. . .

مذهبی مزدیسنا

تالار ادیان

ایرما

مدیر تالار دین و مذهب
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
ناظر
نام هنری
مسیحا
آزمایشی
ناظر+رمانیکی‌خوان
مدیر
تالار دین و مذهب
شناسه کاربر
5244
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-28
آخرین بازدید
موضوعات
124
نوشته‌ها
246
پسندها
475
امتیازها
318
محل سکونت
سرزمین هیچکسان

  • #1
مَزدَیَسنا (مزداپرستی) که به آن دین زرتشت و دین بِهی هم می‌گویند، دینی یکتاپرستانه[۱][۲] و هستی‌شناس توحیدی[۳] است که از آموزه‌های رهبر دینی ایرانی، زرتشت اسپیتمان، سرچشمه می‌گیرد.[۴] در جهان‌بینی مزدایی، جهان صحنه برخورد میان خیر و شر است و در فرجام کار، نیکی بر بدی پیروز خواهد شد. با وجود اینکه مزدیسنا دینی یکتاپرست است اما در سیر زمان المان‌هایی نیز از یک‌ازچندپرستی، یکتاپرستی/یگانه‌انگاری و چندخدایی در آن دیده می‌شود.[۵][۶][۷][۸] بسیاری از ویژگی‌های مزداپرستی مانند یکتاپرستی[۹] باور به ظهور منجی، آزادی اراده، حساب‌رسی پس از مرگ و همچنین بهشت و دوزخ بر ادیان و مکاتب فلسفی دیگر، نظیر مسیحیت، یهودیت، اسلام، گنوسیسم، فلسفه یونانی، بهائیت و آیین بودایی تأثیر گذاشته‌اند.[۱۰][۱۱][۱۲] اهورامزدا، ایزد ازلی و نیک‌خواه، ایزد برتر و آفریننده نیکی‌های جهان از دید مزداپرستان است.[۱۳]
ریشه‌های مزدیسنا به هزاره دوم پیش از میلاد بازمی‌گردد. این دین به همراه ادیان مرتبط با آن یا شاخه‌های دیگرش، نظیر مهرپرستی و آیین زروانی، برای بیش از هزار سال، از حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد، دین رسمی شاهنشاهی‌های باستانی ایرانی بوده‌است؛[۱۴] تا اینکه در نهایت با حمله مسلمانان به ایران جایگاه خود را از دست داد. از آن پس قوانین تبعیض آمیزی علیه زرتشتیان وضع شد و آنان مورد آزار و اذیت توسط مسلمانان قرار گرفتند. برآوردهای اخیر نشان می‌دهد که حدود ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار زرتشتی در سراسر جهان وجود دارد که بیشتر آن‌ها در هند، ایران و کردستان عراق زندگی می‌کنند.[۱۵][۱۶]
اوستا مهم‌ترین کتاب دینی زرتشتیان است. این کتاب گاتاها، سروده‌های زرتشت که به شرح جنبه‌های گوناگون دین بهی می‌پردازد را نیز شامل می‌شود. زرتشت، خدایان ایرانی را به دو گروه اهوراها[۱۷] و دیوها[۱۸] تقسیم کرد که دیوها شایسته پرستش نیستند. اهورامزدا (اهورای خردمند) بزرگ‌ترین اهوراست؛ او آفریدگار بزرگ است و به یاری اشه، جهان را پایدار نگاه می‌دارد.[۱۳] انسان‌ها این اختیار را دارند که برای همراهی کردن یا نکردن اهورامزدا (آفریدگار نیک)، تصمیم بگیرند؛ زیرا مزداپرستی مسئولیت تصمیم‌های انسان را به خود او واگذار کرده‌است. هیچ نیرویی به نیرومندی اهورامزدا وجود ندارد؛ با این حال، انگره‌مَینیو (روان مخرب) که از اکومن پدید آمده، دشمن اصلی دین به‌شمار می‌رود و در برابر سپنتا مینیو (روان نیک) قرار دارد.[۱۹] در نوشته‌های پهلوی از انگره‌مینیو با نام اهریمن نام برده شده‌است و او دشمن خود اهورامزداست.[۲۰]
اشه (راستی، نظم جهانی) نیروی زندگی است، از اهورامزدا سرچشمه می‌گیرد[۱۳][۲۱] و در برابر دروج (دروغ، پلیدی) قرار دارد.[۲۲][۲۳] اهورامزدا نیکی مطلق است و هیچ چیز شریری در وی وجود ندارد؛ او به یاری امشاسپندان و دیگر ایزدان — که همه آن‌ها اهورامزدا را می‌پرستند و اهورامزدا نیز در اوستا آن‌ها را شایسته پرستش می‌خواند[۶][۲۴] — بر گیتیگ (گیتی، جهان مادی و دیدنی) و مینوگ (مینو، جهان معنوی و نادیدنی) نظارت می‌کند.[۲۵]
در دین زرتشت، هدف زندگی اشَاوان (اشه‌مند) شدن است؛ مزداپرستان وظیفه دارند که شادی را در جهان گسترش دهند، زیرا شادی به نیروهای نیک در نبرد با نیروهای شریر یاری می‌رساند. هسته اصلی مزدیسنا را می‌توان در مسائلی چون هومَتَه، هوختَه، هووَرشتَه (پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک)،[۲۶] یاری نیازمندان که راهی برای نشان دادن پایبندی به اشه و گسترش شادی در جهان است،[۲۷] برابری معنوی زنان و مردان و برابر جنسیتی در وظایف[۲۸] و نیک بودن بدون چشم‌داشت به پاداش خلاصه کرد.
زرتشتی‌گریِ امروزی، یک دین یکپارچه نیست و مزداپرستان امروزه به دو گروه عمده اصلاح‌گرایان و سنت‌گرایان تقسیم می‌شوند؛ همچنین جنبش‌های دیگری نیز درحال شکل‌گیری در میان زرتشتیان هستند.[۲۹][۳۰]
در دوران شاهنشاهی هخامنشی، دین زرتشتی دین دولتی بود و شامل عبادت رسمی بود. شاهان ایرانی به زرتشتیان پارسا معروف بودند و با قانون زرتشتی به نام اشه حکومت می‌کردند. با این حال کوروش بزرگ که این امپراتوری را پایه‌گذاری کرد، از تحمیل دین زرتشتی بر ساکنان سرزمین‌های فتح شده خودداری کرد. مهربانی کوروش کبیر با یهودیان به عنوان جرقه‌ای برای نفوذ زرتشتیان بر یهودیت ذکر شده‌است.[۳۱]
200px-%D8%A7%D8%AA%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87_%DA%A9%D8%B1%DA%A9%D9%88%DB%8C%D9%87.jpg

آنچه از بنای آتشکدهٔ کرکویه در سیستان باقی مانده‌است.
200px-Jahlinmarceta_baku_temple.jpg

آتشکده باکو مربوط به دوره‌ای که ساکنان آن زرتشتی بوده‌اند.
واژهٔ مزدیسنا کلمه‌ایی اوستایی است که از دو جزء مَزدَ و یَسنا پدید آمده‌است. مَزدَ (اهورامزدا) معنی خدای دانا یا سرور می‌دهد و یسنا (یسنه) نیز به معنی «پرستی» است و در مجموع معنی مزداپرستی می‌گیرد. این واژه به همراهٔ عربی به گونه «مزدیسنی» هم نوشته شده‌است. در پهلوی کتابی دین زرتشتی را «مزدیسن دین» و «دین مدیسنان» نام نهاده‌اند که از نام اوستایی مَزدَیَسنه دَئنا آمده‌است. پیروان این کیش را «مَزدَیَسَن» می‌نامند که شکل جمع آن «مَزدَیَسنان» است. در واژهٔ مَزدَیَسَن، «مَزدَ» به معنی مَزدا و «یَسَن» به معنای «پرست» می‌باشد. در برابر پرستش مزدا، پرستش دیوان در گذشته به آیین و مرسوم بوده که متون زرتشتی، اینان را دیویسنان و کیششان را دیویسنا ثبت کرده‌اند.[۳۲] در پهلوی کتابی نام‌های دیگری مثل وه‌دین (به‌دین) و دین‌وه (دین‌به) به معنی «دین خوب» هم به کار رفته‌است. در نتیجه پیروان این دین را در زمان ساسانیان و اوایل دوره اسلامی «وه‌دینان» خطاب می‌کردند. این کلمه به شکل «به‌دینان» هنوز هم در میان زرتشتیان ایران و هند به کار می‌رود. نام‌های دیگری برای این دین وجود دارد که مصطلح‌ترین آن در ایران دین زرتشتی است.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶]
نویسندگان مسلمان قرون وسطی در فارسی و عربی همه زرتشتیان را مجوس یا المجوس خطاب کرده‌اند. ریشه این اسم به کلمه مغ که برای اشاره به روحانیون زرتشتی به کار می‌رفت برمی‌گردد. مجوس هنوز هم در ایران توسط برخی شیعیان برای تحقیر زرتشتیان به کار می‌رود. از آنجا که پرستشگاه‌های زرتشتی آتشکده (آتخشکدگ در پهلوی) نامیده می‌شوند، کلمه آتش‌پرست در زبان فارسی برای خطاب کردن توأم با تحقیر زرتشتیان وجود دارد که تا به امروز هم توسط برخی از ایرانیان مسلمان استفاده می‌شود. گبر از دیگر عناوینی است که مسلمانان متعصب برای ارجاع به زرتشتیان استفاده می‌کنند. این کلمه به معنی خالی یا عدم است و منظوری که پشت استفاده از آن نهفته‌است، عدم باور به وجود خداست.
آن دسته از مزداپرستانی که پس از حمله اعراب به ایران به هندوستان مهاجرت کردند توسط مردم محلی «پارسی» خطاب شدند و نوادگانشان را تا به امروز بدین نام می‌خوانند. بعدها گروه دیگری از زرتشتیان برای فرار از آزار و اذیت در زمان قاجار به هند پناهنده شدند که به آن‌ها «ایرانی» می‌گویند.[۳۷]

تاریخچه​

از وحدت و اجتماع معنوی مزداپرستی شرق و غرب ایران آگاهی دقیقی در دست نیست.[۳۸] مغان مردان دینی و موبدان هخامنشیان بودند. در مورد این‌که از چه زمانی دین زرتشتی در ری، پایگاه مرکزی مغان آغاز به تلاش کرد، نشانه و شواهد روشنی در دست نیست. گمان می‌رود که دیرینه‌ترین هنگام برای این رویداد هنگام بنیادگذاری شاهنشاهی هخامنشی بوده باشد.[۳۹]

زرتشت و آموزش مغان بر روی اندیشه‌های یونانی کارسازی پرداخت که راست و واقعی بود اما نه یونانیان و سریانیها و نه نویسندگان ارمنی، هیچ‌یک از زرتشت اوستایی و از کیش او که در گاتاهای اوستا بازگو شده‌است، آگاهی نداشتند. به احتمال زیاد مزدیسنا در آغاز یک جنبش محلی در ایران خاوری بوده‌است که هنوز مرزهای آن شناخته نشده‌است. این کیش نو با پایداری و رویارویی شدید کیش‌های رایج رو به رو شده و برای مدتی دراز نتوانست به برتری و چیرگی کامل برسد و چون گسترش یافت، دگرگون شد. کیش زرتشتی با آیین‌هایی که در پی برانداختن آن‌ها برخاسته بود، درآمیخت و مزدیسنا به گونه‌ای بسیار متفاوت به ایران باختری رسید.[۴۰]

دوران هخامنشی​

در مورد زرتشتی بودن هخامنشیان در بین دانشمندان اختلاف دیدگاه وجود دارد. وضعیت مزدیسنان تا پیش از زمان شاهنشاهی اشکانی به درستی دانسته نیست و منابع از میان رفته‌اند.

موافقان مزدیسن بودن هخامنشیان​

گروهی بر این باور هستند که مزدیسنا از زمان هخامنشیان و از زمان داریوش بزرگ بوده‌است و خدای خاندان هخامنشی دست کم از زمان داریوش، اهورامزدا بوده‌است. همچنین در زمان پادشاهی اردشیر یکم در پرامن سال ۴۴۱ پیش از میلاد، گاه‌شمار امپراتوری اصلاح شد و نام ماه‌های سال به نام‌های ایزدان مَزدَیَسنا نامگذاری شدند.[۴۱] می‌توان گفت مزدیسنا در زمان هخامنشیان در حال پیشرفت در میان باورهای توده مردم بوده‌است.

برخی از پژوهشگران، مانند آلبرت اومستد، ویل دورانت، یوهانس هرتل و جرج کامرون این دید سنتی را که زمان زندگی زرتشت در میان سال‌های ۶۶۰ تا ۵۸۲ پیش از میلاد بوده را پذیرفته‌اند و پدر داریوش بزرگ، ویشتاسپ را همان گشتاسپ پشتیبان زرتشت می‌پندارند.[۴۲] به باور این پژوهشگران، داریوش یک زرتشتی نو دین بوده و این دین را به عنوان دین دولتی در کشور نوپای خود رواج داده‌است؛ بنابراین نظریه زرتشت هم‌زمان با کوروش بزرگ پایه‌گذار شاهنشاهی هخامنشی می‌زیسته‌است. همچنین زرتشت شورش‌ها و رویدادهای واژگون‌گر سال ۵۲۲ پیش از میلاد را به چشم دیده‌بوده و چندی پس از آن درگذشته‌است.[۴۳]
کسانی مانند مری بویس که به تفکیک دقیق تعالیم گات‌ها (آموزه‌های خود زرتشت) با اوستای نو و حتی آیین کهن آریایی اعتقادی ندارند، هخامنشیان را به‌طور کلی پیرو زرتشت می‌دانند. اما برخی دیگر از محققان مانند ایگور دیاکونوف بر اینکه که پادشاهان هخامنشی پیرو اوستای نو بوده‌اند پافشاری می‌کنند.[۴۴]

مخالفان مَزدیسن بودن هخامنشیان​

325px-Atashkadeh.jpg


آتشکده یزد
دیدگاه دیگر بر این باور است که با توجه به روایات مورخان یونانی و سنگ‌نوشته‌های بازمانده از زمان هخامنشیان، هم از دید باورها و عقاید و هم از نظر مراسم و آئین هخامنشیان با آیین کهن ایرانی هم‌خوانی دارد. آیینی که افزون بر پرستش اهورامزدا، ایزدان گوناگون و پرشمار و نیروهای طبیعت نیز پرستش می‌شدند. بر پایه این باور، دین هخامنشیان به باورهای ودایی بیشتر از دین زرتشتی نزدیک است.[۴۵] همچنین باور دارند که آمدن صفت مزدیسنه (مزداپرست) که در پاپیروسهای زبان آرامی زمان هخامنشیان آمده دلیلی بر زرتشتی بودن هخامنشیان نمی‌تواند باشد. چنان‌که ذکر نام اهورامزدا در سنگ نبشته‌ها نیز دلیلی برای این امر به‌شمار نمی‌رود. در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی نه تنها به زرتشت بلکه به هیچ مطلب دیگری که بتواند این سنگ نبشته‌ها را رنگ زرتشتی دهد اشاره نشده‌است.[۴۶] از دوره پادشاهی کوروش، سرزمین‌های باختری ایران، به پیوستگی شاهنشاهی هخامنشی درآمد. در این دوره پذیرش مزدیسنا به نیایش دینی خود عمل می‌کردند. اما شاهنشاهان هخامنشی بر دین زرتشتی نبودند و هنگامی که مغان به گستراندن کیش زرتشتی برخاستند، آن را با آیین کهن ایرانی درآمیختند.[۴۷]

پس از تاخت اسکندر​

این دین پس از یورش اسکندر مقدونی و کشته شدن موبدان برای زمان کوتاهی به خاموشی گرایید. چراکه در آن روزگار، بیشتر آثار دینی به شکل شفاهی و سینه به سینه انتقال می‌یافتند و روحانیان با تکرار پیوسته آن‌ها منابع را در یاد داشتند و به گونه‌ای در حکم کتاب‌های زنده این دین بودند. از این رو با کشتار آنها، بسیاری از کتاب‌های باستانی مزدیسنا از بین رفتند یا کاسته شدند. از همین رو کیش زرتشتی، اسکندر را همواره با صفت گُجَسته (به معنی نفرین شده و متضاد خجسته) یاد می‌کند. در متن پهلوی ارداویراف‌نامه گفته می‌شود که وی دستوران، داوران، هیربدان و موبدان بسیاری را کشت.[۴۸]

دوران اشکانیان​

در زمان اشکانیان تلاش‌هایی برای بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکه‌هایی به نام ایزدان ضرب کردند و آتشکدههایی ساختند. از میان آن‌ها آتش آذر برزین‌مهر در کوه ریوند خراسان از ارج زیادی برخوردار بوده‌است. در متون پهلوی آمده‌است که در دوره بلاش اشکانی اوستاهای تکه‌تکه شده پس از یورش اسکندر گردآوری و بازنویسی شدند.[۴۹] از آنجایی که سیاست مذهبی اشکانیان بر پایه اصل رواداری و سازش دینی بوده‌است و در نگاشته‌هایشان چندان گرایش به مذهب خاصی را بیان نکرده‌اند. اطلاعات امروزی از کیفیت دین در دوره یادشده چندان دقیق نیست. به دنبال همین شیوه، زمینه برای فعالیت آزادانه باورهای گوناگون مذهبی در ایران پدید آمد و مسیحیان و گنوسیان و مهرپرستان آزادانه به آوازه‌گری و نمایاندن دین خود می‌پرداختند.[۵۰]

دوران ساسانیان​

325px-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87_%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%A8%D8%BA_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%863.jpg
آتشکده آذرفرنبغ در کاریان لارستان، از سه آتشکدهٔ بزرگ زرتشتیان که بیشتر آن تخریب شده‌است.
حدود ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی در دوره اردشیر بابکان؛ دین زرتشتی دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد.[۵۱] مزدیسنا در زمان شاهنشاهی ساسانی، به‌دنبال پیروزی‌های اردشیر بابکان دین رسمی ایران شد[۵۲] و فراوانی جمعیت مزدیسنان در زمان ساسانیان به بالاترین اندازه خود رسید. فعالیت‌های کرتیر موبدان موبد دوران ساسانی در این گسترش بی‌تأثیر نبوده‌است. او مبارزات خود علیه نصارا و برهمنان را در سنگ نبشته خود در نقش رجب بیان کرده‌است.[۵۳] در دوره ساسانی آتشکده آذرگشنسب در شیز (تخت سلیمان) آذربایجان از اهمیت بسیاری بهره‌مند شد و شاهان ساسانی همواره نذوراتی را پس از پیروزی‌های خود به آنجا پیشکش می‌نمودند.[۵۴] در همان دوران مانی پیامبر دین نو آیین مانوی که آمیزه از مزدیسنا و مسیحیت بود را عرضه کرد که اگرچه با سرعتی فزاینده رو به گسترش داشت اما به بسیار به دست شاهان و موبدان ساسانی تاخت و تاز شد و دستورهای حکومتی ضد آن برنهاده شد.[۵۵] بر باور مری بویس از میانه‌های دوران ساسانی دین رسمی تحت تأثیر آیین زروانی قرار گرفت و عملاً زروانی دین رسمی کشور شد.[۵۶] در این دوره که روحانیون درباری به قدرت بسیاری رسیده بودند جنبش مزدک پدید آمد که به گونه شدیدی سرکوب شد و قباد یکم پادشاه ساسانی که از این جنبش برابری خواهانه استقبال کرده بود از جایگاه شاهی بر کنار گردید. به‌دنبال آن در زمان انوشیروان گزارش پهلوی اوستای مکتوب نوشته شد.[۵۷]

آیین‌ها و جشن‌های دینی زرتشتیان[ویرایش]​

  • آیین سدره‌پوشی: مراسمی مذهبی است که در طی آن شخص نوجوان با بستن کشتی رسماً به دین زرتشتی می‌گراید.
  • گاهنبارها: جشن‌های آيینی که مجموعاً هفت جشن در سال برای خدا و فروزه‌های هفت‌گانه ی اوست نیز جزو آداب دینی آنان شمرده می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها جشن نوروز است.[۱۰۱]
  • نوروز: هم‌زمان با اعتدال بهاری است و دوره جشن‌های نوروزی که تا شش روز هم‌زمان با زادروز زرتشت دنبال می‌شود.
  • جشن فروردینگان: جشن و مراسمی است که به بزرگداشت روان درگذشتگان زرتشتی انجام می‌شود.
  • جشن خردادگان: در ششمین روز ماه خرداد این جشن به پاسداشت آب و آبادانی برگزار می‌شود.
  • جشن تیرگان: در سیزدهمین روز از ماه تیر هرساله جشن تیرگان برگزار می‌شود. این جشن به امید دور کردن خشک‌سالی انجام می‌گیرد.
  • جشن امردادگان: این جشن در روز هفتم ماه اَمُرداد برگزار می‌شود.
  • جشن مهرگان: از جشن‌های قدیمی ایرانی است که از هر ساله در روز ۱۶ مهر به نام ایزد مهر برگزار می‌شود. جشن مهرگان اگرچه امروزه محدود به جوامع زرتشتی شده اما درگذشته به خوبی میان مسلمانان ساکن ایران به ویژه سلاطین و طبقه مرفه رایج بوده‌است.
  • جشن آبانگان :این جشن برای بزرگداشت اردویسور ناهید پاک نگهبان آب در زمین است و در آن دختران و زنان می‌رقصند و روی هم آب می‌پاشند. این جشن را می‌توان یادگار آناهیتا ایزدبانوی مهر یا همان «اردویسور ناهید پاک» حساب کرد.
  • جشن بهمنگان: این جشن، هر ساله در روز ۲ بهمن برگزار می‌شود.
  • جشن سده: از جشن‌های قدیمی است که هر سال در ۱۰ بهمن برگزار می‌شود. این جشن با برپایی آتش بزرگ همراه است.
  • جشن اسفندگان: یا اسفندگان در روز ۵ اسفند انجام می‌شود که جشن بزرگداشت سپندارمَذ و نیز ارج نهادن به مقام زن و گرامی‌داشت زمین است.
  • منابع​

    • هینلز، جان (۱۳۷۵)، شناخت اساطیر ایران، ترجمهٔ ژالهٔ آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، شابک ۹۶۴-۶۱۹۴-۰۶-۰
    • کریستن سن، آرتور. مترجم صفا، ذبیح‌الله. مزداپرستی در ایران قدیم، تهران:انتشارات شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۵۷
    • مجموعه سخنرانی‌های دومین کنگره تحقیقات ایرانی، جلد دوم. مشهد:دانشگاه ادبیات و علوم انسانی مشهد، ۱۳۵۲
    • بنونیست، امیل. دین ایرانی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴
    • کریستن سن، آرتور. کیانیان. ترجمه ذبیح‌الله صفا. چاپ پنجم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸
    • نیبرگ، هنریک ساموئل. ترجمه نجم‌آبادی، سیف الدین. دین‌های ایران باستان. تهران:مرکز ایرانی مطالعه فرهنگ‌ها، ۱۳۵۹
    • هینلز جان. ترجمه آموزگار، ژاله و احمد تفضلی. شناخت اساطیر ایران، تهران: نشر چشمه ۱۳۷۵
    • Hinnells، John R. (۲۰۱۵). «The Parsis». The Wiley-Blackwell Companion to Zoroastrianism. Wiley-Blackwell. ص. ۱۷۲–۱۵۷.
    • Boyce، Mary (۱۹۷۹). Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices. Routledge.
    • Bulliet، Richard W. (۱۹۷۹). Conversion to Islam in the Medieval Period: An Essay in Quantitative History. Harvard UP.
 
نام موضوع : مزدیسنا دسته : ادیان

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین