انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 46304" data-attributes="member: 36"><p>از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است</p><p>عارضش باری ازین عارضه خوشتر شده است</p><p>داشتش آینه گردی و کنون روشن شد</p><p>که به آه دل عشاق منور شده است</p><p>از لبت شربت قند ار چه رسیدست به کام</p><p>شکر از شرم دهانت به ع×ر×ق تر شده است</p><p>ای طبیب از دهن یار به عطار بگوی</p><p>برمکش قند گران را که مکرر شده است</p><p>شربتی ساز مفرح دل بیمار مرا</p><p>زان دو یاقوت که پرورده به شکر شده است</p><p>میدهد لعل توام ساده جوابی لیکن</p><p>چشم بیمار تو مایل به مزور شده است</p><p>صبح برخاست به بوی تو صبا پنداری</p><p>که ز بیماری دوشینه سبکتر شده است</p><p>هر کجا کرده گذر بر سر زلفت بادی</p><p>روز من چون شب تاریک مکدر شده است</p><p>گر سر من برود عشقت از این سر نرود</p><p>زانکه سرمایه عشق تو درین سر شده است</p><p>چشم بیمار تو از دیده من کرد هوس</p><p>ناردانی که بدین گونه مزعفر شده است</p><p>تا دگر کی به لب جام لبت باز خورد</p><p>ای سبا خون که ز غم در دل ساغر شده است</p><p>بعد ازین غم مخور ای دل که غم امروز همه</p><p>روزی دشمن دارای مظفر شده است</p><p>سایه لطف خدا شاه، اویس، آنکه به حق</p><p>پادشاهان جهان را سر و افسر شده است</p><p>آنکه در منصب شاهی، شرف و مرتبتش</p><p>ناسخ سلطنت طغرل و سنجر شده است</p><p>کلک او نقش قدر را سر پرگار آمد</p><p>رای او کلک قضا را خط مستر شده است</p><p>فکر تیغش اگر آورده اسد در خاطر</p><p>اسد از تیزی آن فکر دو پیکر شده است</p><p>تا خورد در ظلمات دل خصم آب حیات</p><p>تیغ بزش چو خضر یار سکندر شده است</p><p>ای جهان گیر جهان بخش که از حکم ازل</p><p>سلطنت تا به ابد بر تو مقرر شده است</p><p>مار رمحت به سنان، مهره شکاف آمده است</p><p>شیر را یات تو در معرکه صفدر شده است</p><p>مژه بر دیده بدخواه تو پیکان گشته</p><p>آب در حنجره خصم تو خنجر شده است</p><p>روشن است آنکه تو خورشیدی از آن روی جهان</p><p>شرق تا غرب به تیغ تو مسخر شده است</p><p>گرگ با عدل تو همراز شبان آمده است</p><p>باز با داد تو انباز کبوتر شده است</p><p>کرد گردون به دلت نسبت دریای عدن</p><p>لاجرم زاده طبعش همه گوهر شده است</p><p>نجم در قبضه شمشیر تو کوکب گشته</p><p>چرخ بر قبه خرگاه تو چنبر شده است</p><p>عقل را پیروی رای تو میباید کرد</p><p>در دماغ خرد این فکر مصور شده است</p><p>طاعت فکر تو در خود ننهاست فلک</p><p>در نهاد فلک این وضع مخمر شده است</p><p>ذره از عون تو با مهر مقابل گشته</p><p>زر به دوران تو با سنگ برابر شده است</p><p>هر که از نام تو بر لوح جبین کرد نشان</p><p>کار و بارش بدرستی همه با زر شده است</p><p>وانکه از سایه اقبال تو برتافته روی</p><p>شده سرگشته تراز ذره و در خور شده است</p><p>خسروا از سبب عارضه یک شبهات</p><p>چه خرابی که درین خانه ششدر شده است</p><p>یارب آن شب چه شبی بود که گفتی سحرش</p><p>میخ چشم مه و قفل در خاور شده است؟</p><p>بس که از سوز دعای ملک و ناله ملک</p><p>اشک انجم به کنار فلک اندر شده است</p><p>گنبد سبز فلک گنبد گل را ماند</p><p>بس که از مجمر انفاس معطر شده است</p><p>دست در دامن آهم زده این جان عزیز</p><p>با دعایت ز لب من به فلک بر شده است</p><p>صبح بهر تو دعای خواند و دمید</p><p>با دعای سحر این فتح میسر شده است</p><p>جان ملکی و سر مملکتی، ملک بدین</p><p>در گمان بود کنونش همه باور شده است</p><p>شکر این موهبت و نعمت این صحت را</p><p>با زبان قلم و تیغ سخنور شده است</p><p>تا دل نار و رخ شهره آبی به شهور</p><p>خاکی و آتشی از آب و ز آذر شده است</p><p>خاک و آب تو ز آفات جهان باد مصون</p><p>کاب در حلق بد اندیش تو آذر شده است</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 46304, member: 36"] از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است عارضش باری ازین عارضه خوشتر شده است داشتش آینه گردی و کنون روشن شد که به آه دل عشاق منور شده است از لبت شربت قند ار چه رسیدست به کام شکر از شرم دهانت به ع×ر×ق تر شده است ای طبیب از دهن یار به عطار بگوی برمکش قند گران را که مکرر شده است شربتی ساز مفرح دل بیمار مرا زان دو یاقوت که پرورده به شکر شده است میدهد لعل توام ساده جوابی لیکن چشم بیمار تو مایل به مزور شده است صبح برخاست به بوی تو صبا پنداری که ز بیماری دوشینه سبکتر شده است هر کجا کرده گذر بر سر زلفت بادی روز من چون شب تاریک مکدر شده است گر سر من برود عشقت از این سر نرود زانکه سرمایه عشق تو درین سر شده است چشم بیمار تو از دیده من کرد هوس ناردانی که بدین گونه مزعفر شده است تا دگر کی به لب جام لبت باز خورد ای سبا خون که ز غم در دل ساغر شده است بعد ازین غم مخور ای دل که غم امروز همه روزی دشمن دارای مظفر شده است سایه لطف خدا شاه، اویس، آنکه به حق پادشاهان جهان را سر و افسر شده است آنکه در منصب شاهی، شرف و مرتبتش ناسخ سلطنت طغرل و سنجر شده است کلک او نقش قدر را سر پرگار آمد رای او کلک قضا را خط مستر شده است فکر تیغش اگر آورده اسد در خاطر اسد از تیزی آن فکر دو پیکر شده است تا خورد در ظلمات دل خصم آب حیات تیغ بزش چو خضر یار سکندر شده است ای جهان گیر جهان بخش که از حکم ازل سلطنت تا به ابد بر تو مقرر شده است مار رمحت به سنان، مهره شکاف آمده است شیر را یات تو در معرکه صفدر شده است مژه بر دیده بدخواه تو پیکان گشته آب در حنجره خصم تو خنجر شده است روشن است آنکه تو خورشیدی از آن روی جهان شرق تا غرب به تیغ تو مسخر شده است گرگ با عدل تو همراز شبان آمده است باز با داد تو انباز کبوتر شده است کرد گردون به دلت نسبت دریای عدن لاجرم زاده طبعش همه گوهر شده است نجم در قبضه شمشیر تو کوکب گشته چرخ بر قبه خرگاه تو چنبر شده است عقل را پیروی رای تو میباید کرد در دماغ خرد این فکر مصور شده است طاعت فکر تو در خود ننهاست فلک در نهاد فلک این وضع مخمر شده است ذره از عون تو با مهر مقابل گشته زر به دوران تو با سنگ برابر شده است هر که از نام تو بر لوح جبین کرد نشان کار و بارش بدرستی همه با زر شده است وانکه از سایه اقبال تو برتافته روی شده سرگشته تراز ذره و در خور شده است خسروا از سبب عارضه یک شبهات چه خرابی که درین خانه ششدر شده است یارب آن شب چه شبی بود که گفتی سحرش میخ چشم مه و قفل در خاور شده است؟ بس که از سوز دعای ملک و ناله ملک اشک انجم به کنار فلک اندر شده است گنبد سبز فلک گنبد گل را ماند بس که از مجمر انفاس معطر شده است دست در دامن آهم زده این جان عزیز با دعایت ز لب من به فلک بر شده است صبح بهر تو دعای خواند و دمید با دعای سحر این فتح میسر شده است جان ملکی و سر مملکتی، ملک بدین در گمان بود کنونش همه باور شده است شکر این موهبت و نعمت این صحت را با زبان قلم و تیغ سخنور شده است تا دل نار و رخ شهره آبی به شهور خاکی و آتشی از آب و ز آذر شده است خاک و آب تو ز آفات جهان باد مصون کاب در حلق بد اندیش تو آذر شده است [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین