انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید ملک الشعرای بهار
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 27063" data-attributes="member: 36"><p>دریغا که بگذشت عهد جوانی</p><p>درآمد ز در پیری و ناتوانی</p><p></p><p>جوانی به راه وطن دادم از کف</p><p>دربغا وطنرفتو طیشد جوانی</p><p></p><p>وگر بازگردد وطن بار دیگر</p><p>نیارد جوانی به ما ارمغانی</p><p></p><p>دو ده ساله بودم که آشفت ایران</p><p>برآمد ز ری بانگ عالی و دانی</p><p></p><p>به مشروطه بر پیشوایان شیعه</p><p>بدادند فتوی و گشتند بانی</p><p></p><p>دو سال دگر انقلابی بپا شد</p><p>که شه عهد بشکست در ملکرانی</p><p></p><p>سپس فتنه نو شد به هنگام شوستر</p><p>کجا بد تزار اندر آن فتنهبانی</p><p></p><p>سه سال دگر جنگ بینالملل زد</p><p>شرار از اقاصی جهان تا ادانی</p><p></p><p>ببود آن محن تا به شش سال قائم</p><p>جهان گشته ویران و مخلوق فانی</p><p></p><p>تبه گشت آداب و گم شد فضایل</p><p>کهن شد اصول و نگون شد مبانی</p><p></p><p>غمی گشت ایران که دشمن درآمد</p><p>ز هر سو درین کشور باستانی</p><p></p><p>بپا خاست ستار و گردش جوانان</p><p>ز ارانی و آذر آبادگانی</p><p></p><p>به ستارخان حملهور شد شه، اما</p><p>بر او چیره شد جیش ستارخانی</p><p></p><p>بهم یار گشتند مردان کشور</p><p>خراسانی وگیلی و اصفهانی</p><p></p><p>ز ناگه به هرسو غریوی برآمد</p><p>ز نیریزی و لاری و بهبهانی</p><p></p><p>دو لشگر ز رشت و سپاهان برآمد</p><p>به تنبیه شه کرده با هم تبانی</p><p></p><p>برآن پیشوا یپرم و نصر دولت</p><p>بر این پیشوا دودهٔ ایلخانی</p><p></p><p>دلیران و آزادمردان گیتی</p><p>زگرجی و ارانی و ایروانی</p><p></p><p>شده همعنان با جوانان ایران</p><p>همهدستشسته ز جان و جوانی</p><p></p><p>پیدفع اینهر دو لشگر برون شد</p><p>ز ری لشگر شاه خونریز جانی</p><p></p><p>سلام چطوری</p><p>به سرباز سیلاخوری همعنانی</p><p></p><p>ز خون وطندوستان م×س×ت یکسر</p><p>چو میخواره از بادهٔ ارغوانی</p><p></p><p>به بادامک اندر فتادند برهم</p><p>ز خون، دشت در گشته حمراءقانی</p><p></p><p>یکی جسته رزم از پی سود کشور</p><p>دگر جسته رزم از پی بیستگانی</p><p></p><p>یکی را به سر کبر و دل پر معونت</p><p>یکی را بهسر عشق و دل بر معانی</p><p></p><p>یکی در ره منفعت گشته کشته</p><p>دگر در ره مملکت گشته فانی</p><p></p><p>یکی را به کف ساز و برگی مکمل</p><p>ز خمپاره و توپ و دیگر مبانی</p><p></p><p>ولی این دگر را نه برگ و نه سازی</p><p>جز امید اصلاح و دیگر امانی</p><p></p><p>یکی دور زد بخشی از جیش ملی</p><p>کش آمد به کف شهر از آن قهرمانی</p><p></p><p>تهی کرد قزاق ازین دور، میدان</p><p>که آمد به سر دورش از ناتوانی</p><p></p><p>ببستند سنگر به هرکوی و برزن</p><p>دم توپشان کرده آتشفشانی</p><p></p><p>ز سنگر گذر کرد تیر مجاهد</p><p>چو تیر تهمتن ز درع کشانی</p><p></p><p>به پیرامن مجلس و مسجد آنگه</p><p>مصافیقوی رفت چونان که دانی</p><p></p><p>ری آمد به چنگ دلیران کجا بود</p><p>از آزاد مردانشان پشتبانی</p><p></p><p>وزانپسبهمجلس نشستند و آمد</p><p>ز مردم بر ایشان درود وتهانی</p><p></p><p>چو شه دید ازینگونه نکبت روان شد</p><p>به زرگنده از قصر صاحبقرانی</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 27063, member: 36"] دریغا که بگذشت عهد جوانی درآمد ز در پیری و ناتوانی جوانی به راه وطن دادم از کف دربغا وطنرفتو طیشد جوانی وگر بازگردد وطن بار دیگر نیارد جوانی به ما ارمغانی دو ده ساله بودم که آشفت ایران برآمد ز ری بانگ عالی و دانی به مشروطه بر پیشوایان شیعه بدادند فتوی و گشتند بانی دو سال دگر انقلابی بپا شد که شه عهد بشکست در ملکرانی سپس فتنه نو شد به هنگام شوستر کجا بد تزار اندر آن فتنهبانی سه سال دگر جنگ بینالملل زد شرار از اقاصی جهان تا ادانی ببود آن محن تا به شش سال قائم جهان گشته ویران و مخلوق فانی تبه گشت آداب و گم شد فضایل کهن شد اصول و نگون شد مبانی غمی گشت ایران که دشمن درآمد ز هر سو درین کشور باستانی بپا خاست ستار و گردش جوانان ز ارانی و آذر آبادگانی به ستارخان حملهور شد شه، اما بر او چیره شد جیش ستارخانی بهم یار گشتند مردان کشور خراسانی وگیلی و اصفهانی ز ناگه به هرسو غریوی برآمد ز نیریزی و لاری و بهبهانی دو لشگر ز رشت و سپاهان برآمد به تنبیه شه کرده با هم تبانی برآن پیشوا یپرم و نصر دولت بر این پیشوا دودهٔ ایلخانی دلیران و آزادمردان گیتی زگرجی و ارانی و ایروانی شده همعنان با جوانان ایران همهدستشسته ز جان و جوانی پیدفع اینهر دو لشگر برون شد ز ری لشگر شاه خونریز جانی سلام چطوری به سرباز سیلاخوری همعنانی ز خون وطندوستان م×س×ت یکسر چو میخواره از بادهٔ ارغوانی به بادامک اندر فتادند برهم ز خون، دشت در گشته حمراءقانی یکی جسته رزم از پی سود کشور دگر جسته رزم از پی بیستگانی یکی را به سر کبر و دل پر معونت یکی را بهسر عشق و دل بر معانی یکی در ره منفعت گشته کشته دگر در ره مملکت گشته فانی یکی را به کف ساز و برگی مکمل ز خمپاره و توپ و دیگر مبانی ولی این دگر را نه برگ و نه سازی جز امید اصلاح و دیگر امانی یکی دور زد بخشی از جیش ملی کش آمد به کف شهر از آن قهرمانی تهی کرد قزاق ازین دور، میدان که آمد به سر دورش از ناتوانی ببستند سنگر به هرکوی و برزن دم توپشان کرده آتشفشانی ز سنگر گذر کرد تیر مجاهد چو تیر تهمتن ز درع کشانی به پیرامن مجلس و مسجد آنگه مصافیقوی رفت چونان که دانی ری آمد به چنگ دلیران کجا بود از آزاد مردانشان پشتبانی وزانپسبهمجلس نشستند و آمد ز مردم بر ایشان درود وتهانی چو شه دید ازینگونه نکبت روان شد به زرگنده از قصر صاحبقرانی [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید ملک الشعرای بهار
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین