انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
سینما و تئاتر
معرفی فیلم It ایت
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Like crazy&lt;3" data-source="post: 92222" data-attributes="member: 1249"><p><h2>داستان</h2> <p style="text-align: center"><a href="https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Bill_Skarsgard%27s_pennywise.png" target="_blank"><img src="https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/7/7e/Bill_Skarsgard%27s_pennywise.png/300px-Bill_Skarsgard%27s_pennywise.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></a></p><p>زمستان سال ۱۹۸۸ در شهر دری، پسر بچهای به نام جُرجیبه برادر خود بیل اصرار میکند که برای بازی در زیر باران به او ملحق شود اما بیل که مریض است و از لکنت زبان نیز رنج میبرد قبول نمیکند و جرجی تنهایی بیرون میرود. هنگام بازی در زیر باران، جریان آب قایق کاغذی جرجی را از مسیر منحرف کرده و آن را به درون فاضلاب میبرد. جرجی به دنبال قایق خود میرود اما ناگهان با دلقک عجیبی برخورد میکند که قایق او را در دست دارد. دلقک خود را <em>پنیوایز</em> معرفی میکند. جرجی که از ملاقات با دلقک هراسان شده، میخواهد از آن مکان برود ولی <em>پنیوایز</em> به جرجی حمله کرده و دستش را قطع میکند و سپس او را با خود به درون فاضلاب میبرد.</p><p></p><p>چندین ماه از این اتفاق میگذرد و ماجراها از تابستان ۱۹۸۹ دنبال میشود. بیل به خاطر اتفاقی که برای برادرش افتاده از طرف خانوادهاش طرد شده و اوقات خودش را تنها در میان اعضای باشگاه بازندگان که دوستان بسیار صمیمیاش هستند تجربه میکند. بیل که هیچوقت مرگ برادرش را قبول نکرده و گمان میکند او گم شدهاست تصمیم میگیرد که در طول تابستان به دنبال برادرش برود و ناپدید شدن تعدادی دیگر از بچههای شهر نیز انگیزه او را بیشتر میکند که جرجی مثل هزاران بچه دیگر به طرز مرموزی ناپدید شدهاست. در ادامه با اضافه شدن دو پسر و یک دختر دیگر به نامهای بن، مایک و بورلی، گروه باشگاه بازندگان تکمیل میشود. نقطه مشترک همه این افراد غیر از خاص بودنشان این است که همه آنها توسط دانشآموز جامعهستیزی به نام هنری باورز و نوچههایش مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.</p><p></p><p>بعد از گذشت مدتی هر کدام از اعضای باشگاه بازندگان غیر از ریچی به طرز عجیبی مورد حمله و تهدید <em>پنیوایز</em> قرار میگیرند و دچار وحشت میشوند. روز بعد همه آنها اتفاقاتی که برایشان افتاده را برای یکدیگر تعریف میکنند و متوجه میشوند که دلقکی ناشناس منبع ترسهای آنهاست. بن که در حال انجام یک پروژه برای درس تاریخ است برای دیگران تعریف میکند که هنگام مطالعه متوجه شده پیشتر نیز گم شدن سریالی بچهها در این شهر سابقه داشتهاست. تحقیقات بعدی آنها مشخص میکند که <em>پنیوایز</em> (که باشگاه بازندگان به اسم <strong>آن</strong> صدایش میکنند) موجودی اهریمنی است که هر ۲۷ سال یکبار، از خواب برمیخیزد و در طول حضور یک سالهاش، بچهها را شکار کرده و از ترس آنها تغذیه میکند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. بیلی که با فهمیدن این موضوع خود را به پیدا کردن برادرش بیشتر از همیشه نزدیک میبیند، تصمیم میگیرد به خانهای متروکه برود که به نظر محل زندگی <em>پنیوایز</em> است. راضی کردن دیگر بچههای گروه برای وارد شدن به خانه ابتدا کمی طول میکشد اما آنها در نهایت قبول میکنند که با بیلی وارد خانه شوند. اما کارها آنطور که بیلی پیشبینی کرده جلو نمیرود و تجربهای ترسناک برای اعضای باشگاه بازندگان هنگام مواجه با <em>پنیوایز</em> رقم میخورد. بچهها در نهایت با دردسر موفق به فرار از خانه میشوند. ریچی که حسابی ترسیده به بیلی میگوید که جرجی مرده و بیل باید این قضیه را قبول کند و بیلی نیز با ریچی درگیر میشود و بدین ترتیب گروه از هم میپاشد و بیلی تنها میماند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Like crazy<3, post: 92222, member: 1249"] [HEADING=1]داستان[/HEADING] [CENTER][URL='https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Bill_Skarsgard%27s_pennywise.png'][IMG]https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/7/7e/Bill_Skarsgard%27s_pennywise.png/300px-Bill_Skarsgard%27s_pennywise.png[/IMG][/URL][/CENTER] زمستان سال ۱۹۸۸ در شهر دری، پسر بچهای به نام جُرجیبه برادر خود بیل اصرار میکند که برای بازی در زیر باران به او ملحق شود اما بیل که مریض است و از لکنت زبان نیز رنج میبرد قبول نمیکند و جرجی تنهایی بیرون میرود. هنگام بازی در زیر باران، جریان آب قایق کاغذی جرجی را از مسیر منحرف کرده و آن را به درون فاضلاب میبرد. جرجی به دنبال قایق خود میرود اما ناگهان با دلقک عجیبی برخورد میکند که قایق او را در دست دارد. دلقک خود را [I]پنیوایز[/I] معرفی میکند. جرجی که از ملاقات با دلقک هراسان شده، میخواهد از آن مکان برود ولی [I]پنیوایز[/I] به جرجی حمله کرده و دستش را قطع میکند و سپس او را با خود به درون فاضلاب میبرد. چندین ماه از این اتفاق میگذرد و ماجراها از تابستان ۱۹۸۹ دنبال میشود. بیل به خاطر اتفاقی که برای برادرش افتاده از طرف خانوادهاش طرد شده و اوقات خودش را تنها در میان اعضای باشگاه بازندگان که دوستان بسیار صمیمیاش هستند تجربه میکند. بیل که هیچوقت مرگ برادرش را قبول نکرده و گمان میکند او گم شدهاست تصمیم میگیرد که در طول تابستان به دنبال برادرش برود و ناپدید شدن تعدادی دیگر از بچههای شهر نیز انگیزه او را بیشتر میکند که جرجی مثل هزاران بچه دیگر به طرز مرموزی ناپدید شدهاست. در ادامه با اضافه شدن دو پسر و یک دختر دیگر به نامهای بن، مایک و بورلی، گروه باشگاه بازندگان تکمیل میشود. نقطه مشترک همه این افراد غیر از خاص بودنشان این است که همه آنها توسط دانشآموز جامعهستیزی به نام هنری باورز و نوچههایش مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. بعد از گذشت مدتی هر کدام از اعضای باشگاه بازندگان غیر از ریچی به طرز عجیبی مورد حمله و تهدید [I]پنیوایز[/I] قرار میگیرند و دچار وحشت میشوند. روز بعد همه آنها اتفاقاتی که برایشان افتاده را برای یکدیگر تعریف میکنند و متوجه میشوند که دلقکی ناشناس منبع ترسهای آنهاست. بن که در حال انجام یک پروژه برای درس تاریخ است برای دیگران تعریف میکند که هنگام مطالعه متوجه شده پیشتر نیز گم شدن سریالی بچهها در این شهر سابقه داشتهاست. تحقیقات بعدی آنها مشخص میکند که [I]پنیوایز[/I] (که باشگاه بازندگان به اسم [B]آن[/B] صدایش میکنند) موجودی اهریمنی است که هر ۲۷ سال یکبار، از خواب برمیخیزد و در طول حضور یک سالهاش، بچهها را شکار کرده و از ترس آنها تغذیه میکند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. بیلی که با فهمیدن این موضوع خود را به پیدا کردن برادرش بیشتر از همیشه نزدیک میبیند، تصمیم میگیرد به خانهای متروکه برود که به نظر محل زندگی [I]پنیوایز[/I] است. راضی کردن دیگر بچههای گروه برای وارد شدن به خانه ابتدا کمی طول میکشد اما آنها در نهایت قبول میکنند که با بیلی وارد خانه شوند. اما کارها آنطور که بیلی پیشبینی کرده جلو نمیرود و تجربهای ترسناک برای اعضای باشگاه بازندگان هنگام مواجه با [I]پنیوایز[/I] رقم میخورد. بچهها در نهایت با دردسر موفق به فرار از خانه میشوند. ریچی که حسابی ترسیده به بیلی میگوید که جرجی مرده و بیل باید این قضیه را قبول کند و بیلی نیز با ریچی درگیر میشود و بدین ترتیب گروه از هم میپاشد و بیلی تنها میماند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
سینما و تئاتر
معرفی فیلم It ایت
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین