انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 45195" data-attributes="member: 36"><p>خاک، خون آغشته لب تشنگان کربلاست</p><p>آخر ای چشم بلابین! جوی خون بارت کجاست؟</p><p>جز به چشم و چهره مسپر خاک این ره، کان همه</p><p>نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفاست</p><p>ای دل بیصبر من آرام گیر اینجا دمی</p><p>کاندر اینجا منزل آرام جان مرتضاست</p><p>این سواد خوابگاه قرهالعین علی است</p><p>وین حریم بارگاه کعبه عز و علاست</p><p>روضه پاک حسین است این که مشک زلف حور</p><p>خویشتن را بسته بر جاروب این جنت سراست</p><p>شمع عالم تاب عیسی را درین دیر کهن</p><p>هر صباح از پرتو قندیل زرینش ضیاست</p><p>زاب چشم زایران روضهاش «طوبی لهم»</p><p>شاخ طوبی را به جنت قوت نشو و نماست</p><p>مهبط انوار عزت، مظهر اسرار لطف</p><p>منزل آیات رحمت، مشهد آل عباست</p><p>ای که زوار ملایک را جنابت مقصد است</p><p>وی که مجموع خلایق را ضمیرت پیشواست</p><p>نعل شبرنگ تو گوش عرشیان را گوشوار</p><p>گرد نعلین تو چشم روشنان را توتیاست</p><p>صفحه تیغ زبانت عاری از عیب خلاف</p><p>روی مرات ضمیر صافی از رنگ ریاست</p><p>ناری از نور جبینت، شمع تابان صباح</p><p>تاری از لطف سیاهت، خط مشکین مساست</p><p>نا سزایی کاتش قهر تو در وی شعله زد</p><p>تا قیامت هیمه دوزخ شد و اینش سزاست</p><p>بهره جز آتش چه دارد هر که سر برد به تیغ؟</p><p>خاصه شمعی را که او چشم و چراغ انبیاست</p><p>هر سگی کز روبهی با شیر یزدان پنجه زد</p><p>گر خود او آهوی تاتارست، در اصلش خطاست</p><p>تا نهان شد آفتاب طلعتت در زیر خاک</p><p>هر سحر پیراهن شب در بر گیتی قباست</p><p>در حق باب شما آمد «علی بابها»</p><p>هر کجا فضلی درین باب است، در باب شماست</p><p>تا صبا از سر خاک عنبرینت برد بوی</p><p>عاشق او شد به صد دل زین سبب نامش صباست</p><p>هر کس از باطل به جایی التجایی میکند</p><p>زان میان ما را جناب آل حیدر ملتجاست</p><p>کوری چشم مخالف، من حسینی مذهبم</p><p>راه حق این است و نتوانم نهفتن راه راست</p><p>ای چو دریا خشک لب، لب تشنگان رحمتیم</p><p>آب رویی ده به ما کاب همه عالمتر است</p><p>خواهشت آب است و ما میآوریم اینک به چشم</p><p>خاکسار آنکس که با دریا به آبش ماجراست</p><p>بر لب رود علی، تا آب دلجوی فرات</p><p>بسته شد زان روز باز افتاده آب از چشمهاست</p><p>جوهر آب فرات از خون پاکان گشت لعل</p><p>این زمان آن آب خونین همچنان در چشم ماست</p><p>سنگها بر سینه کوبان، جامها در نیل ع×ر×ق</p><p>میرود نالان فرات، آری ازین غم در عزاست</p><p>آب کف بر روی ازین غم میزند، لیکن چه سود؟</p><p>کف زدن بر سر کنون کاندر کفش باد هواست</p><p>یا امام المتقین! ما مفلسان طاعتیم</p><p>یک قبولت صد چو ما را تا ابد برگ و نواست</p><p>یا شفیع المذنبین! در خشکسال رحمتیم</p><p>زابر احسان تو ما را چشم باران عطاست</p><p>یا امیر المومنین! عام است خوان رحمتت</p><p>مستحق بینوا را بر درت گوش صلاست</p><p>یا امام المسلمین! از ما عنایت وا مگیر</p><p>خود تو میدانی که سلمان بنده آل عباست</p><p>نسبت من با شما اکنون درین ابیات نیست</p><p>مصطفی فرمود سلمان هم زاهل بیت ماست</p><p>روضهات را من هوادارم بجان قندیلوار</p><p>آتشین دل در برم دایم معلق زین هواست</p><p>خدمتی لایق نمیآید ز من بهر نثار</p><p>خردهای آوردهام وان در منظوم ثناست</p><p>هرکسی را دست بر چیزی، و ما را بر دعا</p><p>رد مکن چون دست این درویش مسکین بر دعاست</p><p>یا ابا عبدالله! از لطف تو حاجات همه</p><p>چون روا شد حاجت ما گر برآید هم رواست</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 45195, member: 36"] خاک، خون آغشته لب تشنگان کربلاست آخر ای چشم بلابین! جوی خون بارت کجاست؟ جز به چشم و چهره مسپر خاک این ره، کان همه نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفاست ای دل بیصبر من آرام گیر اینجا دمی کاندر اینجا منزل آرام جان مرتضاست این سواد خوابگاه قرهالعین علی است وین حریم بارگاه کعبه عز و علاست روضه پاک حسین است این که مشک زلف حور خویشتن را بسته بر جاروب این جنت سراست شمع عالم تاب عیسی را درین دیر کهن هر صباح از پرتو قندیل زرینش ضیاست زاب چشم زایران روضهاش «طوبی لهم» شاخ طوبی را به جنت قوت نشو و نماست مهبط انوار عزت، مظهر اسرار لطف منزل آیات رحمت، مشهد آل عباست ای که زوار ملایک را جنابت مقصد است وی که مجموع خلایق را ضمیرت پیشواست نعل شبرنگ تو گوش عرشیان را گوشوار گرد نعلین تو چشم روشنان را توتیاست صفحه تیغ زبانت عاری از عیب خلاف روی مرات ضمیر صافی از رنگ ریاست ناری از نور جبینت، شمع تابان صباح تاری از لطف سیاهت، خط مشکین مساست نا سزایی کاتش قهر تو در وی شعله زد تا قیامت هیمه دوزخ شد و اینش سزاست بهره جز آتش چه دارد هر که سر برد به تیغ؟ خاصه شمعی را که او چشم و چراغ انبیاست هر سگی کز روبهی با شیر یزدان پنجه زد گر خود او آهوی تاتارست، در اصلش خطاست تا نهان شد آفتاب طلعتت در زیر خاک هر سحر پیراهن شب در بر گیتی قباست در حق باب شما آمد «علی بابها» هر کجا فضلی درین باب است، در باب شماست تا صبا از سر خاک عنبرینت برد بوی عاشق او شد به صد دل زین سبب نامش صباست هر کس از باطل به جایی التجایی میکند زان میان ما را جناب آل حیدر ملتجاست کوری چشم مخالف، من حسینی مذهبم راه حق این است و نتوانم نهفتن راه راست ای چو دریا خشک لب، لب تشنگان رحمتیم آب رویی ده به ما کاب همه عالمتر است خواهشت آب است و ما میآوریم اینک به چشم خاکسار آنکس که با دریا به آبش ماجراست بر لب رود علی، تا آب دلجوی فرات بسته شد زان روز باز افتاده آب از چشمهاست جوهر آب فرات از خون پاکان گشت لعل این زمان آن آب خونین همچنان در چشم ماست سنگها بر سینه کوبان، جامها در نیل ع×ر×ق میرود نالان فرات، آری ازین غم در عزاست آب کف بر روی ازین غم میزند، لیکن چه سود؟ کف زدن بر سر کنون کاندر کفش باد هواست یا امام المتقین! ما مفلسان طاعتیم یک قبولت صد چو ما را تا ابد برگ و نواست یا شفیع المذنبین! در خشکسال رحمتیم زابر احسان تو ما را چشم باران عطاست یا امیر المومنین! عام است خوان رحمتت مستحق بینوا را بر درت گوش صلاست یا امام المسلمین! از ما عنایت وا مگیر خود تو میدانی که سلمان بنده آل عباست نسبت من با شما اکنون درین ابیات نیست مصطفی فرمود سلمان هم زاهل بیت ماست روضهات را من هوادارم بجان قندیلوار آتشین دل در برم دایم معلق زین هواست خدمتی لایق نمیآید ز من بهر نثار خردهای آوردهام وان در منظوم ثناست هرکسی را دست بر چیزی، و ما را بر دعا رد مکن چون دست این درویش مسکین بر دعاست یا ابا عبدالله! از لطف تو حاجات همه چون روا شد حاجت ما گر برآید هم رواست [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین