انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
نقد و بررسی
نقد خوانندگان آثار
معرفی و نقد رمان تداعی | نسترن بهرو
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ansel" data-source="post: 31662" data-attributes="member: 15"><p><strong><span style="color: rgb(226, 80, 65)"><em>نقد رمان تداعی</em></span></strong></p><p></p><p><em><strong><span style="color: rgb(247, 218, 100)">اسم رمان</span></strong></em></p><p>توی انتخاب اسم رمان، باید اینو در نظر بگیریم که اندازه اسم مناسب باشه چون اندازه تاثیر مهمی داره؛ مثلا اگه اسم رمان طولانی باشه ممکنه خواننده از خوندن رمان دلزده بشه یا اگه خیلی کوتاه و ساده باشه ممکنه اصلا به چشم خواننده نیاد؛ باید متعادل باشه که خواننده یادش بمونه</p><p></p><p>✨خب تداعی به معنی به خاطر آوردن، به یاد آوردن و اینجور چیزاست؛ مث مرور خاطرات. ک این یکم غمگینه و با ژانر تراژدی همخونی داره(چون اسم رمان باید با ژانر همخونی داشته باشه؛ مثلا اگه رمان طنزه، باید یه اسم ينز هم براش انتخاب بشه ک به همدیگه بخورن)</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><strong><em><span style="color: rgb(250, 197, 28)">خلاصه رمان</span></em></strong></p><p></p><p>خلاصهی رمان بخشی از رمانه ک نباید خیلی بلند/کوتاه و ساده/گنگ باشه، باید همه جوره در حد تعادل باشه</p><p></p><p>✨خب خلاصهی رمان باید یه مقدارگنگ باشه تا خواننده ترغیب به ادامه دادنِ رمان بشه</p><p>خلاصهی رمان شما اولاش یکم از محتوای رمان رو لو داد و گنگیِ لازم رو نداشت متاسفانه. اگه بتونی روی خلاصه رمانت کار کنی خیلی بهتر میشه</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><strong><em><span style="color: rgb(251, 160, 38)">مقدمه رمان</span></em></strong></p><p></p><p>محتوای مقدمه باید اونقدی جذاب باشه که خواننده رو جذب خوندن رمان بکنه و اندازش باید مث اسم متعادل باشه. نه اونقد کوتاه که خواننده اصلا متوجهش نشه نه اونقد بلند که خواننده از خوندنش خسته بشه</p><p></p><p>✨راستش مقدمه رمانت یکم کلیشه ای بود. اگه بتونی یه شعر یا متنی ک جذابهو با محتوای رمانت همخونی داره رو بجای مقدمه انتخاب کنی بهتره</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><em><strong><span style="color: rgb(243, 121, 52)">جلد رمان</span></strong></em></p><p></p><p>✨خب متاسفانه توی پست معرفی رمانت من جلدی ندیدم که بخوام بر اساس اون بگم که با ایده رمانت همخونی داره یا نه و ترکیب رنگ و کیفیتش و زیباییش رو بررسی کنم</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><strong><em><span style="color: rgb(235, 107, 86)">شروع رمان</span></em></strong></p><p></p><p>شروع رمان یکی از مهمترین بخش های رمانه که باعث میشه خواننده به ادامه دادن رمان بپردازه یا اونو منصرف کنه. چون اگه کلیشه ای باشه خواننده یاد یه رمان دیگه میوفته فک میکنه اینم مث همونه فقط اسامی اشخاص و اماکن توش تغییر کرده و رمان رو ادامه نمیده. شروع رمان باید جوری باشه که خواننده با خوندن یه پارت، یه صفحه یا حداقل یه پاراگراف اشتیاقش برای ادامه دادن رمان بیشتر باشه و تا اخر رمانو بخونه.</p><p></p><p>✨توی شروع رمانت، تکرار کلمه "حسابی" رو داشتی. یسری کلمات هستن ک اگه تکرار بشن به جمله زیبایی میبخشن؛ ولی یسری کلمات هم هستن و تکرارشون توی یه خط و یه جمله باعث میشه ک اون خط جذابیتی نداشته باشه و اگه جذاب هم بوده، جذابیتش از بین بره</p><p>شروع رمانت یه مقداری کلیشه ای بود. چون من چند جای دیگه هم این مدل شروع رو توی رمان ها دیده بودم و بهتره ک روش کار کنی چون شروع رمان گه جذاب باشه خواننده ادامه به خوندن رمان میکنه؛ ولی اگه کلیشه ای باشه باعث میشه ک خواننده فک کنه کل رمان اعم از ایدهش کلیشه ایه و رمان رو ادامه نده</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><strong><em><span style="color: rgb(226, 80, 65)">توصیفات</span></em></strong></p><p></p><p>✨توصیفاتت کم بود. مثلا وقتی ک وارد بیمارستان میشی باید توصیف کنی ک چه شکلی بود، چجوری بود یا وقتی ک تداعی با نازیلا روبه رو شد نازیلا رو توصیف میکردی. کلا توصیف کردن باعث میشه ک حس رمان بیشتر و جذاب تر بشه چون بدون توصیفات رمان خشک میشه</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><strong><em><span style="color: rgb(209, 72, 65)">غلطهای املایی</span></em></strong></p><p></p><p>اصول درست نویسی</p><p>وقتی یه نویسنده نگارش ضعیفی داشته باشه ممکنه خواننده های رمانش نتونن پیامشو بفهمن بخاطر همین بهتره نویسنده قبل از نوشتن نکاتی درباره اصول درست نویسی بخونه</p><p></p><p>اشکالات تایپی</p><p>✨<strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">خلاصه</span></strong></p><p>حال او مجبور است در کناره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">کنار </span>مادرش به عنوان خدمه در بیمارستان کار کند ، <span style="color: rgb(226, 80, 65)">نقطه ویرگول </span>ولی همین بیمارستان شروعِ <span style="color: rgb(226, 80, 65)">نیاز به کسره نیس اینجا</span> ماجرا های <span style="color: rgb(226, 80, 65)">ماجراهای</span> جدیدی برای اوست...</p><p></p><p></p><p><strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">مقدمه</span></strong></p><p>گاهی وقتا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">وقتها</span> در بدترین شرایط زندگیت،<span style="color: rgb(226, 80, 65)">فاصله </span>درست همان وقتی که ناامیدی و همچی <span style="color: rgb(226, 80, 65)">همه چی </span>برات خستهکننده شده،</p><p>اتفاقات جدیدی برات رقم میخوره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">فاصله پاک شه</span>؛ سبک زندگیت رو عوض میکنه <span style="color: rgb(226, 80, 65)">میکنه</span> و حس جدیدی رو بهت هدیه میده.</p><p><span style="color: rgb(44, 130, 201)"><strong>به "می/نمی" و فعل باید نیم فاصله بدیم</strong></span></p><p></p><p></p><p><strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">پارت اول</span></strong></p><p>کناره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">کنار </span>پنجره نشسته بودم</p><p>تقریبا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">تقریباً </span>دو هفته می شد <span style="color: rgb(226, 80, 65)">میشد</span> که برای کار کردن به بیمارستان اومدم،</p><p><span style="color: rgb(44, 130, 201)"><strong>کلماتی ک تنوین دارن رو باهمون تنوینشون بنویس</strong></span></p><p> پس از مرگ پدرم زندگی ما دگرگون شد. <span style="color: rgb(44, 130, 201)">اینجا از کلمه "پس از" استفاده کردی. "پس از" معمولاً برا وقتی میاد ک جملمون ادبیه؛ اما شما زبان رمانت محاوره ایه</span></p><p>تو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">توی </span>دره سقوط میکُنه</p><p><span style="color: rgb(0, 168, 133)"><strong>از اعراب خیلی استفاده میکنی. فقط کلماتی ک ممکنه خواننده اشتباه تلفظشون کنه رو باید اعراب بذاری</strong></span></p><p>حسابی تو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">توی</span> فکر و خیال غرق شده بودم</p><p>پوف کلافهای کشیدم و گفتم: اوف باشه بریم. <span style="color: rgb(44, 130, 201)"><strong>بعد از "گفتم" اینتر بزن و خط بعدی دیالوگ رو بنویس</strong></span></p><p>بیشتر از دو ساعت طول کشید که غذا رو بین بیمارا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">بیمارها </span>و همراه های <span style="color: rgb(226, 80, 65)">همراههای</span> اونا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">اونها</span> پخش کنیم،</p><p>بعده <span style="color: rgb(226, 80, 65)">بعد از</span> یک سال اینا حتی خونهای رو هم که داشتیم از دست دادیم</p><p></p><p></p><p><strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">پارت دوم</span></strong></p><p>پتو رو روش کشیدم و پیشونیاش <span style="color: rgb(226, 80, 65)">پیشونیش</span> رو بوسیدم،</p><p> پوف فردا هم یه روزه تکراریه دیگه، <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت تعجب</span></p><p>از فضای بیمارستان متنفر بودم <span style="color: rgb(226, 80, 65)">نقطه ویرگول</span> ولی بخاطره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">به خاطر </span>زندگیمون مجبورم</p><p>کم کم چشمام <span style="color: rgb(226, 80, 65)">چشمهام</span> بسته شد و خودمو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">خودم رو </span>به دسته <span style="color: rgb(226, 80, 65)">دست </span>خواب سپردم.</p><p> همیشهی خدا سره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">سر</span> بقیه غر میزد.</p><p>در حالی که چشمام <span style="color: rgb(226, 80, 65)">چشمهام </span>رو میمالیدم،</p><p> _ خُبه خُبه <span style="color: rgb(226, 80, 65)">خوبه خوبه</span> دختره ی چشم سفید <span style="color: rgb(226, 80, 65)">دخترهی چشم سفید!</span> بجای <span style="color: rgb(226, 80, 65)">به جای</span> زبون ریختن پاشو حسابی کار ریخته سرمون</p><p>_ حداقل بزار <span style="color: rgb(226, 80, 65)">بذار </span>برم یچیز <span style="color: rgb(226, 80, 65)">یه چیز </span>کوفت کنم <span style="color: rgb(226, 80, 65)">فاصله پاک شه </span>، دیشب شام هم نخوردم.</p><p>_ پاشو بیا آبدار خونه اونجا یچیز <span style="color: rgb(226, 80, 65)">یه چیز</span> بخور، بعد برو طبقه ی <span style="color: rgb(226, 80, 65)">طبقهی</span> سوم، اتاق های <span style="color: rgb(226, 80, 65)">اتاقهای </span>پنج و شش خالی شده تو اونارو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">اونها رو</span> تمیز کن.</p><p></p><p></p><p><strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">پارت سوم</span></strong></p><p>_ باشه تو برو منم <span style="color: rgb(226, 80, 65)">من هم</span> الان میام.</p><p>لباس مخصوصام <span style="color: rgb(226, 80, 65)">مخصوصم </span>رو پوشیدم و مغنعه <span style="color: rgb(226, 80, 65)">مقنعه</span> مشکی را <span style="color: rgb(226, 80, 65)">رو </span>سرم کردم. <span style="color: rgb(44, 130, 201)"><strong>وقتی بیشتر رمان زبانش محاوره ایه نباید دیگه از زبان ادبی استفاده کنی</strong></span></p><p> با اون چشای <span style="color: rgb(226, 80, 65)">چشمهای </span>نازش به من زُل زده بود</p><p>و چشماش <span style="color: rgb(226, 80, 65)">چشمهاش</span> رو بست.</p><p>_ بَه ببین کی اینجاست،<span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت تعجب </span>چطوری خاله سوسکه. <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت سوال</span></p><p>در حالی که داشت چایی رو فوت میکرد <span style="color: rgb(226, 80, 65)">میکرد</span> رو به <span style="color: rgb(226, 80, 65)">روبه</span> من گفت:</p><p></p><p></p><p><strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">پارت چهارم</span></strong></p><p> بالاخره روزای <span style="color: rgb(226, 80, 65)">روزهای</span> خوب هم از راه میرسه ، <span style="color: rgb(226, 80, 65)">فاصله رو پاک کن</span></p><p>_ غم به دلت راه نده گلم خدا بزرگه، همچی <span style="color: rgb(226, 80, 65)">همه چی</span> درست میشه. <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت تعجب</span></p><p>خواستم جوابشو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">جوابش رو </span>بدم که بازم داد و هوار نازیلا بلند شد، داشت سره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">سر</span> پرستار ها غر میزد.</p><p>احیانا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">احیاناً</span> خبره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">خبر</span> جدیدی نداری؟</p><p><strong><span style="color: rgb(44, 130, 201)">(قبل دیالوگت باید خط تیره کوچیک بذاری)</span></strong> بحث بین پرستارا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">پرستارها</span> خیلی داغه</p><p>_ میگن یه دکتره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">دکتر</span> جدید میخواد <span style="color: rgb(226, 80, 65)">میخواد</span> بیاد بیمارستان.</p><p>_ وای میگن تازه کار و جوونه و قیافه و تیپِش بیسته. <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت تعجب</span></p><p>_ خب به ما چه ، <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت سوال</span> این بود خبره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">خبر</span> داغت؟ <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت سوال</span></p><p></p><p></p><p><strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">پارت پنجم</span></strong></p><p>بالاخره تمیزکاریه <span style="color: rgb(226, 80, 65)">تمیزکاریِ</span> اتاقهای پنج و شش هم تموم شد.</p><p>_ نه ؛ برای تیداس، = _ نه برای تیداست،</p><p>زیر لب آهانی گفتم و برا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">برای </span>خودم لیوان برداشتم تا آب بخورم.<strong><span style="color: rgb(44, 130, 201)"> کلمات رو کامل بنویس</span></strong></p><p> و رو به <span style="color: rgb(226, 80, 65)">روبه</span> من با لحن تندی گفت:</p><p>_ دختر چرا اینقد <span style="color: rgb(226, 80, 65)">انقدر</span> کارات <span style="color: rgb(226, 80, 65)">کارهات</span> ناقصه، <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت سوال</span></p><p>لبولوچهام آویزون شد = لب و لوچهم آویزون شد</p><p>_ مامان خسته ام ، <span style="color: rgb(226, 80, 65)">خستهم</span></p><p>چشم غرهای حوالهام <span style="color: rgb(226, 80, 65)">حوالهم </span>کرد و گفت:</p><p>_ من کار دارم ، تازه باید صبحونه تیدارم بدم ، تنبلی رو بزار کنار و کارتو نصف و نیمه رها نکن. = _ من کار دارم، تازه باید صبحونه تیدا رو هم بدم. تنبلی رو بذار کنار و کارت رو نصف و نیمه رها نکن!</p><p>بدون اینکه <span style="color: rgb(226, 80, 65)">اینکه</span> منتظره <span style="color: rgb(226, 80, 65)">منتظر </span>جوابی باشه از آبدار خونه خارج شد.</p><p>پوف اصلا <span style="color: rgb(226, 80, 65)">اصلاً </span>دلم نمیخواست برم بیرون</p><p>همین که پام رو میزاشتم <span style="color: rgb(226, 80, 65)">میذاشتم </span>بیرون مثل جِت جلوم سبز میشد <span style="color: rgb(226, 80, 65)">میشد</span></p><p></p><p></p><p><strong><span style="color: rgb(147, 101, 184)">پارت ششم</span></strong></p><p> صدای نحساش <span style="color: rgb(226, 80, 65)">نحسش </span>تکون خفیفی خوردم، همینو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">همین رو</span> کم داشتم!</p><p>_ خانم رستگار...... <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت تعجب</span></p><p> خودشو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">خودش رو</span> بهم رسوند و مثله <span style="color: rgb(226, 80, 65)">مثل </span>جلبک جلوم سبز شد.</p><p> لطفا زود تصمیم نگیرین، من هر چقد که بخواین منتظر میمونم پس... = لطفاً زود تصمیم نگیرین، من هر چهقدر که بخواین منتظر میمونم؛ پس...</p><p>بدون اینکه <span style="color: rgb(226, 80, 65)">اینکه</span> به بقیهی چرت و پرت هاش <span style="color: rgb(226, 80, 65)">چرت و پرتهاش</span> گوش بدم راهمو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">راهم رو </span>کج کردم</p><p>همینطور <span style="color: rgb(226, 80, 65)">همینطور </span>سرم پایین بود که به جسم سفتی برخورد کردم و به زور تعادلم رو حفظ کردم تا نیُفتم <span style="color: rgb(226, 80, 65)">نیوفتم</span>، در حالی که دماغِ له شدهام <span style="color: rgb(226, 80, 65)">شدهم</span> رو میمالیدم نگاهی به فردِ روبهروم انداختم، ووی چه جذاب بود لامصب. <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت تعجب</span></p><p>همینطور <span style="color: rgb(226, 80, 65)">همینطور</span> مثله <span style="color: rgb(226, 80, 65)">مثل </span>بز بهش زل زده بودم</p><p>اوه چقدم <span style="color: rgb(226, 80, 65)">چهقدر هم</span> خودشیفته بود</p><p>چشم غره ای <span style="color: rgb(226, 80, 65)">غرهای</span> حوالهاش <span style="color: rgb(226, 80, 65)">حوالهش</span> کردم و با بیخیالی <span style="color: rgb(226, 80, 65)">بیخیالی</span> لب زدم:</p><p>_ از این به بعد حواستو <span style="color: rgb(226, 80, 65)">حواست رو </span>جمع کن جوجه <span style="color: rgb(226, 80, 65)">فاصله رو پاک کن</span> ،<span style="color: rgb(226, 80, 65)">اینجا فاصله بده </span>وقت منم <span style="color: rgb(226, 80, 65)">وقت من رو هم </span>نگیر که حوصلهات <span style="color: rgb(226, 80, 65)">حوصلهت</span> رو ندارم. <span style="color: rgb(226, 80, 65)">علامت تعجب</span></p><p></p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><strong><em><span style="color: rgb(184, 49, 47)">دیالوگ و مونولوگ</span></em></strong></p><p></p><p>بررسی حجم دیالوگ ها نسبت به مونولوگ ها</p><p></p><p>✨حجم دیالوگ های هر پارت نسبت به مونولوگ همون پارت خوب بود؛ یعنی ن خیلی کم بود ک شکل رمان مثل یه مقاله بشه ن خیلی زیاد بود ک شبیه فیلمنامه بشه. حد تعادل رعایت شده بود</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p><strong><em><span style="color: rgb(251, 160, 38)">رعایت و هدفمند سازی پارت ها</span></em></strong></p><p></p><p>حجم پارت ها</p><p>تعداد پارت ها باید به یک اندازه باشن. در گوشی باید حداقل 45 خط و در سیستم حداقل 20 خط باشن</p><p></p><p>✨خب خطوط پارت ها همشون بین 20 تا 25 هستن؛ فقط پارت دوم سیزده خطه ک با بقیشون همخونی نداره. پارت ها باید یکاندازه باشن تا نظمشون بهم نخوره</p><p></p><p>〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰</p><p></p><p><strong><em><span style="color: rgb(243, 121, 52)">رعایت شرع و قانون اسلام+نکات اخلاقی</span></em></strong></p><p></p><p>فحاشی</p><p><strong>پارت پنجم: </strong>دوست نداشتم با اون ع**و**ض**یِ نچسب روبرو شم</p><p><strong>پارت شیشم:</strong> اوه چقدم خودشیفته بود ی**ا**ب**و، چشم غره ای حوالهاش کردم</p><p></p><p>با آرزوی موفقیت برات</p><p>قلمت مانا <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite1544" alt=":icon12:" title="icon12 :icon12:" loading="lazy" data-shortname=":icon12:" /></p><p>[USER=36]@Ares[/USER]</p><p>[USER=454]@Zed_Aram84[/USER]</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ansel, post: 31662, member: 15"] [B][COLOR=rgb(226, 80, 65)][I]نقد رمان تداعی[/I][/COLOR][/B] [I][B][COLOR=rgb(247, 218, 100)]اسم رمان[/COLOR][/B][/I] توی انتخاب اسم رمان، باید اینو در نظر بگیریم که اندازه اسم مناسب باشه چون اندازه تاثیر مهمی داره؛ مثلا اگه اسم رمان طولانی باشه ممکنه خواننده از خوندن رمان دلزده بشه یا اگه خیلی کوتاه و ساده باشه ممکنه اصلا به چشم خواننده نیاد؛ باید متعادل باشه که خواننده یادش بمونه ✨خب تداعی به معنی به خاطر آوردن، به یاد آوردن و اینجور چیزاست؛ مث مرور خاطرات. ک این یکم غمگینه و با ژانر تراژدی همخونی داره(چون اسم رمان باید با ژانر همخونی داشته باشه؛ مثلا اگه رمان طنزه، باید یه اسم ينز هم براش انتخاب بشه ک به همدیگه بخورن) 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [B][I][COLOR=rgb(250, 197, 28)]خلاصه رمان[/COLOR][/I][/B] خلاصهی رمان بخشی از رمانه ک نباید خیلی بلند/کوتاه و ساده/گنگ باشه، باید همه جوره در حد تعادل باشه ✨خب خلاصهی رمان باید یه مقدارگنگ باشه تا خواننده ترغیب به ادامه دادنِ رمان بشه خلاصهی رمان شما اولاش یکم از محتوای رمان رو لو داد و گنگیِ لازم رو نداشت متاسفانه. اگه بتونی روی خلاصه رمانت کار کنی خیلی بهتر میشه 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [B][I][COLOR=rgb(251, 160, 38)]مقدمه رمان[/COLOR][/I][/B] محتوای مقدمه باید اونقدی جذاب باشه که خواننده رو جذب خوندن رمان بکنه و اندازش باید مث اسم متعادل باشه. نه اونقد کوتاه که خواننده اصلا متوجهش نشه نه اونقد بلند که خواننده از خوندنش خسته بشه ✨راستش مقدمه رمانت یکم کلیشه ای بود. اگه بتونی یه شعر یا متنی ک جذابهو با محتوای رمانت همخونی داره رو بجای مقدمه انتخاب کنی بهتره 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [I][B][COLOR=rgb(243, 121, 52)]جلد رمان[/COLOR][/B][/I] ✨خب متاسفانه توی پست معرفی رمانت من جلدی ندیدم که بخوام بر اساس اون بگم که با ایده رمانت همخونی داره یا نه و ترکیب رنگ و کیفیتش و زیباییش رو بررسی کنم 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [B][I][COLOR=rgb(235, 107, 86)]شروع رمان[/COLOR][/I][/B] شروع رمان یکی از مهمترین بخش های رمانه که باعث میشه خواننده به ادامه دادن رمان بپردازه یا اونو منصرف کنه. چون اگه کلیشه ای باشه خواننده یاد یه رمان دیگه میوفته فک میکنه اینم مث همونه فقط اسامی اشخاص و اماکن توش تغییر کرده و رمان رو ادامه نمیده. شروع رمان باید جوری باشه که خواننده با خوندن یه پارت، یه صفحه یا حداقل یه پاراگراف اشتیاقش برای ادامه دادن رمان بیشتر باشه و تا اخر رمانو بخونه. ✨توی شروع رمانت، تکرار کلمه "حسابی" رو داشتی. یسری کلمات هستن ک اگه تکرار بشن به جمله زیبایی میبخشن؛ ولی یسری کلمات هم هستن و تکرارشون توی یه خط و یه جمله باعث میشه ک اون خط جذابیتی نداشته باشه و اگه جذاب هم بوده، جذابیتش از بین بره شروع رمانت یه مقداری کلیشه ای بود. چون من چند جای دیگه هم این مدل شروع رو توی رمان ها دیده بودم و بهتره ک روش کار کنی چون شروع رمان گه جذاب باشه خواننده ادامه به خوندن رمان میکنه؛ ولی اگه کلیشه ای باشه باعث میشه ک خواننده فک کنه کل رمان اعم از ایدهش کلیشه ایه و رمان رو ادامه نده 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [B][I][COLOR=rgb(226, 80, 65)]توصیفات[/COLOR][/I][/B] ✨توصیفاتت کم بود. مثلا وقتی ک وارد بیمارستان میشی باید توصیف کنی ک چه شکلی بود، چجوری بود یا وقتی ک تداعی با نازیلا روبه رو شد نازیلا رو توصیف میکردی. کلا توصیف کردن باعث میشه ک حس رمان بیشتر و جذاب تر بشه چون بدون توصیفات رمان خشک میشه 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [B][I][COLOR=rgb(209, 72, 65)]غلطهای املایی[/COLOR][/I][/B] اصول درست نویسی وقتی یه نویسنده نگارش ضعیفی داشته باشه ممکنه خواننده های رمانش نتونن پیامشو بفهمن بخاطر همین بهتره نویسنده قبل از نوشتن نکاتی درباره اصول درست نویسی بخونه اشکالات تایپی ✨[B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]خلاصه[/COLOR][/B] حال او مجبور است در کناره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]کنار [/COLOR]مادرش به عنوان خدمه در بیمارستان کار کند ، [COLOR=rgb(226, 80, 65)]نقطه ویرگول [/COLOR]ولی همین بیمارستان شروعِ [COLOR=rgb(226, 80, 65)]نیاز به کسره نیس اینجا[/COLOR] ماجرا های [COLOR=rgb(226, 80, 65)]ماجراهای[/COLOR] جدیدی برای اوست... [B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]مقدمه[/COLOR][/B] گاهی وقتا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]وقتها[/COLOR] در بدترین شرایط زندگیت،[COLOR=rgb(226, 80, 65)]فاصله [/COLOR]درست همان وقتی که ناامیدی و همچی [COLOR=rgb(226, 80, 65)]همه چی [/COLOR]برات خستهکننده شده، اتفاقات جدیدی برات رقم میخوره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]فاصله پاک شه[/COLOR]؛ سبک زندگیت رو عوض میکنه [COLOR=rgb(226, 80, 65)]میکنه[/COLOR] و حس جدیدی رو بهت هدیه میده. [COLOR=rgb(44, 130, 201)][B]به "می/نمی" و فعل باید نیم فاصله بدیم[/B][/COLOR] [B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]پارت اول[/COLOR][/B] کناره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]کنار [/COLOR]پنجره نشسته بودم تقریبا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]تقریباً [/COLOR]دو هفته می شد [COLOR=rgb(226, 80, 65)]میشد[/COLOR] که برای کار کردن به بیمارستان اومدم، [COLOR=rgb(44, 130, 201)][B]کلماتی ک تنوین دارن رو باهمون تنوینشون بنویس[/B][/COLOR] پس از مرگ پدرم زندگی ما دگرگون شد. [COLOR=rgb(44, 130, 201)]اینجا از کلمه "پس از" استفاده کردی. "پس از" معمولاً برا وقتی میاد ک جملمون ادبیه؛ اما شما زبان رمانت محاوره ایه[/COLOR] تو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]توی [/COLOR]دره سقوط میکُنه [COLOR=rgb(0, 168, 133)][B]از اعراب خیلی استفاده میکنی. فقط کلماتی ک ممکنه خواننده اشتباه تلفظشون کنه رو باید اعراب بذاری[/B][/COLOR] حسابی تو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]توی[/COLOR] فکر و خیال غرق شده بودم پوف کلافهای کشیدم و گفتم: اوف باشه بریم. [COLOR=rgb(44, 130, 201)][B]بعد از "گفتم" اینتر بزن و خط بعدی دیالوگ رو بنویس[/B][/COLOR] بیشتر از دو ساعت طول کشید که غذا رو بین بیمارا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]بیمارها [/COLOR]و همراه های [COLOR=rgb(226, 80, 65)]همراههای[/COLOR] اونا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]اونها[/COLOR] پخش کنیم، بعده [COLOR=rgb(226, 80, 65)]بعد از[/COLOR] یک سال اینا حتی خونهای رو هم که داشتیم از دست دادیم [B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]پارت دوم[/COLOR][/B] پتو رو روش کشیدم و پیشونیاش [COLOR=rgb(226, 80, 65)]پیشونیش[/COLOR] رو بوسیدم، پوف فردا هم یه روزه تکراریه دیگه، [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت تعجب[/COLOR] از فضای بیمارستان متنفر بودم [COLOR=rgb(226, 80, 65)]نقطه ویرگول[/COLOR] ولی بخاطره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]به خاطر [/COLOR]زندگیمون مجبورم کم کم چشمام [COLOR=rgb(226, 80, 65)]چشمهام[/COLOR] بسته شد و خودمو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]خودم رو [/COLOR]به دسته [COLOR=rgb(226, 80, 65)]دست [/COLOR]خواب سپردم. همیشهی خدا سره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]سر[/COLOR] بقیه غر میزد. در حالی که چشمام [COLOR=rgb(226, 80, 65)]چشمهام [/COLOR]رو میمالیدم، _ خُبه خُبه [COLOR=rgb(226, 80, 65)]خوبه خوبه[/COLOR] دختره ی چشم سفید [COLOR=rgb(226, 80, 65)]دخترهی چشم سفید![/COLOR] بجای [COLOR=rgb(226, 80, 65)]به جای[/COLOR] زبون ریختن پاشو حسابی کار ریخته سرمون _ حداقل بزار [COLOR=rgb(226, 80, 65)]بذار [/COLOR]برم یچیز [COLOR=rgb(226, 80, 65)]یه چیز [/COLOR]کوفت کنم [COLOR=rgb(226, 80, 65)]فاصله پاک شه [/COLOR]، دیشب شام هم نخوردم. _ پاشو بیا آبدار خونه اونجا یچیز [COLOR=rgb(226, 80, 65)]یه چیز[/COLOR] بخور، بعد برو طبقه ی [COLOR=rgb(226, 80, 65)]طبقهی[/COLOR] سوم، اتاق های [COLOR=rgb(226, 80, 65)]اتاقهای [/COLOR]پنج و شش خالی شده تو اونارو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]اونها رو[/COLOR] تمیز کن. [B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]پارت سوم[/COLOR][/B] _ باشه تو برو منم [COLOR=rgb(226, 80, 65)]من هم[/COLOR] الان میام. لباس مخصوصام [COLOR=rgb(226, 80, 65)]مخصوصم [/COLOR]رو پوشیدم و مغنعه [COLOR=rgb(226, 80, 65)]مقنعه[/COLOR] مشکی را [COLOR=rgb(226, 80, 65)]رو [/COLOR]سرم کردم. [COLOR=rgb(44, 130, 201)][B]وقتی بیشتر رمان زبانش محاوره ایه نباید دیگه از زبان ادبی استفاده کنی[/B][/COLOR] با اون چشای [COLOR=rgb(226, 80, 65)]چشمهای [/COLOR]نازش به من زُل زده بود و چشماش [COLOR=rgb(226, 80, 65)]چشمهاش[/COLOR] رو بست. _ بَه ببین کی اینجاست،[COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت تعجب [/COLOR]چطوری خاله سوسکه. [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت سوال[/COLOR] در حالی که داشت چایی رو فوت میکرد [COLOR=rgb(226, 80, 65)]میکرد[/COLOR] رو به [COLOR=rgb(226, 80, 65)]روبه[/COLOR] من گفت: [B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]پارت چهارم[/COLOR][/B] بالاخره روزای [COLOR=rgb(226, 80, 65)]روزهای[/COLOR] خوب هم از راه میرسه ، [COLOR=rgb(226, 80, 65)]فاصله رو پاک کن[/COLOR] _ غم به دلت راه نده گلم خدا بزرگه، همچی [COLOR=rgb(226, 80, 65)]همه چی[/COLOR] درست میشه. [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت تعجب[/COLOR] خواستم جوابشو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]جوابش رو [/COLOR]بدم که بازم داد و هوار نازیلا بلند شد، داشت سره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]سر[/COLOR] پرستار ها غر میزد. احیانا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]احیاناً[/COLOR] خبره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]خبر[/COLOR] جدیدی نداری؟ [B][COLOR=rgb(44, 130, 201)](قبل دیالوگت باید خط تیره کوچیک بذاری)[/COLOR][/B] بحث بین پرستارا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]پرستارها[/COLOR] خیلی داغه _ میگن یه دکتره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]دکتر[/COLOR] جدید میخواد [COLOR=rgb(226, 80, 65)]میخواد[/COLOR] بیاد بیمارستان. _ وای میگن تازه کار و جوونه و قیافه و تیپِش بیسته. [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت تعجب[/COLOR] _ خب به ما چه ، [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت سوال[/COLOR] این بود خبره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]خبر[/COLOR] داغت؟ [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت سوال[/COLOR] [B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]پارت پنجم[/COLOR][/B] بالاخره تمیزکاریه [COLOR=rgb(226, 80, 65)]تمیزکاریِ[/COLOR] اتاقهای پنج و شش هم تموم شد. _ نه ؛ برای تیداس، = _ نه برای تیداست، زیر لب آهانی گفتم و برا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]برای [/COLOR]خودم لیوان برداشتم تا آب بخورم.[B][COLOR=rgb(44, 130, 201)] کلمات رو کامل بنویس[/COLOR][/B] و رو به [COLOR=rgb(226, 80, 65)]روبه[/COLOR] من با لحن تندی گفت: _ دختر چرا اینقد [COLOR=rgb(226, 80, 65)]انقدر[/COLOR] کارات [COLOR=rgb(226, 80, 65)]کارهات[/COLOR] ناقصه، [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت سوال[/COLOR] لبولوچهام آویزون شد = لب و لوچهم آویزون شد _ مامان خسته ام ، [COLOR=rgb(226, 80, 65)]خستهم[/COLOR] چشم غرهای حوالهام [COLOR=rgb(226, 80, 65)]حوالهم [/COLOR]کرد و گفت: _ من کار دارم ، تازه باید صبحونه تیدارم بدم ، تنبلی رو بزار کنار و کارتو نصف و نیمه رها نکن. = _ من کار دارم، تازه باید صبحونه تیدا رو هم بدم. تنبلی رو بذار کنار و کارت رو نصف و نیمه رها نکن! بدون اینکه [COLOR=rgb(226, 80, 65)]اینکه[/COLOR] منتظره [COLOR=rgb(226, 80, 65)]منتظر [/COLOR]جوابی باشه از آبدار خونه خارج شد. پوف اصلا [COLOR=rgb(226, 80, 65)]اصلاً [/COLOR]دلم نمیخواست برم بیرون همین که پام رو میزاشتم [COLOR=rgb(226, 80, 65)]میذاشتم [/COLOR]بیرون مثل جِت جلوم سبز میشد [COLOR=rgb(226, 80, 65)]میشد[/COLOR] [B][COLOR=rgb(147, 101, 184)]پارت ششم[/COLOR][/B] صدای نحساش [COLOR=rgb(226, 80, 65)]نحسش [/COLOR]تکون خفیفی خوردم، همینو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]همین رو[/COLOR] کم داشتم! _ خانم رستگار...... [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت تعجب[/COLOR] خودشو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]خودش رو[/COLOR] بهم رسوند و مثله [COLOR=rgb(226, 80, 65)]مثل [/COLOR]جلبک جلوم سبز شد. لطفا زود تصمیم نگیرین، من هر چقد که بخواین منتظر میمونم پس... = لطفاً زود تصمیم نگیرین، من هر چهقدر که بخواین منتظر میمونم؛ پس... بدون اینکه [COLOR=rgb(226, 80, 65)]اینکه[/COLOR] به بقیهی چرت و پرت هاش [COLOR=rgb(226, 80, 65)]چرت و پرتهاش[/COLOR] گوش بدم راهمو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]راهم رو [/COLOR]کج کردم همینطور [COLOR=rgb(226, 80, 65)]همینطور [/COLOR]سرم پایین بود که به جسم سفتی برخورد کردم و به زور تعادلم رو حفظ کردم تا نیُفتم [COLOR=rgb(226, 80, 65)]نیوفتم[/COLOR]، در حالی که دماغِ له شدهام [COLOR=rgb(226, 80, 65)]شدهم[/COLOR] رو میمالیدم نگاهی به فردِ روبهروم انداختم، ووی چه جذاب بود لامصب. [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت تعجب[/COLOR] همینطور [COLOR=rgb(226, 80, 65)]همینطور[/COLOR] مثله [COLOR=rgb(226, 80, 65)]مثل [/COLOR]بز بهش زل زده بودم اوه چقدم [COLOR=rgb(226, 80, 65)]چهقدر هم[/COLOR] خودشیفته بود چشم غره ای [COLOR=rgb(226, 80, 65)]غرهای[/COLOR] حوالهاش [COLOR=rgb(226, 80, 65)]حوالهش[/COLOR] کردم و با بیخیالی [COLOR=rgb(226, 80, 65)]بیخیالی[/COLOR] لب زدم: _ از این به بعد حواستو [COLOR=rgb(226, 80, 65)]حواست رو [/COLOR]جمع کن جوجه [COLOR=rgb(226, 80, 65)]فاصله رو پاک کن[/COLOR] ،[COLOR=rgb(226, 80, 65)]اینجا فاصله بده [/COLOR]وقت منم [COLOR=rgb(226, 80, 65)]وقت من رو هم [/COLOR]نگیر که حوصلهات [COLOR=rgb(226, 80, 65)]حوصلهت[/COLOR] رو ندارم. [COLOR=rgb(226, 80, 65)]علامت تعجب[/COLOR] 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [COLOR=rgb(184, 49, 47)][/COLOR] [B][I][COLOR=rgb(184, 49, 47)]دیالوگ و مونولوگ[/COLOR][/I][/B] بررسی حجم دیالوگ ها نسبت به مونولوگ ها ✨حجم دیالوگ های هر پارت نسبت به مونولوگ همون پارت خوب بود؛ یعنی ن خیلی کم بود ک شکل رمان مثل یه مقاله بشه ن خیلی زیاد بود ک شبیه فیلمنامه بشه. حد تعادل رعایت شده بود 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [B][I][COLOR=rgb(251, 160, 38)]رعایت و هدفمند سازی پارت ها[/COLOR][/I][/B] حجم پارت ها تعداد پارت ها باید به یک اندازه باشن. در گوشی باید حداقل 45 خط و در سیستم حداقل 20 خط باشن ✨خب خطوط پارت ها همشون بین 20 تا 25 هستن؛ فقط پارت دوم سیزده خطه ک با بقیشون همخونی نداره. پارت ها باید یکاندازه باشن تا نظمشون بهم نخوره 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 [B][I][COLOR=rgb(243, 121, 52)]رعایت شرع و قانون اسلام+نکات اخلاقی[/COLOR][/I][/B] فحاشی [B]پارت پنجم: [/B]دوست نداشتم با اون ع**و**ض**یِ نچسب روبرو شم [B]پارت شیشم:[/B] اوه چقدم خودشیفته بود ی**ا**ب**و، چشم غره ای حوالهاش کردم با آرزوی موفقیت برات قلمت مانا :icon12: [USER=36]@Ares[/USER] [USER=454]@Zed_Aram84[/USER] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
نقد و بررسی
نقد خوانندگان آثار
معرفی و نقد رمان تداعی | نسترن بهرو
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین