انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="S O-O M" data-source="post: 45185" data-attributes="member: 36"><p>در مدح شیخ حسن نویان:</p><p></p><p>ای قبله سعادت و ای کعبه صفا</p><p>جای خوشی و نیست نظیر تو هیچ جا</p><p>هر طاقی از رواق تو، چرخی زمین ثبات</p><p>هر خشتی از اساس تو، جامی جهان نما</p><p>در ساحت تو مروخه جنبان بود، شمال</p><p>در مجلس تو مجمره گردان بود، صبا</p><p>از جام ساقیان تو خورشید را، فروغ</p><p>وز ساز مطربان تو ناهید را، نوا</p><p>دارالسلام را بوجود تو افتخار</p><p>ذاتالعماد را به جناب تو التجا</p><p>بر طایران سدره نشین بانگ میزنند</p><p>در بوستان سرای تو مرغان خوش سرا</p><p>بر گوشههای کنگرهات، پاسبان به شب</p><p>صد بار بیش بر سر کیوان نهاده پا</p><p>در مرکز حضیض بماند چنان حقیر</p><p>از اوج تو فلک، که بر اوج فلک سها</p><p>بعد از هزار سال به بام زحل رسید</p><p>گر پاسبان ز بام تو سنگی کند رها</p><p>این آن اساس نیست که گردد خلل پذیر</p><p>لودکت الجبال، او انشقت السما</p><p>چون روضه بهشت، زمین تو روح بخش</p><p>چون چشمه حیات، هوای تو جانفزا</p><p>داری تو جای آنکه نشاند بجای جام</p><p>در تابخانه تو فلک آفتاب را</p><p>بیرون و اندرون تو سبز است و نور بخش</p><p>اول خضر لقایی وانگه خضر بقا</p><p>خورشید ذرهوار اگر یافتی مجال</p><p>خود را به روزن تو درافکندی از هوا</p><p>از عشق نیم ترک تو بیم است کاسمان</p><p>این طاق لاجوردی، اطلس کند قبا</p><p>در زیر طاق صفهات، ارکان دولتمند</p><p>همچون ستون ستاده به یک پای دایما</p><p>خرمتر از خورنقی و خوشتر از سریر</p><p>وانگه برین سخن درو دیوار تو گوا</p><p>از رشح برکه تو بود، بحر را ذهاب</p><p>وز دود مطبخ تو بود، ابر را حیا</p><p>رکن مبارکت چو برآورد سر ز آب</p><p>بگذشت ز آب و خاک به صد پایه از صفا</p><p>اضداد چارگانه عالم به اتفاق</p><p>گفتند: شد پدید صفایی میان ما</p><p>بازار خود ز سایه او سرد در تموز</p><p>پشت زمین به پشتی او گرم، در شتا</p><p>از شرم این سواد که او جان عالم است</p><p>تبریز در میانه خوی زد مراغهها</p><p>از آب روی دجله دگر بر جمال مصر</p><p>نیل کشیده را نبود، زینت و بها</p><p>در تیره شب، ز بس لمعان چراغ و شمع</p><p>بر روی صبح دجله زند خنده از صفا</p><p>بغداد خطهای است معطر که خاک او</p><p>ارزد به خون نافه مشکین دم خطا</p><p>یا حبذا عراق که، از یمن این مقام</p><p>امروز شرق و غرب جهان راست، ملتجا</p><p>دراج بوم او، همه شاهین کند شکار</p><p>و آهوی دشت او، همه سنبل کند چرا</p><p>گاهی نسیم بر طرف دجله، درع باف</p><p>گاهی شمال بر گذر رقه، عطرسا</p><p>ماهی تنان و ماهر خان در میان شط</p><p>چون عکس مه در آب و چو ماهی در آشنا</p><p>روی شط از سفینه، سپهریست پر هلال</p><p>در هر هلال، زهره نوایی قمر لقا</p><p>شبها که ماهتاب فتد در میان آب</p><p>پیدا شود هزار صفا در میان ما</p><p>بغداد سایه بر سر آفاق ازان فکند</p><p>کافکند سایه بر سر او سایه خدا</p><p>سلطان نشان خسرو اقلیم سلطنت</p><p>بالا نشین منصب ایوان کبریا</p><p>دارای عهد، شیخ حسن، آفتاب ملک</p><p>نویین خصم بند خدیو جهان گشا</p><p>گر در میان تیر فتد عکس تیغ او</p><p>اعضای توامان شود از یکدگر جدا</p><p>تابان ز پرچم علمش نصرت و ظفر</p><p>کالبدر فی الدجیه، کالشمس فی الضحی</p><p>ای نعل بارگیر تو قدر گوشوار</p><p>وی خاک بارگاه تو را فعل کیمیا</p><p>سلطان کبریای تو را روز عرض و بار</p><p>بالای گرد بالش خورشید متکا</p><p>خاک در سرای تو کاکسیر دولت است</p><p>در چشم روشنان فلک گشته توتیا</p><p>تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی</p><p>دولت تو را چو سایه دوان است در قفا</p><p>رای منور تو سپهری همه قرار</p><p>ذات مبارک تو جهانی همه وفا</p><p>من مادح سرای تو و وین شاه بیت را</p><p>سلمان صفت مدیح سرایی بود سزا</p><p>روز و شب تو ما طلع الشمس و القمر</p><p>صبح و مسات، اختلف الصبح و المسا</p><p>بادا همه مبارک و اقبال و شادیت</p><p>پیوسته خواجه تاش و غلامان این سرا</p><p>گردون به لاجورد ابد بر کتابهاش</p><p>تحریر کرده « دام لک العز و البقا »</p><p>هجرت گذشته هفتصد و پنجاه و چار سال</p><p>کین بیت شد تمام بر ابیات این بنا</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="S O-O M, post: 45185, member: 36"] در مدح شیخ حسن نویان: ای قبله سعادت و ای کعبه صفا جای خوشی و نیست نظیر تو هیچ جا هر طاقی از رواق تو، چرخی زمین ثبات هر خشتی از اساس تو، جامی جهان نما در ساحت تو مروخه جنبان بود، شمال در مجلس تو مجمره گردان بود، صبا از جام ساقیان تو خورشید را، فروغ وز ساز مطربان تو ناهید را، نوا دارالسلام را بوجود تو افتخار ذاتالعماد را به جناب تو التجا بر طایران سدره نشین بانگ میزنند در بوستان سرای تو مرغان خوش سرا بر گوشههای کنگرهات، پاسبان به شب صد بار بیش بر سر کیوان نهاده پا در مرکز حضیض بماند چنان حقیر از اوج تو فلک، که بر اوج فلک سها بعد از هزار سال به بام زحل رسید گر پاسبان ز بام تو سنگی کند رها این آن اساس نیست که گردد خلل پذیر لودکت الجبال، او انشقت السما چون روضه بهشت، زمین تو روح بخش چون چشمه حیات، هوای تو جانفزا داری تو جای آنکه نشاند بجای جام در تابخانه تو فلک آفتاب را بیرون و اندرون تو سبز است و نور بخش اول خضر لقایی وانگه خضر بقا خورشید ذرهوار اگر یافتی مجال خود را به روزن تو درافکندی از هوا از عشق نیم ترک تو بیم است کاسمان این طاق لاجوردی، اطلس کند قبا در زیر طاق صفهات، ارکان دولتمند همچون ستون ستاده به یک پای دایما خرمتر از خورنقی و خوشتر از سریر وانگه برین سخن درو دیوار تو گوا از رشح برکه تو بود، بحر را ذهاب وز دود مطبخ تو بود، ابر را حیا رکن مبارکت چو برآورد سر ز آب بگذشت ز آب و خاک به صد پایه از صفا اضداد چارگانه عالم به اتفاق گفتند: شد پدید صفایی میان ما بازار خود ز سایه او سرد در تموز پشت زمین به پشتی او گرم، در شتا از شرم این سواد که او جان عالم است تبریز در میانه خوی زد مراغهها از آب روی دجله دگر بر جمال مصر نیل کشیده را نبود، زینت و بها در تیره شب، ز بس لمعان چراغ و شمع بر روی صبح دجله زند خنده از صفا بغداد خطهای است معطر که خاک او ارزد به خون نافه مشکین دم خطا یا حبذا عراق که، از یمن این مقام امروز شرق و غرب جهان راست، ملتجا دراج بوم او، همه شاهین کند شکار و آهوی دشت او، همه سنبل کند چرا گاهی نسیم بر طرف دجله، درع باف گاهی شمال بر گذر رقه، عطرسا ماهی تنان و ماهر خان در میان شط چون عکس مه در آب و چو ماهی در آشنا روی شط از سفینه، سپهریست پر هلال در هر هلال، زهره نوایی قمر لقا شبها که ماهتاب فتد در میان آب پیدا شود هزار صفا در میان ما بغداد سایه بر سر آفاق ازان فکند کافکند سایه بر سر او سایه خدا سلطان نشان خسرو اقلیم سلطنت بالا نشین منصب ایوان کبریا دارای عهد، شیخ حسن، آفتاب ملک نویین خصم بند خدیو جهان گشا گر در میان تیر فتد عکس تیغ او اعضای توامان شود از یکدگر جدا تابان ز پرچم علمش نصرت و ظفر کالبدر فی الدجیه، کالشمس فی الضحی ای نعل بارگیر تو قدر گوشوار وی خاک بارگاه تو را فعل کیمیا سلطان کبریای تو را روز عرض و بار بالای گرد بالش خورشید متکا خاک در سرای تو کاکسیر دولت است در چشم روشنان فلک گشته توتیا تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی دولت تو را چو سایه دوان است در قفا رای منور تو سپهری همه قرار ذات مبارک تو جهانی همه وفا من مادح سرای تو و وین شاه بیت را سلمان صفت مدیح سرایی بود سزا روز و شب تو ما طلع الشمس و القمر صبح و مسات، اختلف الصبح و المسا بادا همه مبارک و اقبال و شادیت پیوسته خواجه تاش و غلامان این سرا گردون به لاجورد ابد بر کتابهاش تحریر کرده « دام لک العز و البقا » هجرت گذشته هفتصد و پنجاه و چار سال کین بیت شد تمام بر ابیات این بنا [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
قصاید سلمان ساوجی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین