انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 45202" data-attributes="member: 36"><p>در مدح امیر شیخ حسن:</p><p></p><p></p><p>تا باد خزان رانگ رز رنگرزان است</p><p>گویی که چمن کارگه رنگرزان است</p><p>بر برگ رز اینک به زر آب است نوشته</p><p>کانکس که چنین رنگ کند رنگرز آن است</p><p>رفت آنکه به زنگار و بقم سبزه و لاله</p><p>گفتی که سم گور و لب رنگرزان است</p><p>امروز چو چشم اسد و شاخ غزال است</p><p>گر شاخ درخت است و گر رنگرزان است</p><p>بر برگ رزان قطره باران شده ریزان</p><p>اشکی است که بر چهره عشاق روان است</p><p>در آب شمر آن همه ماهی زراندود</p><p>بید از پی آن ریخت که به راه یرقان است</p><p>تا ابر سر خوان فلک دیده پر از برگ</p><p>از ذوق فرود آمده آبش به دهان است</p><p>یاران سبک روح معطل منشینید</p><p>امروز که روز طلب و رطل گران است</p><p>ماه رمضان رفت، دگر عذر میارید</p><p>خیزید و میآرید که عیدست و خزان است</p><p>در غره شوال محرم نبود، می</p><p>آن رفت که گویند رجب یا رمضان است</p><p>عمر از پی دنیا مگذارید به سختی</p><p>خوش میگذرانید که دنیا گذران است</p><p>نای است فرو رفته دم آواز دهیدش</p><p>کو گوش به ره دارد و چشمش نگران است</p><p>از دست مغان چنگ از آن رو که زنندش</p><p>در بارگه شاه برآورده فغان است</p><p>دارای زمان، شیخ حسن، آنکه به تحقیق</p><p>دارای زمین است و خداوند زمان است</p><p>بحری است که در وقت سکون، کوه رکاب است</p><p>ابری است که گاه حرکت، برق عنان است</p><p>آن نیست قضا کز سخن او به درآید</p><p>هرچیز که او گفت چنین است چنان است</p><p>ای شیر شکاری که دل شیر زبیمت</p><p>همچون دل آهوی فلک در خفقان است</p><p>جود تو محیطی است که بی غور و کنار است</p><p>جاه تو جهانی است که بی حد و کران است</p><p>قدر تو درختی است که طاووس فلک را</p><p>پیوسته بر اغصان جلالش طیران است</p><p>عدل تو چو رسم ستم اسباب جدل را</p><p>برداشته یکبارگی از روی جهان است</p><p>در مملکتت آنچه بگویند کسی هست</p><p>کز بهر جدل تیز کند تیغ فسان است</p><p>ناداده به عهد تو کسی آب حسامت</p><p>انصاف تو مالیده بسی گوش کمان است</p><p>ورنه چه سبب میل کمان است به گوشه</p><p>خود را ز چه رو تیغ کشیده ز میان است</p><p>الا که سنان همچو حسام از گهر بد</p><p>در مملکتت طعنه زدن کس نتوان است</p><p>امروز از ایشان که به مجموع مذاهب</p><p>مستوجب حدند و حسام است و سنان است</p><p>هر چیز تنی دارد و جانی و روانی</p><p>تو جان و تن ملکی و حکم تو روان است</p><p>بخت از هوس صحبت تو خواب ندارد</p><p>زان روز و شبش خاک جناب تو مکان است</p><p>گر بخت شود عاشق روی تو عجب نیست</p><p>تو وجه حسن داری و بخت تو جوان است</p><p>شاها چو دعا گوت بسیاند دعاگو</p><p>تا ظن نبری کو ز قبیل دگران است</p><p>در راه هوا، مجمره و شمع دمی گرم</p><p>دارند ولی این به دم و آن به زبان است</p><p>جایی که درآید به زبان بلبل طبعم</p><p>آنجا شکرین نکته طوطی، هذیان است</p><p>من ختم سخن میکنم اکنون به دعایت</p><p>کامین ملایک ز میان دل و جان است</p><p>تا هست جهان در کنف امن و امان باد</p><p>ذات تو که او واسطه امن و امان است</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 45202, member: 36"] در مدح امیر شیخ حسن: تا باد خزان رانگ رز رنگرزان است گویی که چمن کارگه رنگرزان است بر برگ رز اینک به زر آب است نوشته کانکس که چنین رنگ کند رنگرز آن است رفت آنکه به زنگار و بقم سبزه و لاله گفتی که سم گور و لب رنگرزان است امروز چو چشم اسد و شاخ غزال است گر شاخ درخت است و گر رنگرزان است بر برگ رزان قطره باران شده ریزان اشکی است که بر چهره عشاق روان است در آب شمر آن همه ماهی زراندود بید از پی آن ریخت که به راه یرقان است تا ابر سر خوان فلک دیده پر از برگ از ذوق فرود آمده آبش به دهان است یاران سبک روح معطل منشینید امروز که روز طلب و رطل گران است ماه رمضان رفت، دگر عذر میارید خیزید و میآرید که عیدست و خزان است در غره شوال محرم نبود، می آن رفت که گویند رجب یا رمضان است عمر از پی دنیا مگذارید به سختی خوش میگذرانید که دنیا گذران است نای است فرو رفته دم آواز دهیدش کو گوش به ره دارد و چشمش نگران است از دست مغان چنگ از آن رو که زنندش در بارگه شاه برآورده فغان است دارای زمان، شیخ حسن، آنکه به تحقیق دارای زمین است و خداوند زمان است بحری است که در وقت سکون، کوه رکاب است ابری است که گاه حرکت، برق عنان است آن نیست قضا کز سخن او به درآید هرچیز که او گفت چنین است چنان است ای شیر شکاری که دل شیر زبیمت همچون دل آهوی فلک در خفقان است جود تو محیطی است که بی غور و کنار است جاه تو جهانی است که بی حد و کران است قدر تو درختی است که طاووس فلک را پیوسته بر اغصان جلالش طیران است عدل تو چو رسم ستم اسباب جدل را برداشته یکبارگی از روی جهان است در مملکتت آنچه بگویند کسی هست کز بهر جدل تیز کند تیغ فسان است ناداده به عهد تو کسی آب حسامت انصاف تو مالیده بسی گوش کمان است ورنه چه سبب میل کمان است به گوشه خود را ز چه رو تیغ کشیده ز میان است الا که سنان همچو حسام از گهر بد در مملکتت طعنه زدن کس نتوان است امروز از ایشان که به مجموع مذاهب مستوجب حدند و حسام است و سنان است هر چیز تنی دارد و جانی و روانی تو جان و تن ملکی و حکم تو روان است بخت از هوس صحبت تو خواب ندارد زان روز و شبش خاک جناب تو مکان است گر بخت شود عاشق روی تو عجب نیست تو وجه حسن داری و بخت تو جوان است شاها چو دعا گوت بسیاند دعاگو تا ظن نبری کو ز قبیل دگران است در راه هوا، مجمره و شمع دمی گرم دارند ولی این به دم و آن به زبان است جایی که درآید به زبان بلبل طبعم آنجا شکرین نکته طوطی، هذیان است من ختم سخن میکنم اکنون به دعایت کامین ملایک ز میان دل و جان است تا هست جهان در کنف امن و امان باد ذات تو که او واسطه امن و امان است [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین