انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید ملک الشعرای بهار
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 26794" data-attributes="member: 36"><p>فریاد از این جهان و از این دنیا</p><p></p><p>وین رسم ناستوده ی نازببا</p><p></p><p>برباد رفته قاعدهٔ موسی</p><p></p><p>و از یاد رفته توصیهٔ عیسی</p><p></p><p>توراهٔ گشته توریهٔ بدعت</p><p></p><p>انجیل گشته واسطهٔ دعوا</p><p></p><p>خُلق محمدی شده مستنکر</p><p></p><p>دستور ایزدی شده مستثنی</p><p></p><p>هامون به خود نبیند جزکوشش</p><p></p><p>دریا به خود نبیند جز غوغا</p><p></p><p>گرد قتال خیزد از این هامون</p><p></p><p>طوفان مرگ خیزد از این دربا</p><p></p><p>بر ماهتاب، تیر زند کتان</p><p></p><p>بر آفتاب، تیغ کشد حربا</p><p></p><p>خون میچکد زکلک سیاسیون</p><p></p><p>جان میطپد ز رای ذویالارا</p><p></p><p>جور و فساد سرزده درگیتی</p><p></p><p>صلح و سدادگم شده از دنیا</p><p></p><p>قومی پلنگ خوی ز هرگوشه</p><p></p><p>درهم فتادهاند پلنگآسا</p><p></p><p>گرگان آدمی رخ و آدمخوار</p><p></p><p>دیوان آهنین دل و آهنخا</p><p></p><p>آن خون این مکد ز ره پلتیک</p><p></p><p>این جان آن کند به ره یاسا</p><p></p><p>ملک خدای گشته دو صدپاره</p><p></p><p>هر ملک را گروهی گنجآرا</p><p></p><p>وآنکه به خیره بر زبر هرگنج</p><p></p><p>میران نشستهاند چو اژدرها</p><p></p><p>هریک به دل گرفته بسی امید</p><p></p><p>هریک به سر نهفته بسی سودا</p><p></p><p>هر ساعتی به آرزوی این قوم</p><p></p><p>صد جوی خون روان شد ازصحرا</p><p></p><p>اوکام دل نیافته وز هر سوی</p><p></p><p>بینی نشسته با دل خون پالا</p><p></p><p>چندین هزار مادر بیفرزند</p><p></p><p>چندین هزار بچهٔ بیبابا</p><p></p><p>ای خود بر نهاده پی پرخاش</p><p></p><p>وی تیغ برکشیده پی هیجا</p><p></p><p>این خون پاک ملت یزدان است</p><p></p><p>چندین چنین چهپزی بیپروا</p><p></p><p>این باغ ایزد است و درختانش</p><p></p><p>با دست حق دمیده چنین زیبا</p><p></p><p>ای خیره باغ را چه زنی آتش</p><p></p><p>وی خر درخت را چهخوری بیجا</p><p></p><p>مشکن درخت یزدان را مشکن</p><p></p><p>منما تهی گلستان را، منما</p><p></p><p>*</p><p></p><p>*</p><p></p><p>هان ای حکیم چندکنی لابه</p><p></p><p>هان ای ادیب چند کنی غوغا</p><p></p><p>لابه به پیش کور نیارد مرد</p><p></p><p>غوغا به پیش کر نکند دانا</p><p></p><p>مردم کرند نیمی و نیمی کور</p><p></p><p>ازکور وکر، چه خواهی جز حاشا</p><p></p><p>آنکو شنید، باد بر او نفرین</p><p></p><p>گر خود شنید وکارنبست آن را</p><p></p><p>وانکو بدید، باد بر او توبیخ</p><p></p><p>گر زانکه دید و بار نبست آنجا</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 26794, member: 36"] فریاد از این جهان و از این دنیا وین رسم ناستوده ی نازببا برباد رفته قاعدهٔ موسی و از یاد رفته توصیهٔ عیسی توراهٔ گشته توریهٔ بدعت انجیل گشته واسطهٔ دعوا خُلق محمدی شده مستنکر دستور ایزدی شده مستثنی هامون به خود نبیند جزکوشش دریا به خود نبیند جز غوغا گرد قتال خیزد از این هامون طوفان مرگ خیزد از این دربا بر ماهتاب، تیر زند کتان بر آفتاب، تیغ کشد حربا خون میچکد زکلک سیاسیون جان میطپد ز رای ذویالارا جور و فساد سرزده درگیتی صلح و سدادگم شده از دنیا قومی پلنگ خوی ز هرگوشه درهم فتادهاند پلنگآسا گرگان آدمی رخ و آدمخوار دیوان آهنین دل و آهنخا آن خون این مکد ز ره پلتیک این جان آن کند به ره یاسا ملک خدای گشته دو صدپاره هر ملک را گروهی گنجآرا وآنکه به خیره بر زبر هرگنج میران نشستهاند چو اژدرها هریک به دل گرفته بسی امید هریک به سر نهفته بسی سودا هر ساعتی به آرزوی این قوم صد جوی خون روان شد ازصحرا اوکام دل نیافته وز هر سوی بینی نشسته با دل خون پالا چندین هزار مادر بیفرزند چندین هزار بچهٔ بیبابا ای خود بر نهاده پی پرخاش وی تیغ برکشیده پی هیجا این خون پاک ملت یزدان است چندین چنین چهپزی بیپروا این باغ ایزد است و درختانش با دست حق دمیده چنین زیبا ای خیره باغ را چه زنی آتش وی خر درخت را چهخوری بیجا مشکن درخت یزدان را مشکن منما تهی گلستان را، منما * * هان ای حکیم چندکنی لابه هان ای ادیب چند کنی غوغا لابه به پیش کور نیارد مرد غوغا به پیش کر نکند دانا مردم کرند نیمی و نیمی کور ازکور وکر، چه خواهی جز حاشا آنکو شنید، باد بر او نفرین گر خود شنید وکارنبست آن را وانکو بدید، باد بر او توبیخ گر زانکه دید و بار نبست آنجا [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید ملک الشعرای بهار
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین