انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 45201" data-attributes="member: 36"><p>در مدح سلطان اویس:</p><p></p><p>باز این منم که دیده بختم منورست</p><p>زان خاک ره، که سرمه خورشید انوار است</p><p>باز این منم که قبله گهم ساخت آسمان</p><p>زان آستان که قبله خاقان و قیصر است</p><p>باز این منم نهاده سر طوع و بندگی</p><p>در پای این سریر که با عرش همسر است</p><p>باز این منم برابر این کعبه کز جلال</p><p>با منتهای سدره مقامش برابر است</p><p>ای دل شکایتی که ز دوران روزگار</p><p>داری نهان مدار که درگاه داور است</p><p>ای بنده حاجتی اگرت هست عرض کن</p><p>کاین بارگاه پادشه بنده پرور است</p><p>دارای شرق و غرب، شهنشاه بحر و بر</p><p>کاو صاف ذات جودش از اندیشه برتر است</p><p>خورشید تیغ زن که به تیغ گهرنمای</p><p>از شرق تا به غرب جهانش مسخر است</p><p>سلطان اویس، سایه حق کز کمال عدل</p><p>ذاتش معز دولت و دین پیمبر است</p><p>شاهی که از برای صلاح جهانیان</p><p>پیوسته تخت و افسر و اسب و مغفر است</p><p>یاجوج فتنه قاصد ملک است و تیغ شاه</p><p>اندر میان کشیده چو سد سکندر است</p><p>در دور او به خاک فرو رفته است، دار</p><p>وز آسمان گذشته به صد پایه منبر است</p><p>روز ولادتش چو نظر کرد مشتری</p><p>انصاف داد و گفت که او سد اکبر است</p><p>گردون به چار رکن جهان پنج نوبه زد</p><p>کین پادشاه شش جهت و هفت کشور است</p><p>دولت سرای سلطنتش رایه بهر سر</p><p>در گوش کرده حلقه و چون حلقه بر در است</p><p>ای از شرف سرآمده کل کاینات</p><p>ذات مبارک تو که عقل مصور است</p><p>چتر تو نقطهای است درین سبز دایره</p><p>کان نقطه بر محیط کرم سایه گستر است</p><p>تیر تو طایریست همایون که روز رزم</p><p>خط فراق بال جهانیش، بر سر است</p><p>تا خطبه عروس ممالک به نام توست</p><p>نام تو بسته بر زر و بر روی زیور است</p><p>ماند مخیم تو به لشگر گه نجوم</p><p>کز شرق تا به غرب خیام است و لشکر است</p><p>فیالجمله خود به عدت لشگر گه نجوم</p><p>آن را که عون و نصرت حق یار و یاور است</p><p>گر لشگر عدو شود از ذره بیشتر</p><p>روز مصاف پیش تو از ذره کمتر است</p><p>گو راه خانه گیر و حکایت مکن طویل</p><p>با آنکه ده هزار کسش چو تو چاکر است</p><p>منصوبه حیل نتوان باخت با کسی</p><p>کز جاه کعبتین، نجومش مسخر است</p><p>آب مخالفان مده الا زجوی تیغ</p><p>کابشخور مخالف از حد خنجر است</p><p>آنجا که نام و نامه عدل تو میرود</p><p>آرامگاه گور و کنام غضنفر است</p><p>در روز عرض لشگر منصورت از عراق</p><p>تا حد شوشتر، همه جند است و لشگر است</p><p>شاهین که کبک خواب نکردی ز بیم او</p><p>بالش تذرو راشده بالین و بستر است</p><p>وقتی که همت تو دهد ساغر نوال</p><p>یک جرعه از یمین تو دریای اخضر است</p><p>جایی که رفعت تو زند خیمه جلال</p><p>یک فلکه از خیام تو، خورشید خاور است</p><p>ارزاق را حواله به دیوان همتت</p><p>کردند و تا به روز حساب این مقدر است</p><p>با عود شکر اگرچه ندارد قرابتی</p><p>دایم به بوی خلق تو با او بر آذر است</p><p>شاها، منم به مدح تو آن طوطی فصیح</p><p>کز لفظ من دهان جهان پر ز شکر است</p><p>از بحر مدح من به ثنایت درین محیط</p><p>هرجا سفینهای است، کنون غرق گوهر است</p><p>من این معز دین خدا را معزیم</p><p>کش صد غلام همچو ملکشاه و سنجر است</p><p>دوری ز حضرتت که گناهی است بس بزرگ</p><p>از بنده نیست، این ز سپهر ستمگر است</p><p>گردون مدام باعث حرمان بنده است</p><p>این خوی در طبیعت گردون مخمر است</p><p>دوری به اختیار نجستم ز حضرتت</p><p>خود ذره را ز مهر جدایی چه در خور است؟</p><p>سوگند میخورم به بهشت و قصور و حور</p><p>وانگه به خاک پای تو، کان حوض کوثر است</p><p>کز مدت فراق تو روزی که رفته است</p><p>پندار کردهام که مگر روز محشر است</p><p>تا در میان گلشن گردون دهان شیر</p><p>فواره مرصع این چشمه زر است</p><p>منصور باد رایت فتح تو، کافتاب</p><p>طالع ز برج این علم شیر پیکر است</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 45201, member: 36"] در مدح سلطان اویس: باز این منم که دیده بختم منورست زان خاک ره، که سرمه خورشید انوار است باز این منم که قبله گهم ساخت آسمان زان آستان که قبله خاقان و قیصر است باز این منم نهاده سر طوع و بندگی در پای این سریر که با عرش همسر است باز این منم برابر این کعبه کز جلال با منتهای سدره مقامش برابر است ای دل شکایتی که ز دوران روزگار داری نهان مدار که درگاه داور است ای بنده حاجتی اگرت هست عرض کن کاین بارگاه پادشه بنده پرور است دارای شرق و غرب، شهنشاه بحر و بر کاو صاف ذات جودش از اندیشه برتر است خورشید تیغ زن که به تیغ گهرنمای از شرق تا به غرب جهانش مسخر است سلطان اویس، سایه حق کز کمال عدل ذاتش معز دولت و دین پیمبر است شاهی که از برای صلاح جهانیان پیوسته تخت و افسر و اسب و مغفر است یاجوج فتنه قاصد ملک است و تیغ شاه اندر میان کشیده چو سد سکندر است در دور او به خاک فرو رفته است، دار وز آسمان گذشته به صد پایه منبر است روز ولادتش چو نظر کرد مشتری انصاف داد و گفت که او سد اکبر است گردون به چار رکن جهان پنج نوبه زد کین پادشاه شش جهت و هفت کشور است دولت سرای سلطنتش رایه بهر سر در گوش کرده حلقه و چون حلقه بر در است ای از شرف سرآمده کل کاینات ذات مبارک تو که عقل مصور است چتر تو نقطهای است درین سبز دایره کان نقطه بر محیط کرم سایه گستر است تیر تو طایریست همایون که روز رزم خط فراق بال جهانیش، بر سر است تا خطبه عروس ممالک به نام توست نام تو بسته بر زر و بر روی زیور است ماند مخیم تو به لشگر گه نجوم کز شرق تا به غرب خیام است و لشکر است فیالجمله خود به عدت لشگر گه نجوم آن را که عون و نصرت حق یار و یاور است گر لشگر عدو شود از ذره بیشتر روز مصاف پیش تو از ذره کمتر است گو راه خانه گیر و حکایت مکن طویل با آنکه ده هزار کسش چو تو چاکر است منصوبه حیل نتوان باخت با کسی کز جاه کعبتین، نجومش مسخر است آب مخالفان مده الا زجوی تیغ کابشخور مخالف از حد خنجر است آنجا که نام و نامه عدل تو میرود آرامگاه گور و کنام غضنفر است در روز عرض لشگر منصورت از عراق تا حد شوشتر، همه جند است و لشگر است شاهین که کبک خواب نکردی ز بیم او بالش تذرو راشده بالین و بستر است وقتی که همت تو دهد ساغر نوال یک جرعه از یمین تو دریای اخضر است جایی که رفعت تو زند خیمه جلال یک فلکه از خیام تو، خورشید خاور است ارزاق را حواله به دیوان همتت کردند و تا به روز حساب این مقدر است با عود شکر اگرچه ندارد قرابتی دایم به بوی خلق تو با او بر آذر است شاها، منم به مدح تو آن طوطی فصیح کز لفظ من دهان جهان پر ز شکر است از بحر مدح من به ثنایت درین محیط هرجا سفینهای است، کنون غرق گوهر است من این معز دین خدا را معزیم کش صد غلام همچو ملکشاه و سنجر است دوری ز حضرتت که گناهی است بس بزرگ از بنده نیست، این ز سپهر ستمگر است گردون مدام باعث حرمان بنده است این خوی در طبیعت گردون مخمر است دوری به اختیار نجستم ز حضرتت خود ذره را ز مهر جدایی چه در خور است؟ سوگند میخورم به بهشت و قصور و حور وانگه به خاک پای تو، کان حوض کوثر است کز مدت فراق تو روزی که رفته است پندار کردهام که مگر روز محشر است تا در میان گلشن گردون دهان شیر فواره مرصع این چشمه زر است منصور باد رایت فتح تو، کافتاب طالع ز برج این علم شیر پیکر است [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین