رفتوآمدها هنرمندانه ارتباط برقرار کرد.</p><p></p><p>بازی با زبان</p><p></p><p>فضاسازی فقط شرح دادن نیست. برای توصیف بهتر انتخاب کلمههای مناسب، استفاده از عبارات و ترکیبهای بکر، کوتاه و بلند نوشتن جملهها با توجه به موضوع فضا، ساختار متن و… اهمیت دارد. همۀ اینها میتوانند روند و بار احساسی نوشته را تحت تأثیر قرار دهند. ساختن واژه برای توصیف آنچه در ذهن داریم خیلی لذتبخش است.</p><p></p><p>گفتگو</p><p></p><p>پیش میآید که برای توصیف شخصیتها یا ترسیم فضایی با مشکل مواجه شویم. گاهی در این مواردگفتگو راهگشا است. البته قبل از آن مطمئن شویم که گفتگو به پیش بردن موضوع اصلی کمک میکند.</p><p></p><p>علاوه بر اینها میتوان از تمام ابزارهای شاعرانه مثلاستعاره، نماد، تشبیه و… برای فضاسازی استفاده کرد.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Thumbelina, post: 114937, member: 3925"] «پنجره را باز کردم اما به هر چه نگاه میکردم چیزی نمیدیدم. سرما به پهلوهام چنگ زده بود و دندانهام را قفل کرده بود. صدای گاه و بی گاه سگها هیچ معنایی در آن تاریکی نداشت. گاهی سرفهای میکردند، اعتراضی هم نداشتند. گویی بخشی از زندگی است؛ مثل نفس کشیدن، لاییدن، گریستن. درختها از سی درجه زیر صفر قد کشیده بودند به امید اینکه آفتاب طلوع کند، به امید بهار که شاید بیاید، به امید پرندگان که شاید بخوانند و من هیچ امیدی نداشتم.» تماماً مخصوص-عباس معروفی سرما، تاریکی، دندانهای قفلشده، بیاعتنایی و نادیده گرفتن زیباییها حس ناامیدی را برایم زنده کرد. سرتاسر کتاب تماماً مخصوص عباس معروفی پر بود از این فضاسازیها طوری که با او همراه میشدم در گریهها، شکستها، استیصال و خستگیها و انگار من هم در قطب شمال از سرما یخ زدهام. برای همۀ ما پیش آمده وقتی میخواهیم خبر بد یا خوشی را به کسی بدهیم یا رویدادی را تعریف کنیم زمینهسازی میکنیم و یکباره وارد اصل موضوع نمیشویم. در نوشتن هم ماجرا از همین قرار است. نویسنده برای اینکه کلام تأثیرگذارتری داشته باشد و بتواند مخاطب را با خود همراه کند فضای مناسبی را ایجاد میکند. فضا سایهای است که داستان در اثر ترکیب عناصرش بر ذهن خواننده میافکند. بهاینترتیب خواننده با حالوهوای حاکم بر نوشته درمیآمیزد. یعنی با مقدمه فرق دارد. برای فضاسازی مناسب و درگیر کننده معمولاً از شگردهای متنوعی استفاده میکنیم که سعی میکنم اینجا به چند مورد از آنهایی که برایم جذاب و کاربردیتر است نام ببرم. حواس پنجگانه استفاده از بوها، صداها، جلوههای بصری یا سایر چیزهایی که به حواس پنجگانۀ ما ربط دارند میتواند صحنههای آشنا و زندهای ایجاد کند. کافی است بدانیم برای نشان دادن چیزی که میخواهیم، نگرانی یا ترس یا عشق و شادی از کدام حواس میتوانیم بهره بگیریم. برای مثال ترس را با صدای به هم خوردن در یا در هم پیچیدن باد میان شاخههای درختان حس میکنیم. تصویر با داشتن یک تصویر مشخص در ذهن برای توصیف جزئیات آن قدرت بیشتری داریم؛ یعنی زمانی که فضای صحنه و شخصیتها در ذهن ما شفاف باشد در نشان دادن آن به مخاطب و استفاده از کلمات، حسها، عبارات و تجربههای مشابه موفقتریم. تخیل جهان خیالی خودمان را وارد زندگی روزمره کنیم. برای فضاسازی قرار نیست بهطور مستقیم همهچیز را بنویسیم. گاهی توصیف مکانهایی که تابهحال ندیدهایم مثل یک جزیرۀ دورافتاده، موزهای که تابهحال نرفتهایم، جادهای که در آن قدم نگذاشتهایم عضلات ذهن ما را تقویت میکند تا فضاهای بکرتر و زیباتری خلق کنیم. آبوهوا چیزی که در رمان تماماً مخصوص توجه مرا به خود جلب کرد استفاده از تغییرات آب و هوایی برای توصیف حالات و روحیات شخصیت اصلی بود. باران، مه، برف سنگین و طوفان شاید در شهری مثل برلین طبیعی باشد اما وقتی در جریان قصه قرار میگیریم متوجه میشویم که چقدر بورانی که از بیرون به داخل خانه کشیده میشود با فضای دل و ذهن شخصیت داستان هماهنگ است. محدودیت برای اینکه مخاطب خسته و دلزده نشود و خودش را در فضای آشفتۀ قصه گم نکند بهتر است توصیفات اضافه که کمکی به نوشته نمیکند را حذف کنیم. نیازی نیست چیزی که در ذهن داریم را موبهمو و نقطهبهنقطه پیش ببریم. یک محدودۀ مشخص را با توجه به ایدۀ مرکزی نوشته در نظر بگیریم و با توجه به آن کلمهها را برگزینیم و جزئیات بصری را شکل دهیم. زمان گردش میان زمانهای مختلف را با خواندن کتاب «شب طولانی تیزدندان» حس کردم. این مورد چنان مرا با قصه همراه کرد که نمیتوانستم لحظهای چشم از آن بردارم. وقتی وقایع مختلف را در فصلها و روزهای مختلف سال به تصویر میکشیم تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت و البته باید بین این رفتوآمدها هنرمندانه ارتباط برقرار کرد. بازی با زبان فضاسازی فقط شرح دادن نیست. برای توصیف بهتر انتخاب کلمههای مناسب، استفاده از عبارات و ترکیبهای بکر، کوتاه و بلند نوشتن جملهها با توجه به موضوع فضا، ساختار متن و… اهمیت دارد. همۀ اینها میتوانند روند و بار احساسی نوشته را تحت تأثیر قرار دهند. ساختن واژه برای توصیف آنچه در ذهن داریم خیلی لذتبخش است. گفتگو پیش میآید که برای توصیف شخصیتها یا ترسیم فضایی با مشکل مواجه شویم. گاهی در این مواردگفتگو راهگشا است. البته قبل از آن مطمئن شویم که گفتگو به پیش بردن موضوع اصلی کمک میکند. علاوه بر اینها میتوان از تمام ابزارهای شاعرانه مثلاستعاره، نماد، تشبیه و… برای فضاسازی استفاده کرد. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
چند نکته برای فضاسازی در نوشته
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین