انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصیدههای سنایی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Alex" data-source="post: 53825" data-attributes="member: 498"><p>ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی</p><p>در سر منی مکن که به ترکیب چون منی</p><p>آنکو ز خاک باشد آخر رود به خاک</p><p>او را کجا رسد سخن مایی و منی</p><p>از آهن مذهب معمور کرده باش</p><p>تا بر محک صرف زند زر معدنی</p><p>ظاهر چو بایزیدی و باطن چو بولهب</p><p>گندم نمای ز اصل و چه پوسیده ارزنی</p><p>ای آژده به سوزن حسرت هزار دل</p><p>سودت چه دارد آنکه مرقع بیاژنی</p><p>همسایهٔ تو گرسنه در روز یا سه روز</p><p>تو بسته سر ز تخمه و حلوا و روغنی</p><p>دل از گنه بشوی و چنان دان که روز حشر</p><p>پاکی دل بهست که پاکیزه دامنی</p><p>ای آمده ز خاک به خاکست رفتنت</p><p>ور صد هزار گنج به خاک اندر آگنی</p><p>طمع بقا چه داری معجون شخص تو</p><p>با دست و آتشست و گل تیره و منی</p><p>پنداری ای اخی که بمانی تو جاودان</p><p>گر رود نگسلد ره دلگیر می زنی</p><p>غافل مباش دان که ز اندام تو به گور</p><p>سازند مار و مور رفیقی و برزنی</p><p>بگشای گوش عقل و نگه کن به چشم دل</p><p>در کار و بار مردم و در عالم دنی</p><p>چون صدرهٔ تو بافته از پنبهٔ فناست</p><p>در دل طمع قبای بقا را چرا کنی</p><p>آن کز تو زاد و آنکه ترا زاد رفتهاند</p><p>در تیرگی گور ز صحرای روشنی</p><p>گاهی تو گلخنی را بینی شده امیر</p><p>روز دگر امیر اجل گشته گلخنی</p><p>خفته به زیر خاک نه لابل که گشته خاک</p><p>از خاکشان تو کرده بسی ظرف خوردنی</p><p>در زیر خشت چهرهٔ خاتون خرگهی</p><p>در زیر سنگ پیکر سرهنگ جوشنی</p><p>دانی تو یا ندانی کز خاک ما همان</p><p>ایدون کنند کز گل ایشان تو میکنی</p><p>ای بر طریق باطل پویان تو روز و شب</p><p>داده عنان خویش به شیطان ز ریمنی</p><p>مهر رسول مرسل و مهر علی و آل</p><p>بر دل گمار و گیر به جنات ساکنی</p><p>گرد فضول و رخصت و تاویل کم دوان</p><p>چون عنکبوت تار حماقت چرا تنی</p><p>بشناس کردگار و نگهدار جای خویش</p><p>دین محمدی و طریق معینی</p><p>دیوان تو چو زلف نگاران سیه شدست</p><p>پس همچنین سنایی غافل چرا شنی</p><p>هر چند صدهزار گناهست مایهاش</p><p>هر چند کز عذاب سفر نیست ایمنی</p><p>از رحمت خدای دلش نا امید نیست</p><p>کو مخطیست و مفلس رب غافر و غنی</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Alex, post: 53825, member: 498"] ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی در سر منی مکن که به ترکیب چون منی آنکو ز خاک باشد آخر رود به خاک او را کجا رسد سخن مایی و منی از آهن مذهب معمور کرده باش تا بر محک صرف زند زر معدنی ظاهر چو بایزیدی و باطن چو بولهب گندم نمای ز اصل و چه پوسیده ارزنی ای آژده به سوزن حسرت هزار دل سودت چه دارد آنکه مرقع بیاژنی همسایهٔ تو گرسنه در روز یا سه روز تو بسته سر ز تخمه و حلوا و روغنی دل از گنه بشوی و چنان دان که روز حشر پاکی دل بهست که پاکیزه دامنی ای آمده ز خاک به خاکست رفتنت ور صد هزار گنج به خاک اندر آگنی طمع بقا چه داری معجون شخص تو با دست و آتشست و گل تیره و منی پنداری ای اخی که بمانی تو جاودان گر رود نگسلد ره دلگیر می زنی غافل مباش دان که ز اندام تو به گور سازند مار و مور رفیقی و برزنی بگشای گوش عقل و نگه کن به چشم دل در کار و بار مردم و در عالم دنی چون صدرهٔ تو بافته از پنبهٔ فناست در دل طمع قبای بقا را چرا کنی آن کز تو زاد و آنکه ترا زاد رفتهاند در تیرگی گور ز صحرای روشنی گاهی تو گلخنی را بینی شده امیر روز دگر امیر اجل گشته گلخنی خفته به زیر خاک نه لابل که گشته خاک از خاکشان تو کرده بسی ظرف خوردنی در زیر خشت چهرهٔ خاتون خرگهی در زیر سنگ پیکر سرهنگ جوشنی دانی تو یا ندانی کز خاک ما همان ایدون کنند کز گل ایشان تو میکنی ای بر طریق باطل پویان تو روز و شب داده عنان خویش به شیطان ز ریمنی مهر رسول مرسل و مهر علی و آل بر دل گمار و گیر به جنات ساکنی گرد فضول و رخصت و تاویل کم دوان چون عنکبوت تار حماقت چرا تنی بشناس کردگار و نگهدار جای خویش دین محمدی و طریق معینی دیوان تو چو زلف نگاران سیه شدست پس همچنین سنایی غافل چرا شنی هر چند صدهزار گناهست مایهاش هر چند کز عذاب سفر نیست ایمنی از رحمت خدای دلش نا امید نیست کو مخطیست و مفلس رب غافر و غنی [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصیدههای سنایی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین