انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصیدههای سنایی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Alex" data-source="post: 53854" data-attributes="member: 498"><p>ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی</p><p>بر هستی آن چون که ترا نیست گوایی</p><p>گر باطنت از نور یقینست منور</p><p>بر ظاهر تو چون که عیان نیست صفایی</p><p>آری چو بود صورت تحقیق چو تلبیس</p><p>بیدار شو از هرچه صوابی و خطایی</p><p>دعوی که مجرد بود از شاهد معنی</p><p>باطل شودش اصل به چونی و چرایی</p><p>گر شاهد وقت تو بود حشمت و نعمت</p><p>بیمار دلت را نبود هیچ شفایی</p><p>کاین حشمت و نعمت دو حجایند یقیندان</p><p>کاندر دو جهان زین دو بتر نیست بلایی</p><p>این هست وجودش متعلق به مجازی</p><p>و آن هست حصولش متولد ز ریایی</p><p>تا این دو رفیق بد همراه تو باشند</p><p>هرگز نبود خواجه ترا راه به جایی</p><p>تو بسته شده در گره آز شب و روز</p><p>وز دست هوا خورده به ناکام قفایی</p><p>بفروخته دین را به یکی گرده و کرده</p><p>پوشیده تن خویش به رنگی و عبایی</p><p>بویی نرسید به مشامت ز حقیقت</p><p>همچون سگ دیوانه به هر گرد سرایی</p><p>در دعوی مطلق چو رسولی شده مرسل</p><p>در لفظ به هر ساعت چونی و چرایی</p><p>تا جسم و دلت هست به هم هر دو مرکب</p><p>نایدت زد و برد قبایی و کلایی</p><p>تا زین تن آلوده برون ناید کبرت</p><p>حاصل نشود بهر خدا هیچ رضایی</p><p>بیرون کن ازین خانهٔ خاکی دل خود را</p><p>وآن گه ز دلت ساز تو ارضی و سمایی</p><p>گر خاطر اوهام برنده شود از خلق</p><p>بر خالق خود گوید بی مثل ثنایی</p><p>ار حق به جز از حق نکند هیچ قبولی</p><p>وندر خور خود خواهد ملکی و عطایی</p><p>آن دل که بدین سان بود اندر ره توحید</p><p>حقا که بود موقن و باقی به بقایی</p><p>در حوصلهٔ تنگ تو زین بیش نگنجد</p><p>این هدیه چو دادند نخواهند جزایی</p><p>کاین فضل الاهی بود اندر ره توحید</p><p>وندر ره توحید چنین جوی بهایی</p><p>شونیست شو از خویش و میندیش کزان پس</p><p>یکسان شمری هر دو: جفایی و وفایی</p><p>اندر صفتت نیست چه نامی و چه ننگی</p><p>بر بام خرابات چه جغدی چه همایی</p><p>گر نزد سنایی بشدی خلقت اول</p><p>از دیده نمودی ره تحقیق سنایی</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Alex, post: 53854, member: 498"] ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی بر هستی آن چون که ترا نیست گوایی گر باطنت از نور یقینست منور بر ظاهر تو چون که عیان نیست صفایی آری چو بود صورت تحقیق چو تلبیس بیدار شو از هرچه صوابی و خطایی دعوی که مجرد بود از شاهد معنی باطل شودش اصل به چونی و چرایی گر شاهد وقت تو بود حشمت و نعمت بیمار دلت را نبود هیچ شفایی کاین حشمت و نعمت دو حجایند یقیندان کاندر دو جهان زین دو بتر نیست بلایی این هست وجودش متعلق به مجازی و آن هست حصولش متولد ز ریایی تا این دو رفیق بد همراه تو باشند هرگز نبود خواجه ترا راه به جایی تو بسته شده در گره آز شب و روز وز دست هوا خورده به ناکام قفایی بفروخته دین را به یکی گرده و کرده پوشیده تن خویش به رنگی و عبایی بویی نرسید به مشامت ز حقیقت همچون سگ دیوانه به هر گرد سرایی در دعوی مطلق چو رسولی شده مرسل در لفظ به هر ساعت چونی و چرایی تا جسم و دلت هست به هم هر دو مرکب نایدت زد و برد قبایی و کلایی تا زین تن آلوده برون ناید کبرت حاصل نشود بهر خدا هیچ رضایی بیرون کن ازین خانهٔ خاکی دل خود را وآن گه ز دلت ساز تو ارضی و سمایی گر خاطر اوهام برنده شود از خلق بر خالق خود گوید بی مثل ثنایی ار حق به جز از حق نکند هیچ قبولی وندر خور خود خواهد ملکی و عطایی آن دل که بدین سان بود اندر ره توحید حقا که بود موقن و باقی به بقایی در حوصلهٔ تنگ تو زین بیش نگنجد این هدیه چو دادند نخواهند جزایی کاین فضل الاهی بود اندر ره توحید وندر ره توحید چنین جوی بهایی شونیست شو از خویش و میندیش کزان پس یکسان شمری هر دو: جفایی و وفایی اندر صفتت نیست چه نامی و چه ننگی بر بام خرابات چه جغدی چه همایی گر نزد سنایی بشدی خلقت اول از دیده نمودی ره تحقیق سنایی [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصیدههای سنایی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین