انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
سینما و تئاتر
نقد و بررسی فیلم جنگ جهانی سوم
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Like crazy&lt;3" data-source="post: 108225" data-attributes="member: 1249"><p>در مقیاس کلی، فیلم را میتوان در دستهی «سینمای تحقیر» بهشمار آورد. فیلمها و داستانهایی که نشان میدهند یک شخصیت چهگونه مورد تحقیر و آزار قرار میگیرد تا آنکه خود نیز به یکی از تحقیرکنندهها و آزارگرها تبدیل میشود.</p><p>گونهای بهشدت دستمالیشده و بهتکرارافتاده که در سالهای اخیر در سینمای ایران، علیالخصوص در سینمای کوتاه، زیاده از حد مورد توجه فیلمسازها قرار گرفته است و یکی از دلایل آن را هم میتوان طلب توجه و جایزه از طرف جشنوارههای بینالمللی دانست. از نمونههای مطرح این چند سال در سینمای جهان میتوان به <em>جوکر</em> (تاد فیلیپس، ۲۰۱۹) اشاره کرد و از نمونههای ایرانی در سینمای کوتاه ایران <em>مثل بچهی آدم</em> (آرین وزیردفتری، ۱۳۹۷) و <em>موناکو </em>(آرمان خوانساریان، ۱۳۹۸). جالب است که دومی بعد از حضور اولی در بخش سینهفونداسیون جشنوارهی کن ساخته شد.</p><p>حضور آرین وزیردفتری در جمع فیلمنامهنویسان <em>جنگ جهانی سوم</em> هم کاملن ملموس است. بهگونهای که میتوان فیلمِ سیدی را نسخهای بلند از فیلمِ ذکرشدهی وزیردفتری دانست. شباهتهای ساختاری و کلی این دو فیلم غیرقابلانکار است. در <em>مثل بچهی آدم</em>، با دختری جوان سروکار داریم که برای پرستاری از پسربچهای استخدام شده است. روند اتفاقاتِ آن روز و رفتاری که پسربچه با پرستار دارد سبب میشود تا وجهی نادیده از پرستار بروز کند و سرآخر انتقامش را، با طراحی یک موقعیت، از پسربچه بگیرد.</p><p>در فیلم سیدی هم با چنین ساختاری روبهروییم. قرار گرفتن شکیب (تنابنده) در موقعیتی که پیشتر برای آن آمادگی نداشته و رفتاری که از سوی عوامل اصلی فیلم با او صورت میگیرد رفتهرفته او را در جایگاهی قرار میدهد که وجه سیاه درونیاش را آشکار کند و درنهایت، با مسمومکردن غذای عوامل، از همهی آنها انتقامی سخت بگیرد (در میزانسنی که تا اندازهای یادآور تابلوی «شام آخر» است). هر دو کاراکتر در هر دو فیلم نیز از طبقاتِ پایینتر جامعهاند که انتقامشان را از بالاتریها و بالاسریها میگیرند. البته این نوع سینما و این تم همواره مورد توجه هومن سیدی بوده است. <em>آفریقا</em>، <em>سیزده</em>، <em>مغزها...</em> و <em>قورباغه</em> همگی روایتگر انسانهایی بودند که زیست گذشتهشان باعث طغیانی میشود برای آسیبزدن یا انتقامگرفتن از محیط یا آدمهای اطرافشان که غالبن هم در جایگاهی بالاتر نسبتبه آنها قرار دارند.</p><p><img src="https://cdn.zoomg.ir/2023/4/wwwiii.jpg" alt="نمایی از فیلم جنگ جهانی سوم" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>الگوی فیلم سیدی، از همان زمانیکه شکیب بهعنوان بازیگر نقش هیتلر انتخاب میشود، قابلپیشبینی است. میتوان حدس زد که ما با قرار است با استحالهی تدریجی کاراکتر شکیب به همان نقشی که بازیاش میکند روبهرو بشویم. هر چند که در پیشبینی، این استحاله بیشتر جنبهای ذهنی (حاصل فرورفتن بیشازاندازه در نقش) میداشت تا جنبهای چنین فیزیکی. پس میتوان گفت، فیلم تا اندازهای موفق میشود در این زمینه برگ برندهای رو کند. هر چند که در کل، از تم گرفته تا الگوی روایی، با فیلمی تکراری سروکار داریم.</p><p></p><p>گفتیم که فیلمنامهی <em>جنگ جهانی سوم</em> از حیث داستانگویی حرکتی رو به جلو در کارنامهی فیلمساز است؛ اما باید گفت بزرگترین ضربههایی که به فیلم وارد شده است هم از همین فیلمنامه ناشی میشود. فیلمنامهای که زیادی چیدهشده و بیظرافت است و همین باعث میشود تا برخی اتفاقات یا رفتارها یا واکنشها غیرقابلباور و نپذیرفتنی باشند. کاشت و برداشتهای فیلمنامه خیلی گلدرشت و «تابلو» در فیلمنامه گنجانده شدهاند. در زمینهی پرداخت شخصیتها نیز میتوان گفت که ما با هیچ پرداخت درستوحسابی و منطقیای برای کاراکترها مواجه نیستیم. برای مثال، به کارگردان (رستگار) و دستیار کارگردان (ندا، با بازی ندا جبرئیلی) دقت کنیم.</p><p>در هیچ کجای فیلم، هیچ اثری از این دو کاراکتر ــ که پیشبرندههای اصلی فیلمیاند که دارد ساخته میشود ــ نمیبینیم. منظور رفتار یا گفتار یا کنشی است که آنها را به ما بشناساند و آنها را برایمان به شخصیتهایی مهم و قابلتوجه تبدیل کند. این روند ادامه پیدا میکند تا درنهایت در سکانس هتل، ما ناگهان با ابعادی از این دو شخصیت مواجه میشویم که هیچ زمینهسازی یا پرداختی برایشان نشده و حسابی در ذوق میزند. آنجا ناگهان کارگردان تبدیل به هیولایی میشود که شکیب را تحقیر میکند و خود را خدای آن موجود میپندارد و ناگهان ندا نیز رویی از خود نشان میدهد که تا پیش از این، هیچ شمهای از آن بروز نکرده بود. مضاف بر اینکه هم قبل و هم بعد از این سکانس، این دو شخصیت انگار دود میشوند و به هوا میروند و دیگری اثری از آنها در فیلم نمیبینیم.</p><p>یا به صحنهای نگاه کنید که شکیب از گاوصندوق سم برمیدارد. صحنهای که بهشکل غیرمنتظره و کودکانهای ساده است. اینکه او بهراحتی از جیب کت طرف مقابل کلید را برمیدارد و بهراحتی گاوصندوق را باز میکند ــ آن هم در شرایطی که پیشتر دیدهبودیم صاحب مغازه بابت حرفهایی که دربارهی رفیقبازی شکیب میزدند خیلی به او اطمینان نداشت ــ چهقدر قابلباور است؟ یا حضور بعضی افراد در بعضی صحنهها و بزنگاههای بهخصوص (حضور نصرتی در لحظهی دیدار شکیب و فرشید درکنار رودخانه چه توجیهی دارد؟) و ... . اصلن خود شخصیت شکیب، کسی که یک کارگر ساده معرفی میشود و در سکانسی که فرشید و کمال به اقامتگاهش سر صحنهی فیلم حمله میکنند میبینیم که علاوهبر خجالتیبودن، چهقدر هم ضعیف و ترسوست، چهگونه و با چه فرآیندی تبدیل به آن جنایتکارِ پایانی میشود؟ روند تحول شخصیت او چهقدر باورپذیر است و چهقدر درست طراحی شده است؟ صرفِ تکجملهای که او سر صحنهی فیلمبرداری میگوید («چَک نمیزنم»)، میتوان این اعمال را از او باور کرد؟</p><p><img src="https://cdn.zoomg.ir/2023/4/wwiii-poster.jpg" alt="محسن تنابنده در جنگ جهانی سوم" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>ایدهی تقابل فرد با جامعه، آن هم زمانیکه ابتدا جامعه مقابل فرد قرار میگیرد، تم دلخواهی سیدی است که این بار هم دنبال داستانی برای تصویر کردن آن بوده است</p><p>مضاف بر اینها باید گفت که فیلم از لحاظ ریتمی نیز دوپاره است. یک ساعت ابتدایی فیلم خیلی باحوصله پیش میرود و ناگهان، از لحظهی انفجار خانه، با ریتمی بهشدت پرشتاب مواجه میشویم. صحنههایی که پشتسرهم اطلاعات و تهدیدها و رفتارهایی را جلویمان میگذارند که نیاز به پرداخت بیشتری داشتند و نمیباید اینگونه سرسری ازشان گذر میشد. بسیاری از صحنههای این یکسوم پایانی را میشد تبدیل به دو صحنهی مجزا کرد تا هم قابلباورتر بشوند و هم ریتم کلی فیلم را خراب نکنند. صحنههایی که از نظر ریتم داخلی (حرکت دوربین و بازیگران در صحنه) هم تناسبی با دوسوم قبلی ندارند.</p><p>در بعضی متنهای منشترشده دربارهی فیلم، به ایراداتی در زمینهی طراحی صحنه نیز اشاره شده است. طراحی صحنههایی که مرتبط با فیلمی است که قرار است درون فیلم ساخته شود ــ از لباسِ نازیها و یهودیها گرفته تا خانهای که هیتلر در آن ساکن است. در هر حال، باتوجهبه همهی چیزهای گفتهشده، باید <em>جنگ جهانی سوم</em> را اثری تلفشده در کارنامهی هومن سیدی دانست. فیلمی که میتوانست بهتر باشد.</p><p>ایدهی تقابل فرد با جامعه، آن هم زمانیکه ابتدا جامعه مقابل فرد قرار میگیرد، تم دلخواهی سیدی است که این بار هم دنبال داستانی برای تصویر کردن آن بوده است. هر چند که از لحاظ داستانگویی، این فیلم پیشرفتی برای فیلمساز است؛ اما بهنظر باید همچنان برای فیلم خوبِ سیدی منتظر ماند. کسی که ایدههای تازه و نو ــ هم اقتباسی و هم اورژینال ــ زیاد دارد، ولی هنوز نتوانسته آنها را در بستر مناسب و درستی کنار هم بنشاند و به نتیجهای قابلقبول برسد.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Like crazy<3, post: 108225, member: 1249"] در مقیاس کلی، فیلم را میتوان در دستهی «سینمای تحقیر» بهشمار آورد. فیلمها و داستانهایی که نشان میدهند یک شخصیت چهگونه مورد تحقیر و آزار قرار میگیرد تا آنکه خود نیز به یکی از تحقیرکنندهها و آزارگرها تبدیل میشود. گونهای بهشدت دستمالیشده و بهتکرارافتاده که در سالهای اخیر در سینمای ایران، علیالخصوص در سینمای کوتاه، زیاده از حد مورد توجه فیلمسازها قرار گرفته است و یکی از دلایل آن را هم میتوان طلب توجه و جایزه از طرف جشنوارههای بینالمللی دانست. از نمونههای مطرح این چند سال در سینمای جهان میتوان به [I]جوکر[/I] (تاد فیلیپس، ۲۰۱۹) اشاره کرد و از نمونههای ایرانی در سینمای کوتاه ایران [I]مثل بچهی آدم[/I] (آرین وزیردفتری، ۱۳۹۷) و [I]موناکو [/I](آرمان خوانساریان، ۱۳۹۸). جالب است که دومی بعد از حضور اولی در بخش سینهفونداسیون جشنوارهی کن ساخته شد. حضور آرین وزیردفتری در جمع فیلمنامهنویسان [I]جنگ جهانی سوم[/I] هم کاملن ملموس است. بهگونهای که میتوان فیلمِ سیدی را نسخهای بلند از فیلمِ ذکرشدهی وزیردفتری دانست. شباهتهای ساختاری و کلی این دو فیلم غیرقابلانکار است. در [I]مثل بچهی آدم[/I]، با دختری جوان سروکار داریم که برای پرستاری از پسربچهای استخدام شده است. روند اتفاقاتِ آن روز و رفتاری که پسربچه با پرستار دارد سبب میشود تا وجهی نادیده از پرستار بروز کند و سرآخر انتقامش را، با طراحی یک موقعیت، از پسربچه بگیرد. در فیلم سیدی هم با چنین ساختاری روبهروییم. قرار گرفتن شکیب (تنابنده) در موقعیتی که پیشتر برای آن آمادگی نداشته و رفتاری که از سوی عوامل اصلی فیلم با او صورت میگیرد رفتهرفته او را در جایگاهی قرار میدهد که وجه سیاه درونیاش را آشکار کند و درنهایت، با مسمومکردن غذای عوامل، از همهی آنها انتقامی سخت بگیرد (در میزانسنی که تا اندازهای یادآور تابلوی «شام آخر» است). هر دو کاراکتر در هر دو فیلم نیز از طبقاتِ پایینتر جامعهاند که انتقامشان را از بالاتریها و بالاسریها میگیرند. البته این نوع سینما و این تم همواره مورد توجه هومن سیدی بوده است. [I]آفریقا[/I]، [I]سیزده[/I]، [I]مغزها...[/I] و [I]قورباغه[/I] همگی روایتگر انسانهایی بودند که زیست گذشتهشان باعث طغیانی میشود برای آسیبزدن یا انتقامگرفتن از محیط یا آدمهای اطرافشان که غالبن هم در جایگاهی بالاتر نسبتبه آنها قرار دارند. [IMG alt="نمایی از فیلم جنگ جهانی سوم"]https://cdn.zoomg.ir/2023/4/wwwiii.jpg[/IMG] الگوی فیلم سیدی، از همان زمانیکه شکیب بهعنوان بازیگر نقش هیتلر انتخاب میشود، قابلپیشبینی است. میتوان حدس زد که ما با قرار است با استحالهی تدریجی کاراکتر شکیب به همان نقشی که بازیاش میکند روبهرو بشویم. هر چند که در پیشبینی، این استحاله بیشتر جنبهای ذهنی (حاصل فرورفتن بیشازاندازه در نقش) میداشت تا جنبهای چنین فیزیکی. پس میتوان گفت، فیلم تا اندازهای موفق میشود در این زمینه برگ برندهای رو کند. هر چند که در کل، از تم گرفته تا الگوی روایی، با فیلمی تکراری سروکار داریم. گفتیم که فیلمنامهی [I]جنگ جهانی سوم[/I] از حیث داستانگویی حرکتی رو به جلو در کارنامهی فیلمساز است؛ اما باید گفت بزرگترین ضربههایی که به فیلم وارد شده است هم از همین فیلمنامه ناشی میشود. فیلمنامهای که زیادی چیدهشده و بیظرافت است و همین باعث میشود تا برخی اتفاقات یا رفتارها یا واکنشها غیرقابلباور و نپذیرفتنی باشند. کاشت و برداشتهای فیلمنامه خیلی گلدرشت و «تابلو» در فیلمنامه گنجانده شدهاند. در زمینهی پرداخت شخصیتها نیز میتوان گفت که ما با هیچ پرداخت درستوحسابی و منطقیای برای کاراکترها مواجه نیستیم. برای مثال، به کارگردان (رستگار) و دستیار کارگردان (ندا، با بازی ندا جبرئیلی) دقت کنیم. در هیچ کجای فیلم، هیچ اثری از این دو کاراکتر ــ که پیشبرندههای اصلی فیلمیاند که دارد ساخته میشود ــ نمیبینیم. منظور رفتار یا گفتار یا کنشی است که آنها را به ما بشناساند و آنها را برایمان به شخصیتهایی مهم و قابلتوجه تبدیل کند. این روند ادامه پیدا میکند تا درنهایت در سکانس هتل، ما ناگهان با ابعادی از این دو شخصیت مواجه میشویم که هیچ زمینهسازی یا پرداختی برایشان نشده و حسابی در ذوق میزند. آنجا ناگهان کارگردان تبدیل به هیولایی میشود که شکیب را تحقیر میکند و خود را خدای آن موجود میپندارد و ناگهان ندا نیز رویی از خود نشان میدهد که تا پیش از این، هیچ شمهای از آن بروز نکرده بود. مضاف بر اینکه هم قبل و هم بعد از این سکانس، این دو شخصیت انگار دود میشوند و به هوا میروند و دیگری اثری از آنها در فیلم نمیبینیم. یا به صحنهای نگاه کنید که شکیب از گاوصندوق سم برمیدارد. صحنهای که بهشکل غیرمنتظره و کودکانهای ساده است. اینکه او بهراحتی از جیب کت طرف مقابل کلید را برمیدارد و بهراحتی گاوصندوق را باز میکند ــ آن هم در شرایطی که پیشتر دیدهبودیم صاحب مغازه بابت حرفهایی که دربارهی رفیقبازی شکیب میزدند خیلی به او اطمینان نداشت ــ چهقدر قابلباور است؟ یا حضور بعضی افراد در بعضی صحنهها و بزنگاههای بهخصوص (حضور نصرتی در لحظهی دیدار شکیب و فرشید درکنار رودخانه چه توجیهی دارد؟) و ... . اصلن خود شخصیت شکیب، کسی که یک کارگر ساده معرفی میشود و در سکانسی که فرشید و کمال به اقامتگاهش سر صحنهی فیلم حمله میکنند میبینیم که علاوهبر خجالتیبودن، چهقدر هم ضعیف و ترسوست، چهگونه و با چه فرآیندی تبدیل به آن جنایتکارِ پایانی میشود؟ روند تحول شخصیت او چهقدر باورپذیر است و چهقدر درست طراحی شده است؟ صرفِ تکجملهای که او سر صحنهی فیلمبرداری میگوید («چَک نمیزنم»)، میتوان این اعمال را از او باور کرد؟ [IMG alt="محسن تنابنده در جنگ جهانی سوم"]https://cdn.zoomg.ir/2023/4/wwiii-poster.jpg[/IMG] ایدهی تقابل فرد با جامعه، آن هم زمانیکه ابتدا جامعه مقابل فرد قرار میگیرد، تم دلخواهی سیدی است که این بار هم دنبال داستانی برای تصویر کردن آن بوده است مضاف بر اینها باید گفت که فیلم از لحاظ ریتمی نیز دوپاره است. یک ساعت ابتدایی فیلم خیلی باحوصله پیش میرود و ناگهان، از لحظهی انفجار خانه، با ریتمی بهشدت پرشتاب مواجه میشویم. صحنههایی که پشتسرهم اطلاعات و تهدیدها و رفتارهایی را جلویمان میگذارند که نیاز به پرداخت بیشتری داشتند و نمیباید اینگونه سرسری ازشان گذر میشد. بسیاری از صحنههای این یکسوم پایانی را میشد تبدیل به دو صحنهی مجزا کرد تا هم قابلباورتر بشوند و هم ریتم کلی فیلم را خراب نکنند. صحنههایی که از نظر ریتم داخلی (حرکت دوربین و بازیگران در صحنه) هم تناسبی با دوسوم قبلی ندارند. در بعضی متنهای منشترشده دربارهی فیلم، به ایراداتی در زمینهی طراحی صحنه نیز اشاره شده است. طراحی صحنههایی که مرتبط با فیلمی است که قرار است درون فیلم ساخته شود ــ از لباسِ نازیها و یهودیها گرفته تا خانهای که هیتلر در آن ساکن است. در هر حال، باتوجهبه همهی چیزهای گفتهشده، باید [I]جنگ جهانی سوم[/I] را اثری تلفشده در کارنامهی هومن سیدی دانست. فیلمی که میتوانست بهتر باشد. ایدهی تقابل فرد با جامعه، آن هم زمانیکه ابتدا جامعه مقابل فرد قرار میگیرد، تم دلخواهی سیدی است که این بار هم دنبال داستانی برای تصویر کردن آن بوده است. هر چند که از لحاظ داستانگویی، این فیلم پیشرفتی برای فیلمساز است؛ اما بهنظر باید همچنان برای فیلم خوبِ سیدی منتظر ماند. کسی که ایدههای تازه و نو ــ هم اقتباسی و هم اورژینال ــ زیاد دارد، ولی هنوز نتوانسته آنها را در بستر مناسب و درستی کنار هم بنشاند و به نتیجهای قابلقبول برسد. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
سینما و تئاتر
نقد و بررسی فیلم جنگ جهانی سوم
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین