انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
دین و مذهب
متفرقه مذهبی
نماز و تلاش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="راضیه" data-source="post: 18310" data-attributes="member: 304"><p>مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا(مسجد) بخواند .</p><p></p><p>لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.</p><p></p><p>در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.</p><p></p><p>یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی مسجد شد.</p><p></p><p>در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد.</p><p></p><p>)) من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید. از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم)).....</p><p></p><p>مرد اول از او فراوان تشکر کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ به دست درخواست کرد تا به مسجد وارد شود و با او نمازبخواند.</p><p></p><p>مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خود داری کرد. مرد اول درخواستش رادو بار دیگر تکرار کرد و مجدداً همان جواب را شنید:</p><p></p><p>مرد اول سوال کردکه چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد:</p><p></p><p>))من شیطان هستم)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح داد: ((من شمارا در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم. وقتی شما به خانه رفتید، خودتان راپاک کردی و به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشیدمن برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجدبرگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده تان را بخشید....</p><p></p><p>من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خداگناهان افراد دهکده تان راخواهد بخشید. بنا براین من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="راضیه, post: 18310, member: 304"] مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا(مسجد) بخواند . لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی مسجد شد. در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد. )) من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید. از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم))..... مرد اول از او فراوان تشکر کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ به دست درخواست کرد تا به مسجد وارد شود و با او نمازبخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خود داری کرد. مرد اول درخواستش رادو بار دیگر تکرار کرد و مجدداً همان جواب را شنید: مرد اول سوال کردکه چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ))من شیطان هستم)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح داد: ((من شمارا در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم. وقتی شما به خانه رفتید، خودتان راپاک کردی و به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشیدمن برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجدبرگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده تان را بخشید.... من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خداگناهان افراد دهکده تان راخواهد بخشید. بنا براین من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
دین و مذهب
متفرقه مذهبی
نماز و تلاش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین