انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید ملک الشعرای بهار
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 27069" data-attributes="member: 36"><p>دوش در تیرس عزلت جانفرسایی</p><p>گشت روشن دلم از صحبت روشنرایی</p><p></p><p>هرچهپرسیدم ازآن دوست مراداد جواب</p><p>چه به از لذت هم صحبتی دانایی</p><p></p><p>آسمان بود بدانگونه که از سیم سپید</p><p>میخها کوفته باشد به سیه دیبایی</p><p></p><p>یا یکی خیمهٔ صد وصله که از طول زمان</p><p>پاره جایی شده و سوخته باشد جایی</p><p></p><p>گفتم از رازطبیعت خبرت هست؟ بگو</p><p>منتهایی بودش، یا بودش مبدایی؟</p><p></p><p>گفت از اندازهٔ ذرات محیطش چه خبر؟</p><p>حیوانی که بجنبد به تک دریایی</p><p></p><p>گفتم آن مهر منور چه بود؟ گفت: بود</p><p>در بر دهر، دل سوختهٔ شیدایی</p><p></p><p>گفتماین گویمدورکهزمینخوانی چیست؟</p><p>گفت سنگی است کهن خورده برو تیپایی</p><p></p><p>گفتم این انجم رخشنده چه باشد بهسپهر</p><p>گفت: بر ریش طبیعت، تف سربالایی</p><p></p><p>گفتمش هزل فرو نه سخن جد فرمای</p><p>کفت: والاتر از این دنیی دون دنیایی</p><p></p><p>گفتمش قاعدهٔ حرکت واین جاذبه چیست؟</p><p>کفت: از اسرار شکآلود ازل ایمایی</p><p></p><p>گفتم اسرار ازل چیست بگو گفت که گشت</p><p>عاشق جلوهٔ خود، شاهد بزمآرایی</p><p></p><p>گشت مجذوب خود و دور زد و جلوه نمود</p><p>شد از آن جلوه به پا شوری و استیلایی</p><p></p><p>سربهسر هستی ازین عشق و ازین جاذبه خاست</p><p>باشد این قصه ز اسرار ازل افشایی</p><p></p><p>گفتمش چیست جدال وطن و دین، گفتا</p><p>بر یکی خوان پی نان همهمه و غوغایی</p><p></p><p>گفتم امید سعادت چه بود در عالم؟</p><p>گفت با بیبصری، عشق سمن سیمایی</p><p></p><p>گفتم این فلسفه و شعر چه باشد گفتا</p><p>دست و پایی شل وانگه نظر بینایی</p><p></p><p>گفتمش مرد ریاست که بود گفت کسی</p><p>کز پی رنج و تعب طرح کند دعوایی</p><p></p><p>گفتم از علم نظر علم یقین خیزد؟ گفت</p><p>نظر علم و یقین نیست جز استهزایی</p><p></p><p>گفتمش چیست به گیتی ره تقوی؟ گفتا</p><p>بهتر از مهر و محبت نبود تقوایی</p><p></p><p>گفتم آیین وفا چیست درین عالم؟ گفت</p><p>گفتهٔ مبتذلی، یا سخن بیجایی</p><p></p><p>گفتم این چاشنی عمر چه باشد؟ گفتا</p><p>از لب مرگ شکرخندهٔ پرمعنایی</p><p></p><p>گفتم آن خواب گران چیست به پایان حیات</p><p>گفت سیریست به سرمنزل ناپیدایی</p><p></p><p>گفتمش صحبت فردای قیامت چه بود؟</p><p>گفت کاش از پس امروز بود فردایی</p><p></p><p>گفتمش چیست بدین قاعده تکلیف بهار</p><p>گفت اگر دست دهد عشق رخ زیبایی</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 27069, member: 36"] دوش در تیرس عزلت جانفرسایی گشت روشن دلم از صحبت روشنرایی هرچهپرسیدم ازآن دوست مراداد جواب چه به از لذت هم صحبتی دانایی آسمان بود بدانگونه که از سیم سپید میخها کوفته باشد به سیه دیبایی یا یکی خیمهٔ صد وصله که از طول زمان پاره جایی شده و سوخته باشد جایی گفتم از رازطبیعت خبرت هست؟ بگو منتهایی بودش، یا بودش مبدایی؟ گفت از اندازهٔ ذرات محیطش چه خبر؟ حیوانی که بجنبد به تک دریایی گفتم آن مهر منور چه بود؟ گفت: بود در بر دهر، دل سوختهٔ شیدایی گفتماین گویمدورکهزمینخوانی چیست؟ گفت سنگی است کهن خورده برو تیپایی گفتم این انجم رخشنده چه باشد بهسپهر گفت: بر ریش طبیعت، تف سربالایی گفتمش هزل فرو نه سخن جد فرمای کفت: والاتر از این دنیی دون دنیایی گفتمش قاعدهٔ حرکت واین جاذبه چیست؟ کفت: از اسرار شکآلود ازل ایمایی گفتم اسرار ازل چیست بگو گفت که گشت عاشق جلوهٔ خود، شاهد بزمآرایی گشت مجذوب خود و دور زد و جلوه نمود شد از آن جلوه به پا شوری و استیلایی سربهسر هستی ازین عشق و ازین جاذبه خاست باشد این قصه ز اسرار ازل افشایی گفتمش چیست جدال وطن و دین، گفتا بر یکی خوان پی نان همهمه و غوغایی گفتم امید سعادت چه بود در عالم؟ گفت با بیبصری، عشق سمن سیمایی گفتم این فلسفه و شعر چه باشد گفتا دست و پایی شل وانگه نظر بینایی گفتمش مرد ریاست که بود گفت کسی کز پی رنج و تعب طرح کند دعوایی گفتم از علم نظر علم یقین خیزد؟ گفت نظر علم و یقین نیست جز استهزایی گفتمش چیست به گیتی ره تقوی؟ گفتا بهتر از مهر و محبت نبود تقوایی گفتم آیین وفا چیست درین عالم؟ گفت گفتهٔ مبتذلی، یا سخن بیجایی گفتم این چاشنی عمر چه باشد؟ گفتا از لب مرگ شکرخندهٔ پرمعنایی گفتم آن خواب گران چیست به پایان حیات گفت سیریست به سرمنزل ناپیدایی گفتمش صحبت فردای قیامت چه بود؟ گفت کاش از پس امروز بود فردایی گفتمش چیست بدین قاعده تکلیف بهار گفت اگر دست دهد عشق رخ زیبایی [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید ملک الشعرای بهار
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین